۱۰۱- وُهَیب بن خالد/ [۱۸۹۰] [متوفّای ۱۶۵ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۸۹۱]گوید:
وی، حافظِ مؤثّق و قابل اعتماد و پیشوای دینی: وُهیب بن خالد بن عجلان، ابوبکر باهلی بصری کرابیسی میباشد؛ که از منصور بن مُعتمر، ایوب، عبدالله بن طاوس، سهل بن ابوصالح و کسان دیگر از طبقهی آنان، سماع حدیث نموده است.
و از کسانی که به سماع حدیث از وُهیب بن خالد پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
اسماعیل بن عُلَیّة؛ عفّان؛ مسلم بن ابراهیم؛ عارم؛ هدبة بن خالد؛ و دیگران.
عبدالرحمن بن مهدی گوید: «كان من أبصر أصحابه بالحدیث والرجال»؛ «وُهیب بن خالد، در میان دوستان و رفیقانِ دانشمند و صاحب نظر خویش، از همه، نسبت به حدیث و رجال حدیث، آگاهتر و داناتر، مطلعتر و کارشناستر و خبرهتر و ماهرتر بود».
ابوحاتم رازی گوید: «یقال انّه لم یكن أحدٌ بعد شعبة أعلم بالرجال منه»؛ «گفته شده است که هیچ کس پس از شعبة، نسبت به فنّ رجال حدیث، داناتر و آگاهتر از وُهیب بن خالد نبوده است».
محمد بن سعد گوید: «سجن وهیب، فذهب بصره؛ وكان ثقة حجّة یُملی من حفظه؛ وكان أحفظ من أبی عوانة»؛ «وُهیب بن خالد، به زندان افکنده شد و در نتیجه، قوهی بینایی خویش را از دست داد؛ وی، از زمرهی راویان مؤثق و قابل اعتماد، مطمئن و معتبر، حجّت و مورد اطمینان و درستکار و امین بود که روایات را از حفظ، برای دیگران املاء مینمود؛ و او، از ابوعوانة، حافظتر و ضابطتر بود».
احمد بن حنبل گوید: «عاش ثمانیاً وخمسین سنة»؛ «وی، ۵۸ سال، زندگی کرد و عمر نمود».
بخاری از احمد بن ابورجاء هروی، روایت کرده که وی، بر این باور بوده است که وُهیب بن خالد، به سال ۱۶۵ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. (و برخی نیز بر این باورند که وی، به سال ۱۶۹ ه . ق وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است).
جان سخن این که، وهیب بن خالد، در فقه و آگاهی و علم و دانش و حکمت و فرزانگی، به سان حماد بن زید بود. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۸۹۲]گوید:
صالح بن احمد، از پدرش نقل میکند که گفت: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث وُهیب بن خالد، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای ثقه و مورد اعتماد است».
معاویة بن صالح گوید: «قلتُ لابن معین: مَنْ أثبت شیوخ البصریین؟ قال: وهیب»؛ «خطاب به یحیی بن معین گفتم: مطمئنترین و معتبرترین و قویترین و قابل اعتمادترین اساتید و شیوخ بصره کیست؟ او در پاسخ گفت: وهیب».
عمرو بن علی نیز گفته است: «سمعتُ یحیی بن سعید ذكره فأحسن الثناء علیه»؛ «از یحیی بن سعید شنیدم که به ذکر وُهیب بن خالد پرداخت و او را به خوبی ستود و به زیبایی هر چه تمام به ستایش، مدح، تمجید، تحسین، سپاس، قدردانی، تقدیر و تعریف او پرداخت».
یونس بن حبیب، از ابوداود نقل میکند که وی گفت: «حدثنا وهیب؛ وكان ثقة»؛ «وُهیب بن خالد، برای ما حدیث بیان کرد؛ و به راستی، او، فردی مؤثق و قابل اعتماد بود».
احمد عجلی گوید: «ثقة ثبت»؛ «وُهیب بن خالد، فردی مطمئن و مورد وثوق و درستکار و امین و معتبر و قابل اعتماد بود».
و وُهیب بن خالد، از آن دسته از راویانی به شمار میآید که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، به نقل روایت از وی پرداختهاند.
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۱۸۹۳]، وُهیب بن خالد را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۸۹۴]، وی را در زمرهی راویان شهر بصره که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/پرداختهاند، قرار داده است.
نگارندهی سطور گوید:
وُهیب بن خالد/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «من كفّر أخاه بغیر تأویل، فهو كما قال» [۱۸۹۵]
«حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا وُهَيْبٌ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنْ أَبِي قِلاَبَةَ، عَنْ ثَابِتِ بْنِ الضَّحَّاكِ، عَنِ النَّبِيِّ جقَالَ: «مَنْ حَلَفَ بِمِلَّةٍ غَيْرِ الإِسْلاَمِ كَاذِبًا فَهُوَ كَمَا قَالَ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَيْءٍ عُذِّبَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ، وَلَعْنُ المُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ، وَمَنْ رَمَى مُؤْمِنًا بِكُفْرٍ فَهُوَ كَقَتْلِهِ»»(ح ۶۱۰۵)
«موسی بن اسماعیل، از وُهیب بن خالد، از ایوب، از ابوقلابة، از ثابت بن ضحّاک، برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمود: «کسی که به دینی غیر از اسلام، سوگند دروغ بخورد (مانند این که بگوید: اگر دروغ بگویم، یهودی باشم)، در آن صورت، وی چنان است که گفته است؛ و کسی که توسط چیزی خودکشی کند، در روز رستاخیز، توسط همان چیز، در آتش دوزخ، عذاب میشود؛ و لعنت کردن مسلمان، همچون کشتن وی است؛ و کسی که مسلمانی را به کفر نسبت دهد، مانند آن است که او را کشته باشد».
* در باب «ما جاء في قول الرجل: ویلك» [۱۸۹۶]
«حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا وُهَيْبٌ، عَنْ خَالِدٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي بَكْرَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: أَثْنَى رَجُلٌ عَلَى رَجُلٍ عِنْدَ النَّبِيِّ جفَقَالَ: "وَيْلَكَ، قَطَعْتَ عُنُقَ أَخِيكَ - ثَلاَثًا - مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَادِحًا لاَ مَحَالَةَ فَلْيَقُلْ: أَحْسِبُ فُلاَنًا، وَاللَّهُ حَسِيبُهُ، وَلاَ أُزَكِّي عَلَى اللَّهِ أَحَدًا، إِنْ كَانَ يَعْلَمُ"»(ح ۶۱۶۲)
«موسی بن اسماعیل، از وُهیب بن خالد، از خالد، از عبدالرحمن بن ابوبکرة، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: مردی، از مردی دیگر، در حضور پیامبرجستایش کرد؛ آن حضرت جفرمود: «وای بر تو! گردن برادرت را بریدی - و این جمله را سه بار تکرار فرمود - هرگاه کسی از شما، دیگری را ستود، باید بگوید: گمان میکنم که فلانی، این چنین است؛ خداوند، خود حسابش را بهتر میداند؛ و هیچ کس را در علم خدا، تزکیه نمیکنم؛ آن هم اگر چه آن را میداند».
* در باب «من دعیٰ لصاحبه فنقص من اسمه حرفاً» [۱۸۹۷]
«حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا وُهَيْبٌ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنْ أَبِي قِلاَبَةَ، عَنْ أَنَسٍ س، قَالَ: كَانَتْ أُمُّ سُلَيْمٍ فِي الثَّقَلِ، وَأَنْجَشَةُ غُلاَمُ النَّبِيِّ جيَسُوقُ بِهِنَّ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «يَا أَنْجَشُ، رُوَيْدَكَ سَوْقَكَ بِالقَوَارِيرِ»»(ح ۶۲۰۲)
«موسی بن اسماعیل، از وُهیب بن خالد، از ایوب، از ابوقلابة، از انسسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: اُمّ سُلیم (با زنان دیگر) کالای سفر را (با خود) بر شتران، حمل میکردند و اَنجشة، غلام پیامبر جشتران را (به سرعت) میراند؛ آن حضرت جفرمود: «ای اَنجش! شیشهها را بار کردهای؛ آهسته بران». (و مراد از شیشهها، زنان است).
* در باب «التأمین» [۱۸۹۸].
* در باب «كیف الحشر» [۱۸۹۹].
* در باب «صفة الجنة والنار» [۱۹۰۰].
* در باب «في الحوض، وقول الله: ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ١﴾[الكوثر: ۱]» [۱۹۰۱].
* در باب «من حلف بملّة سوی الاسلام» [۱۹۰۲].
* در باب «النذر فیما لایملك وفي معصیة» [۱۹۰۳].
* در باب «تعلیم الفرائض» [۱۹۰۴].
* در باب «میراث الولد من أبیه وأمّه» [۱۹۰۵].
* در باب «جنین المرأة» [۱۹۰۶].
* در باب «من أجاب الفتیا بإشارة الید والرأس» [۱۹۰۷].
* در باب «غسل الرجلین إلی الكعبین» [۱۹۰۸].
* در باب «مسح الرأس مرّة» [۱۹۰۹].
* در باب «المرأة تحیض بعد الإفاضة» [۱۹۱۰].
* در باب «من قال: لیؤذّن في السفر مؤذّن واحد» [۱۹۱۱].
به هر حال، روایات «وُهیب بن خالد»/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۶۶ مورد آمده است.
[۱۸۹۰] بیوگرافی «وُهیب بن خالد» را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۶۵؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۹/۳۴؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۸/۲۲۳؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱۱/۱۴۹؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۲۴۲؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۹۳؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۹/۵۰۴؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۵۰؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۲۶۱؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۴۲ [۱۸۹۱] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۲۳۵ و ۲۳۶ [۱۸۹۲] «تهذیب التهذیب» ۱۱/۱۴۹ [۱۸۹۳] «عقود الجمان»؛ ص ۱۵۴ [۱۸۹۴] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۷ [۱۸۹۵] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۲۲۷ [۱۸۹۶] همان ۲/۹۱۰ [۱۸۹۷] همان ۲/۹۱۵ [۱۸۹۸] همان ۲/۹۴۸ [۱۸۹۹] همان ۲/۹۶۵ [۱۹۰۰] همان ۲/۹۷۰ [۱۹۰۱] همان ۲/۹۷۴ [۱۹۰۲] همان ۲/۹۸۴ [۱۹۰۳] همان ۲/۹۹۱ [۱۹۰۴] همان ۲/۹۹۵ [۱۹۰۵] همان ۲/۹۹۷ [۱۹۰۶] همان ۲/۱۰۲۰ [۱۹۰۷] همان ۱/۱۸ [۱۹۰۸] همان ۱/۳۱ [۱۹۰۹] همان ۱/۳۲ [۱۹۱۰] همان ۱/۴۷ [۱۹۱۱] همان ۱/۸۷