امام ابوحنیفه/؛ یکی از حافظان حدیث
حافظانِ کارشناس و ماهر و محدّثان برجسته و شاخص و صاحب نظرانِ استاد و خبره که به قلم فرسایی پرداختهاند و «طبقات حفّاظ حدیث» را به رشتهی تحریر درآوردهاند،همه یکپارچه با هم، موافق و هم عقیدهاند که امام ابوحنیفه/، یکی از حافظانِ حدیث بود؛ از این رو، وی را در زمرهی حافظان حدیث ذکر نمودهاند.
به عنوان مثال: حافظ ذهبی در کتاب «تذکرة الحفّاظ» [۱۴۳]به بیان بیوگرافی امام ابوحنیفه پرداخته و او را تعریف و تمجید و تحسین و قدردانی و سپاس و ستایش نموده است؛ و بدین سان، حافظ سیوطی نیز در کتاب «طبقات الحفّاظ»، [۱۴۴]زندگانی امام ابوحنیفه را به رشتهی تحریر درآورده و به تعریف و تمجیدش پرداخته است.
و علامه صالحی دمشقی در کتاب «عقود الجمان» [۱۴۵]گوید: «انّ الامام اباحنیفة/من کبار حفّاظ الحدیث»؛ «بیگمان امام ابوحنیفه/از حفّاظ بزرگ و برجستهی حدیث بود».
علامه، عبدالرشید نعمانی نیز در کتاب خویش با عنوان «مکانة الامام ابی حنیفة في الحدیث» [۱۴۶]گوید: «فثبت انّ الامام اباحنیفة/احد ائمّة الامصار الذین هم من أهل الشأن ومن أعیان حفّاظ الحدیث»؛ «از مجموع این سخنان و اظهار نظرهای بزرگان عرصهی روایت و درایت، ثابت شد که امام ابوحنیفه/یکی از پیشوایان و طلایه داران معتبر و والامقام و یکی از امامان و پیشقراولان بلند مرتبه و ارجمند و یکی از حفّاظ بزرگ و شریف و نجیب و قابل احترام حدیث بوده است».
[به هر حال؛ یکی از دلایل مهم امام ابوحنیفه/در استنباط مسائل، «سنّت مطهّر نبوی ج» بوده است؛ همان سنّتی که خداوند آن را به عنوان وحی از جانب خود تلقّی نموده و آن را همگام با قرآن قرار داده است. هیچ کدام از این دو، جز در پناه هم قابل درک نیستند و مقصود بسیاری از آیات و مباحث قرآن کریم، جز از طریق سنت و احادیث پیامبر اکرم جآشکار نمیگردد؛ مثلاً تعداد رکعات نماز، نحوهی ترکیب آنها، شروط، ارکان، مفسدات و مکروهات نماز، مقولاتی هستند که فقط از کانال سنّت، شناخته میشوند، با اینکه خداوند نماز را در قرآن بیشتر از هفتاد مرتبه هم، ذکر کرده است. همچنین مقدار و حدّ نصاب زکات و نیز اموال زکاتی، فقط به وسیلهی سنت روشن میگردد، با اینکه خداوند زکات را به نماز پیوند داده و در قرآن کریم بیشتر از هفتاد بار آن را ذکر نموده است. بسیاری از احکام دیگری از قبیل روزه، حج و برخی دیگر از احکام اساسی اسلام،که خداوند آنها را در قرآن کریم از جملهی احکام بنیادین شمرده، در پرتو سنت پیامبر اکرم جروشن شدهاند. رسول خدا جدربارهی ارتباط اسلام با قرآن و سنت و اهمیتی که این دو به عنوان دو منبع خیر و سعادت برای فرد و اجتماع دارند، فرموده است: «تَرَکْتُ فِیْکُم مَا إِن تَمَسَّکْتُم بِهِ لَن تَضِلُّوا کِتَابَ اللهِ وَسُنَّتِی» [۱۴۷]؛ «در میان شما دو چیز باقی گذاشتم که اگر به آنها چنگ بزنید هرگز گمراه نمیشوید؛ کتاب خداوند و سنت من».
خداوند در مورد فضیلت سنت و نقش آن در تبیین و تنویر قرآن کریم فرموده است: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٤٤﴾[النحل: ۴۴] «و ما فرو فرستادیم به سوی تو قرآن را تا بیان کنی برای مردم آنچه را که بر آنها نازل گردیده است، شاید که آنها بیندیشند».
بدیهی است که امام ابوحنیفه/که در عصر تابعین و تبع تابعین میزیسته، عالم به قرآن و سنت و سخنان سَلَف بوده است. پس عجیب نیست که میبینیم بسیاری از احادیث رسول خدا را بعد از حفظ قرآن کریم، در دوران کودکی حفظ مینماید. احادیث زیادی را از راویان بزرگ آن فرا گرفت تا اینکه سرانجام صندوقهایی از آنها لبریز ساخت و احادیث مورد عملش را از میان چهل هزار حدیث انتخاب نمود. وی احادیث کوفه، عراق و جاهای دیگر را آموخته بود و هنگامی که فرد محدثی وارد کوفه میشد و به روایت حدیث میپرداخت، امام برخی از شاگردان خود را به نزدش میفرستاد تا احادیث او را بشنوند و اگر در حافظهی خود احادیثی دارد که در حافظهی امام نیست، آنها را نیز فرا بگیرد. لیکن ایشان به خاطر اشتغال به بیان احکام، ایجاد هماهنگی و توافق میان احادیث، شناختن ناسخ و منسوخ و عام و خاصّ و مطلق و مقیّد آنها، فرصتی نداشت تا به روایت الفاظ حدیث بپردازد. یا اینکه به خاطر روایت و یا فرا گرفتن آن به جایی سفر کند. حسن بن زیاد گفته است: امام ابوحنیفه/چهار هزار حدیث روایت نمود که دو هزار از حماد و دو هزار دیگر از سایر علماء بود. او همواره مشغول استنباط احکام از احادیث بود، و به ندرت حدیث روایت میکرد. اصحاب بزرگ پیامبر مانند ابوبکر صدیقس، عمر فاروقس، نیز چنین بودند؛ یعنی بیشتر تلاش خود را صرف عمل به احادیث و تحقیق و بررسی معانی آنها کردند؛ لذا روایت از آنان خیلی کم به چشم میخورد. [۱۴۸]
ابوبکر صدیقس، داناترین صحابه و نزدیکترین آنان به رسول خدا بود و از همهی ایشان بیشتر در خدمت آن حضرت جبوده است؛ اما با این وجود از او جز حدود سیصد حدیث، روایت نشده است؛ زیرا آن حضرت جهمواره مشغول کسب فیض از نور بیهمتای وجود گرامی آن سرور و نور درخشان وحی بود که بر پیامبر اسلام جنازل میشد. این کار، او را از روایت حدیث باز میداشت. در دوران کوتاه خلافتش به تحکیم قواعد و پایههای اسلام در جنگ با مرتدین و مانعین زکات پرداخت و نیز مشغول خدمت به قرآن، کتاب خدا، شد. آن حضرت جقرآن را جمع آوری کرد و نسخههای آن را بعد از تصفیه از آیاتِ منسوخ شده، در خانهی خود نگاه داشت. توجه اندک به مسائل فقهی و فتاوای فراوان امام و همچنین رسالهها و کتابهای گوناگون که او تألیف نموده است، به وضوح ثابت میکند که وی حافظ حدیث بوده و عنایت خاصی به آن داشته است.
[۱۴۳] «تذکرة الحفّاظ»؛ ۱ / ۱۶۸ و ۱۶۹ [۱۴۴] «طبقات الحفّاظ»؛ ص ۸۰ و ۸۱ [۱۴۵] «عقود الجمان» ص ۷۶ [۱۴۶] «مکانة الامام ابی حنیفة فی الحدیث»، ص ۷۰ [۱۴۷] این حدیث را حاکم در مستدرکش روایت نموده است. [۱۴۸] شیخ محمود بن سلیمان، اعلام الأخیار من فقهاء مذهب النعمان المختار؛ یک نسخهی خطی ارزنده از این کتاب در کتابخانهی محمودیه در حرم نبوی شریف موجود است.