۹۲- مَعمر بن راشد/ [۱۷۱۶] [متوفّای ۱۵۳ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۷۱۷]گوید:
وی، پیشوای دینی، حجّت در حدیث: ابوعروة اَزْدی بصری، و یکی از شخصیّتهای برجستهی اسلامی و از زمرهی طلایه داران و پیشقراولان علمی و عالم و دانشمند یمن میباشد که از این افراد، به نقل روایت پرداخته است:
زهری؛ قتادة؛ عمرو بن دینار؛ زیاد بن علاقة؛ یحیی بن ابوکثیر؛ محمد بن زیاد جُمحی؛ و کسان دیگر از طبقهی آنان.
و از کسانی که از معمر بن راشد، حدیث روایت کردهاند، میتوان این افراد را نام برد:
سفیان ثوری؛ سفیان بن عیینة؛ عبدالله بن مبارک؛ غندر؛ ابن عُلَیّة؛ یزید بن زُریع؛ عبدالأعلی بن عبدالأعلی؛ هشام بن یوسف؛ عبدالرزاق؛ و شمار زیادی از دیگر دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
و از میان اساتید معمر بن راشد نیز، این ایوب و ابواسحاق است که به نقل روایت از شاگرد خویش، یعنی معمر بن راشد، پرداختهاند.
احمد بن حنبل گوید: «لیس تضمّ معمراً الی أحدٍ، الّا وجدتَه فوقه»؛ «هرگز معمر بن راشد را با کسی مقایسه و موازنه نمیکنی؛ مگر آن که، او را برتر از آن فرد مییابی».
یحیی بن معین گوید: «هو من أثبت الناس في الزهری»؛ «معمر بن راشد، مطمئنترین و قابل اعتمادترین فرد، در مورد (روایات و احادیث) زهری میباشد».
از ابن جریج، نقل شده که وی گفته است: «علیكم بمعمر؛ فانّه لم یبق في زمانه، أعلم منه»؛ «معمر بن راشد را بر خود، لازم بگیرید و از او استفاده کنید؛ زیرا در روزگار وی، کسی داناتر و آگاهتر و عالمتر و دانشورتر از او، بر جای نمانده است».
ابراهیم بن خالد و گروهی دیگر از علماء و صاحب نظران اسلامی گفتهاند: «مات معمر سنة ثلاث وخمسین ومائة. زاد ابراهیم: في رمضان. وصلّیتُ علیه»؛ «معمر بن راشد، به سال ۱۵۳ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. ابراهیم بن خالد، این را نیز افزوده که وفات وی، در ماه رمضان بوده و خود نیز، بر وی، نماز جنازه گزاردهام».
احمد بن حنبل و یحیی بن معین، بر این باورند که معمر بن راشد، به سال ۱۵۴ ه . ق وفات کرده و به رحمت ایزدی پیوسته است؛ ولی قول اول (۱۵۳ ه . ق) صحیحتر و درستتر مینماید؛ و این در حالی است که عمر «معمر بن راشد»، به هنگام وفات وی، به شصت سال نیز نرسیده بود؛ و وی، از زمرهی نخستین کسانی به شمار میآید که در یمن، قلم فرسایی کرد و کتاب، به رشتهی تحریر درآورد و احادیث و روایات را گردآوری و تدوین و ساماندهی و آمادهی تقدیم به دوستداران پیامبر جنمود. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۷۱۸]گوید:
ابن ابی خیثمة، از یحیی بن معین، نقل کرده که وی گفته است: «معمر، أثبت في الزهری من ابن عیینة»؛ «معمر بن راشد، در مورد (احادیث و روایات) زهری، مطمئنتر و قابل اعتمادتر از سفیان بن عیینه است».
غلابی گوید: «سمعتُ ابن معین یقدم مالك بن انس علی أصحاب الزهری، ثم معمراً»؛ «از یحیی بن معین شنیدم که مالک بن انس را بر تمامی شاگردان زهری، ترجیح میداد؛ و پس از مالک، قائل به ترجیح و تقدیم معمر بن راشد بر شاگردان زهری بود».
معاویة بن صالح، به نقل از یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «معمر بن راشد، فردی قابل اعتماد و معتبر و مطمئن و مؤثق میباشد».
عمرو بن علی گوید: «كان من أصدق الناس»؛ «معمر، از صادقترین، راستگوترین، درستکارترین و امانت دارترین مردمان بود».
احمد عجلی نیز گفته است: «بصریٌّ، سكن الیمن، ثقةٌ رجلٌ صالحٌ»؛ «معمر بن راشد، از مردمان بصره بود که در یمن سُکنی و اقامت گزید و در آنجا مستقر و ماندگار شد؛ و او، فردی مؤثق و قابل اعتماد و مردی درستکار و شریف، نجیب و محترم و کاردان و توانا بود».
یعقوب بن شیبة گوید: «معمر، ثقة وصالح ثبت عن الزهری»؛ «معمر بن راشد، در مورد (روایات و احادیث) زهری، هم ثقه و قابل اعتماد بود و هم درستکار و کاردان و هم مطمئن و امین و توانا و برازنده».
نسایی گوید: «ثقة مأمون»؛ «معمر بن راشد، از زمرهی راویان قابل اعتماد و مؤثّق و مطمئن و امانت دار و درستکار و معتبر بود».
احمد بن حنبل، از عبدالرزاق، از ابن جریج نقل کرده است: «علیكم بهذا الرجل؛ فانّه لم یبق أحدٌ من اهل زمانه، أعلم منه؛ یعنی: معمراً»؛ «معمر بن راشد را بر خود لازم بگیرید و از او استفاده کنید؛ زیرا در روزگار وی، کسی داناتر و آگاهتر و عالمتر و دانشورتر از او، بر جای نمانده است».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، معمر بن راشد را در شمار روایت کنندگان مؤثق و معتبر و قوی و قابل اعتماد ذکر کرده و در ادامه گفته است: «كان فقیهاً حافظاً متقناً ورعاً»؛ «وی، فردی فقیه و دانشور، آگاه و دانا، حافظ و ضابط، ماهر و خبره، زبردست و استاد، کاردان و توانا، متخصّص و درستکار، پارسا و پرهیزگار و خداترس و متدیّن بود».
ابن سعد نیز در «طبقهی سوم از اهل یمن» گفته است: «كان معمر، رجلاً له قدرٌ ونبلٌ في نفسه»؛ «معمر بن راشد، مردی صاحب شأن و منزلت، نجیب و محترم، شریف و درستکار، شاخص و برجسته و بزرگوار و نیکومنش بود».
و در کتاب «جامع المسانید» [۱۷۱۹]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام أبی حنیفة في هذه المسانید»؛ «معمر بن راشد، در این مسانید، از امام ابوحنیفه/، حدیث روایت نموده است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۱۷۲۰]، معمر بن راشد را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است. [۱۷۲۱]
نگارندهی سطور گوید:
معمر بن راشد بصری/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قول المریض: قوموا عنّی» [۱۷۲۲]
«حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، وحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ سمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ جوَفِي البَيْتِ رِجَالٌ، فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِيُّ ج: «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ جقَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَكُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ البَيْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمُ النَّبِيُّ جكِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلاَفَ عِنْدَ النَّبِيِّ ج، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «قُومُوا» قَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ: فَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ جوَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الكِتَابَ، مِنَ اخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ»»(ح ۵۶۶۹)
«ابراهیم بن موسی، از هشام، از معمر بن راشد - و همچنین عبدالله بن محمد، از عبدالرزاق، از معمر بن راشد، از زهری، از عبیدالله بن عبدالله، از عبدالله بن عباسب- برای ما روایت کرده که وی گفته است: چون رسول خدا جرا مرگ فرا رسید، و در خانهی آن حضرت جمردانی بودند که عمر بن خطابسنیز در میان آنها بود، پیامبر جفرمود: «بیایید تا برای شما نامهای بنویسم تا پس از آن، گمراه نشوید». عمرسگفت: به راستی، درد پیامبر جزیاد است و قرآن در نزد شماست؛ از این رو، کتاب خدا، ما را بسنده است. کسانی که در آن خانه بودند، اختلاف کردند و خصومت ورزیدند. برخی گفتند: نزدیک بیایید تا پیامبر جبرای شما بنویسد تا پس از آن، گمراه نشوید؛ و برخی نیز موافق عمرسبودند. چون در حضور رسول خدا جسخنان بیهوده و بینتیجه و اختلاف بالا گرفت، رسول خدا جفرمود: «برخیزید».
* در باب «العین حق» [۱۷۲۳]
«حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ نَصْرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ هَمَّامٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، عَنِ النَّبِيِّ جقَالَ: «العَيْنُ حَقٌّ» وَنَهَى عَنِ الوَشْمِ»(ح ۵۷۴۰)
«اسحاق بن نصر، از عبدالرزاق، از معمر بن راشد، از همّام، از ابوهریرهسبرای ما روایت کرده که رسول خدا جفرمود: «چشم زخم، حق است». و آن حضرت جاز خالکوبی در بدن، منع کرده است».
* در باب «الرُّقی بالقرآن والمعوّذات» [۱۷۲۴]
«حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى، أَخْبَرَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: «أَنَّ النَّبِيَّ جكَانَ يَنْفُثُ عَلَى نَفْسِهِ فِي المَرَضِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ، فَلَمَّا ثَقُلَ كُنْتُ أَنْفِثُ عَلَيْهِ بِهِنَّ، وَأَمْسَحُ بِيَدِ نَفْسِهِ لِبَرَكَتِهَا» فَسَأَلْتُ الزُّهْرِيَّ: كَيْفَ يَنْفِثُ؟ قَالَ: «كَانَ يَنْفِثُ عَلَى يَدَيْهِ، ثُمَّ يَمْسَحُ بِهِمَا وَجْهَهُ»»(ح ۵۷۳۵)
«ابراهیم بن موسی، از هشام، از معمر بن راشد، از زهری، از عروة، از عایشهلبرای ما روایت کرده که وی گفته است: «رسول خدا جدر همان بیماری و مرضی که وفات کرد، مُعوّذات را میخواند و بر خود میدمید؛ آنگاه که بیماریاش شدّت یافت، من مُعوّذات را بر وی میخواندم و میدمیدم و به خاطر برکت آن، دست آن حضرت جرا بر وی میکشیدم.
معمر بن راشد گوید: از زهری پرسیدم: چگونه دم میکرد؟ گفت: بر هر دو دست خود میدمید و سپس دستها را بر صورت خویش میکشید».
* در باب «كیف كان بدء الوحی الی رسول الله ج» [۱۷۲۵].
* در باب «حُسن اسلام المرء» [۱۷۲۶].
* در باب «العلم والعظة باللیل» [۱۷۲۷].
* در باب «مایقع من النجاسات في السمن والماء» [۱۷۲۸].
* در باب «من أفاض علی رأسه ثلاثاً» [۱۷۲۹]
* در باب «من إغتسل عریاناً وحده في الخلوة» [۱۷۳۰]
* در باب «دفن النخامة في المسجد» [۱۷۳۱].
* در باب «حدّ المریض أن یشهد الجماعة» [۱۷۳۲].
* در باب «أهل العلم والفضل، أحقّ بالامامة» [۱۷۳۳].
* در باب «اذا زار الامام قوماً فأمّهم» [۱۷۳۴].
* در باب «اقامة الصفّ من تمام الصلاة» [۱۷۳۵].
* در باب «من لم یرد السلام علی الامام، إكتفی بتسلیم الصلاة» [۱۷۳۶].
* در باب «استیذان المرأة زوجها بالخروج الی المسجد» [۱۷۳۷].
* در باب «لاتنكسف الشمس لموت أحد ولا لحیاته» [۱۷۳۸].
* در باب «صلاة التطوع علی الدوابّ حیثما توجّهت به» [۱۷۳۹].
* در باب «فضل قیام اللیل» [۱۷۴۰].
* در باب «الدخول علی المیّت بعد الموت اذا أدرج في أكفانه» [۱۷۴۱].
به هر حال، روایات «معمر بن راشد»/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۲۳۱ مورد آمده است.
[۱۷۱۶] بیوگرافی «مَعمر بن راشد» را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۲۲؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۸/۲۵۵؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۷/۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۴۸۴؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱۰/۲۱۸؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۱۶۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۰۲؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۸/۲۶۸؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۲۸؛ «شذرات الذهب، ابن عماد ۱/۲۳۵؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۸۸؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۰۶ [۱۷۱۷] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۱۹۰ و ۱۹۱ [۱۷۱۸] «تهذیب التهذیب» ۱۰/۲۱۹ و ۲۲۰ [۱۷۱۹] «جامع المسانید» ۲/۵۵۶ [۱۷۲۰] «عقود الجمان»؛ ص ۱۴۷ [۱۷۲۱] «المناقب»، کردری ۲/۲۳۱ [۱۷۲۲] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۸۴۶ [۱۷۲۳] همان ۲/۸۵۴ [۱۷۲۴] همان ۲/۸۵۴ [۱۷۲۵] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۳ [۱۷۲۶] همان ۱/۱۱ [۱۷۲۷] همان ۱/۲۲ [۱۷۲۸] همان ۱/۳۷ [۱۷۲۹] همان ۱/۳۹ [۱۷۳۰] همان ۱/۴۲ [۱۷۳۱] همان ۱/۵۹ [۱۷۳۲] همان ۱/۹۱ [۱۷۳۳] همان ۱/۹۴ [۱۷۳۴] همان ۱/۹۵ [۱۷۳۵] همان ۱/۱۰۰ [۱۷۳۶] همان ۱/۱۱۶ [۱۷۳۷] همان ۱/۱۲۰ [۱۷۳۸] همان ۱/۱۴۴ و ۱۴۵ [۱۷۳۹] همان ۱/۱۴۸ [۱۷۴۰] همان ۱/۱۵۱ [۱۷۴۱] همان ۱/۱۶۶