صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۲- ابراهیم بن طَهمان حنفی/ [۲۶۲] [متوفّای ۱۶۸ ه‍ . ق]

۲- ابراهیم بن طَهمان حنفی/ [۲۶۲] [متوفّای ۱۶۸ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۲۶۳]گوید:

وی، پیشوای دینی و حافظ حدیث: ابوسعید هروی - سپس نیشابوری -، اندیشمند توانای خراسان می‌باشد که از این بزرگان، حدیث روایت نموده است:

سِماک بن حَرْب؛ عمرو بن دینار؛ محمد بن زیاد جُمحی، ابوجمرة؛ ثابت بنانی؛ ابواسحاق و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان.

و از کسانی که به نقل روایت از ابراهیم بن طهمان پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

عبدالله بن مبارک؛ حفص بن عبدالله؛ معن بن عیسی؛ خالد بن نزار اَیلی؛ محمد بن سنان عَوَقی؛ ابوحذیفه نهدی؛ و سعید بن یزید فرّاء.

و همچنین از بین اساتید وی، این افراد، از او به سماع حدیث پرداخته‌اند: صفوان بن سُلیم و امام ابوحنیفه.

اسحاق بن راهویه گوید: «كان صحیح الحدیث؛ ما كان بخراسان احد اكثر حدیثاً منه»؛ «حدیثی که ابراهیم بن طهمان، به روایت آن می‌پرداخت، صحیح و درست بود؛ و در خراسان، کسی بیشتر از او حدیث در اختیار نداشت».

و ابوحاتم گفته است: «ثقة مرجیءٌ»؛ «ابراهیم بن طهمان، از زمره‌ی راویان مؤثق و قابل اعتماد بود که اندکی گرایش به «مُرجئه» نیز داشت».

احمد بن حنبل گوید: «كان مرجئاً شدیداً علی الجهمیّة»؛ «ابراهیم بن طهمان، از مُرجئه و مخالف سرسخت «جهمیّه» بود».

ابوزرعة گوید: «كنتُ عند احمد بن حنبل، فذكر ابراهیم بن طهمان وكان متّكئاً من علّة؛ فجلس وقال: لاینبغی ان یذكر الصالحون فیتّكیء»؛ «نزد احمد بن حنبل بودم؛ وی به خاطر بیماری و کسالتی که داشت، به چیزی تکیه کرده و لَم داده بود؛ امام احمد بن حنبل، به محض بردن اسم ابراهیم بن طهمان، از حالت تکیه درآمد و مؤدّبانه نشست و گفت: مناسب و زیبنده نیست که نام انسان‌های صالح و درستکار و شریف و محترم به حالت تکیه برده شود!».

حافظ عبدالقادر قرشی در کتاب «الجواهر المضیّة في طبقات الحنفیّة» [۲۶۴]، به ذکر ابراهیم بن طهمان پرداخته و او را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده و در ادامه گفته است: «ابراهیم بن طهمان من علماء خراسان من ائمّة الاسلام اقدم من ابن المبارك؛ روی عن ثابت البنانی وعنه خلقٌ؛ ومات سنة بضع وستّین ومائة؛ روی له الائمة الستّة».

«ابراهیم بن طهمان/یکی از صاحب نظران و دانشوران اقلیم خراسان و از زمره‌ی پیشوایان اسلامی و قدیمی‌تر از عبدالله بن مبارک می‌باشد که از ثابت بنانی، حدیث سماع نموده و مردمان بی‌شماری نیز از او، به سماع حدیث پرداخته‌اند؛ وی به سال یکصد و شصت و اندی از تاریخ هجری قمری درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید؛ و شش امام احدیث نیز، از او حدیث روایت نموده‌اند». [شش امام حدیث: بخاری؛ مسلم؛ ترمذی؛ ابوداود؛ نسایی و ابن ماجه].

حافظ سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة بمناقب الامام ابی حنیفة»، [۲۶۵]و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان»، [۲۶۶]ابراهیم بن طهمان را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده‌اند. [۲۶۷]

علامه عثمانی در مقدمه‌ی کتاب «اعلاء السنن» [۲۶۸]گوید: «و هو من رجال الجماعة احتجّ به الشیخان وغیرهما»؛ «ابراهیم بن طهمان حنفی، یکی از راویان حدیث است که شیخان (بخاری و مسلم) و دیگر بزرگان عرصه‌ی روایت و درایت، به احادیث و روایات وی، استدلال و استناد می‌جویند».

و در کتاب «جامع المسانید» [۲۶۹]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (منظور ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و هو مع جلالة قدره، یروی كثیراً عن الامام ابی حنیفة/في هذه المسانید»؛ «ابراهیم بن طهمان - با وجود این که از عظمت و بزرگی و شأن و منزلت و شکوه و جلال و قدر و جایگاهی بس والا برخوردار است - باز هم در این مسانید، از امام ابوحنیفه/بسیار حدیث روایت می‌کند.»

نگارنده گوید:

ابراهیم بن طهمان، از ابوحنیفه،از لاحق بن عیزار یمانی، از ابوذرسروایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: «من قال: «اَستغفر الله العظیم الذي لا اله الّا هو الحیّ القیوم»؛ غفر الله له ما سلف من جرمه؛ اِن كان مخلصاً»؛ «هر کس از روی اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل، چنین بگوید: «استغفر الله العظیم الذي لا اله الّا هو الحيّ القیّوم»، خداوند بلندمرتبه، گناهان و بزهکاری‌های پیشین او را خواهد بخشید».

این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید» [۲۷۰]ذکر نموده و گفته است: حافظ طلحة بن محمد، این حدیث را در مُسند خویش از ابراهیم بن طهمان خراسانی، از امام ابوحنیفه/روایت نموده است. و همچنین ابراهیم بن طهمان خراسانی، از ابوحنیفه/، از ابراهیم، از علقمة، از عبدالله بن مسعودسروایت نموده که وی گفته است: «انّ رسول الله جكان یعرف باللیل اذا اقبل الی المسجد بریح الطیب»؛ «هرگاه رسول خدا جدر تاریکی شب، به سوی مسجد، رهسپار می‌شدند، با بوی خوش خویش، از دیگران بازشناخته می‌شدند».

این روایت را نیز ابوالمؤید خوارزمی در کتاب «جامع المسانید» [۲۷۱]ذکر کرده و گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از ابراهیم بن طهمان خراسانی، از ابوحنیفه/روایت نموده است.

و همچنین نگارنده گوید:

ابراهیم بن طهمان حنفی، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «قبول الهدیة»: [۲۷۲]

«حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ المُنْذِرِ، حَدَّثَنَا مَعْنٌ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ طَهْمَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جإِذَا أُتِيَ بِطَعَامٍ سَأَلَ عَنْهُ: «أَهَدِيَّةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟»، فَإِنْ قِيلَ صَدَقَةٌ، قَالَ لِأَصْحَابِهِ: «كُلُوا»، وَلَمْ يَأْكُلْ، وَإِنْ قِيلَ هَدِيَّةٌ، ضَرَبَ بِيَدِهِ ج، فَأَكَلَ مَعَهُمْ» (ح ۲۵۷۶)

«ابراهیم بن مُنذر، از مَعن، از ابراهیم بن طهمان، از محمد بن زیاد، از ابوهریرهسبرای ما روایت کرده که‌ی گفته است: «هرگاه غذایی نزد رسول خدا جآورده می‌شد، ایشان می‌پرسید: «صدقه است یا هدیه؟» اگر می‌گفتند: صدقه است؛ به یارانش می‌فرمود: «بخورید». و خود از آن تناول نمی‌فرمود، و اگر گفته می‌شد: هدیه است؛ دست فرو برده و همراه آنان، می‌خورد».

* در باب «القسمة وتعلیق القنو في المسجد»: [۲۷۳]

«وَقَالَ إِبْرَاهِيمُ يَعْنِي ابْنَ طَهْمَانَ، عَنْ عَبْدِ العَزِيزِ بْنِ صُهَيْبٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س، قَالَ: أُتِيَ النَّبِيُّ جبِمَالٍ مِنَ البَحْرَيْنِ، فَقَالَ: «انْثُرُوهُ فِي المَسْجِدِ» وَكَانَ أَكْثَرَ مَالٍ أُتِيَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ جإِلَى الصَّلاَةِ وَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَةَ جَاءَ فَجَلَسَ إِلَيْهِ، فَمَا كَانَ يَرَى أَحَدًا إِلَّا أَعْطَاهُ، إِذْ جَاءَهُ العَبَّاسُ، فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ: أَعْطِنِي، فَإِنِّي فَادَيْتُ نَفْسِي وَفَادَيْتُ عَقِيلًا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خُذْ» فَحَثَا فِي ثَوْبِهِ، ثُمَّ ذَهَبَ يُقِلُّهُ فَلَمْ يَسْتَطِعْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ يَرْفَعْهُ إِلَيَّ، قَالَ: «لاَ» قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَيَّ، قَالَ: «لاَ» فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ ذَهَبَ يُقِلُّهُ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ يَرْفَعْهُ عَلَيَّ، قَالَ: «لاَ» قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَيَّ، قَالَ: «لاَ» فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ احْتَمَلَهُ، فَأَلْقَاهُ عَلَى كَاهِلِهِ، ثُمَّ انْطَلَقَ، فَمَا زَالَ رَسُولُ اللَّهِ جيُتْبِعُهُ بَصَرَهُ حَتَّى خَفِيَ عَلَيْنَا - عَجَبًا مِنْ حِرْصِهِ - فَمَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ جوَثَمَّ مِنْهَا دِرْهَمٌ»(ح ۴۲۱)

«ابراهیم بن طهمان، از عبدالعزیز بن صهیب، از انس بن مالکسچنین روایت کرده که وی گفته است: مقداری مال از بحرین برای رسول خدا جآوردند. آن حضرتجفرمود: «آن‌ها را داخل مسجد بریزید». راوی می‌گوید: این محموله، بزرگترین مالی بود که خدمت رسول خدا جآورده شده بود؛ رسول اکرم جبرای اقامه‌ی نماز به مسجد رفت و به آن‌ها توجه ننمود؛ پس از اتمام نماز، آمد و در کنار آن اموال، نشست. هرکه را می‌دید، مقداری به او می‌داد تا این که عباسسآمد و عرض کرد: ای پیامبر گرامی! به من نیز عنایت فرما؛ زیرا من برای خودم و عقیل (در اسارت بدر) فدیه داده‌ام. رسول خدا جفرمود: «شما نیز بردار». عباسسبا هر دو دست، شروع به پر کردن چادر خود کرد و هنگامی که خواست آن‌ها را حمل کند، نتوانست. عرض کرد: ای پیامبر گرامی! یکی را بگویید تا این‌ها را بر پشت من بگذارد. رسول خداجفرمود: «خیر». عباسسگفت: پس خود شما آن را بر دوش من بگذارید. رسول خدا جفرمود: «خیر». آن گاه، عباسسمقداری از آن‌ها را کم کرد و بقیه را بر دوش خود نهاد و به راه افتاد. رسول خدا جاز حرص عباسستعجّب کرد و همچنان به طرف او نگاه می‌کرد تا از نظر ما ناپدید گردید؛ و تا یک درهم از آن مال، باقی بود، رسول خدا جآن جا را ترک نکرد».

* در باب «اذا لم یطق قاعداً صلّی علی جنب»: [۲۷۴]

«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ طَهْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي الحُسَيْنُ المُكْتِبُ، عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ س، قَالَ: كَانَتْ بِي بَوَاسِيرُ، فَسَأَلْتُ النَّبِيَّ جعَنِ الصَّلاَةِ، فَقَالَ: "صَلِّ قَائِمًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِدًا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ"» (ح ۱۱۱۷)

«از عبدان، از عبدالله، از ابراهیم بن طهمان، از حسین مُکتِب، از ابن بریدة، از عمران بن حصین برای ما چنین روایت شده که وی گفته است: من به بیماری بواسیر، مبتلا بودم؛ از رسول خدا جپرسیدم که چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «حتی الامکان، نماز را ایستاده بخوان؛ اگر نتوانستی، نشسته بخوان؛ و اگر این هم برایت مقدور نبود، بر پهلو خوابیده، نماز بخوان».

* باب «اخذ صدقة التمر عند صرام النخل؛ وهل یترك الصبّی فیمسّ تمر الصدقة». [۲۷۵]

* باب «رفع الیدین اذا قام من الركعتین». [۲۷۶]

* باب «قوله تعالی: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ[البقرة: ۲۳۲]. [۲۷۷]

* باب «الهدیة للعروس». [۲۷۸]

* باب «الخلع وكیف الطلاق فیه». [۲۷۹]

* باب «الاشارة في الطلاق والامور». [۲۸۰]

[۲۶۲] بیوگرافی ابراهیم بن طهمان را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۱/۱/۲۹۴؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۵۳؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۲/۱۰۷؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۶/۲۷؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۶/۱۰۵-۱۱۱؛ «سیر اعلام النبلاء»، علامه ذهبی ۷/۳۷۸؛ «میزان الاعتدال»، علامه ذهبی ۱/۳۸؛ «الکاشف»، علامه ذهبی ۱/۷۲-۸۳؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱/۳۶۴؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر ۱/۱۱۲-۱۱۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۵۸؛ «طبقات الحفّاظ»، سیوطی ص ۹۶؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، علامه خزرجی ص ۱۸؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد ۱/۲۵۷؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۱۶؛ «الطبقات السنیة»، تمیمی داری ۱/۱۹۸ به شماره‌ی ۴۲؛ «البدایة و النهایة»، ابن کثیر ۱۰/۱۴۶؛ و «العقد الثمین»، تقی الدین مکی ص ۲۱۵ و ۲۱۶ [۲۶۳] «تذکرة الحفّاظ» ۲/۲۱۳ [۲۶۴] «الجواهر المضیة» ۱/۳۹ [۲۶۵] «تبییض الصحیفة»؛ ص ۶۴ [۲۶۶] «عقود الجمان»؛ ص ۹۸ [۲۶۷] «تهذیب الکمال»؛ حافظ مزّی ۱۹/۱۰۳ [۲۶۸] مقدمه‌ی «اِعلاء السنن» ۳/۹۶ [۲۶۹] «جامع المسانید» ۲/۳۸۵ [۲۷۰] «جامع المسانید» ۱/۱۱۱ [۲۷۱] «جامع المسانید» ۱/۱۹۸ [۲۷۲] «الجامع الصحیح» امام بخاری ۱/۳۵ [۲۷۳] «الجامع الصحیح» امام بخاری؛ ۱/۶۰ [۲۷۴] همان ۱/۱۵۰ [۲۷۵] همان ۱/۲۰۱ [۲۷۶] همان ۱/۱۰۱ [۲۷۷] همان ۲/۶۴۹ [۲۷۸] همان ۲/۷۷۵ [۲۷۹] ۲/۷۹۴ [۲۸۰] ۲/۷۹۸