۴۵- عبّاد بن عّوام کلابی واسطی/ [۹۵۹] [متوفّای ۱۸۵ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۹۶۰]گوید:
وی، پیشوای دینی و محدّث اسلامی، ابوسهل واسطی میباشد که به نقل و روایت حدیث، از این افراد پرداخته است:
ابومالک اشجعی؛ عبدالله بن ابی نجیح؛ سعید جُریری؛ ابواسحاق شیبانی؛ ابن عون؛ و کسان دیگر از طبقهی آنان.
و از کسانی که از عبّاد بن عوّام، به روایت حدیث پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
احمد بن حنبل؛ عمرو الناقد؛ زیاد بن ایوب؛ حسن بن عرفة؛ علی بن مسلم طوسی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش. ابوداود و دیگران، عبّاد بن عوّام را روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد معرّفی نمودهاند.
ابن سعد گفته است: «كان من نبلاء الرجال في كلّ امره»؛ «عبّاد بن عوّام، در تمامی امور خویش، از زمرهی افراد شریف و درستکار، بزرگوار و نجیب و بافراست و باهوش بود».
علامه ذهبی در ادامه گوید: پیرامون تاریخ وفات عبّاد بن عوّام، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی بر این باورند که وی، به سال ۱۸۳ ه . ق وفات نموده است؛ و برخی نیز تاریخهای ۱۸۵ ه . ق یا ۱۸۶ ه . ق و یا ۱۸۷ ه . ق را برای درگذشت عبّاد بن عوّام ذکر کردهاند.
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۹۶۱]گوید:
یحیی بن معین، احمد عجلی، ابوداود، نسایی و ابوحاتم گفتهاند: «ثقة»؛ «عبّاد بن عوّام، روایت کنندهای مؤثّق و معتبر میباشد».
ابن خِراش گوید: «صدوق»؛ «عبّاد بن عوّام، فردی صادق و راستگو و مُعتمد و قابل اعتماد و امین و درستکار میباشد».
ابن سعد گوید: «كان ثقة»؛ «عبّاد بن عوّام، از راویان مورد وثوق و قابل اعتماد بود».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، وی را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد ذکر کرده است؛ و بزّار هم او را روایت کنندهای مؤثق و معتبر، معرّفی نموده است.
و قراب گوید: «ولد سنة ثمان عشر ومائة»؛ «عبّاد بن عوّام، به سال ۱۱۸ ه . ق دیده به جهان گشود».
و عبّاد بن عوّام، از آن دسته از محدّثان و راویانی میباشد که بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه، به نقل روایت از وی پرداختهاند.
در کتاب «جامع المسانید» [۹۶۲]آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام ابی حنیفة/في هذه المسانید»؛ «عبّاد بن عوّام، در زمرهی راویانی به شمار میآید که در این مسانید، به نقل و روایت حدیث از امام ابوحنیفه/ پرداخته است».
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۹۶۳]، عبّاد بن عوّام را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۹۶۴]، عبّاد بن عوّام را در زمرهی راویان شهر «واسط» که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/پرداختهاند، قرار داده است.
نگارنده گوید:
عبّاد بن عوّام، از ابوحنیفه، از ابراهیم بن محمد بن منتشر بن أجدع - برادر مسروق بن أجدع -، از پدرش، از انس بن مالکسروایت میکند که گفت: «ما أخرج رسول الله جركبته بین یدی جلیس له قطّ؛ ولا ناول احدٌ یده قط فتركها حتّی یكون هو الّذي یدعها؛ وما جلس الی رسول الله جاحد قط فقام حتّی یقوم؛ وما وجدت شیئاً قطّ أطیب من ریح رسول الله ج»؛ «هرگز رسول خدا جپاهای خویش را در جلو همنشینان خویش دراز نکرد؛ و هرگز کسی دست رسول خدا جرا نگرفت که ایشان دست وی را رها کند تا این که خود آن فرد، دست رسول خدا جرا رها میکرد؛ و هر کس با رسول خدا جمینشست، هرگز پیامبر جزودتر از او بلند نمیشد؛ و هرگز چیزی را خوشبوتر از بوی پیامبر جاستشمام نکردهام».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید» [۹۶۵]ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را به نقل از عبّاد بن عوّام،از امام ابوحنیفه/روایت نموده است.
و همچنین راقم سطور گوید:
عبّاد بن عوّام كِلابی واسطی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک یا دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «من اختار الضرب والقتل والهوان علی الكفر» [۹۶۶]
«حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ، سَمِعْتُ قَيْسًا، سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ زَيْدٍ، يَقُولُ: «لَقَدْ رَأَيْتُنِي وَإِنَّ عُمَرَ مُوثِقِي عَلَى الإِسْلاَمِ، وَلَوْ انْقَضَّ أُحُدٌ مِمَّا فَعَلْتُمْ بِعُثْمَانَ، كَانَ مَحْقُوقًا أَنْ يَنْقَضَّ»»(ح ۶۹۴۲)
«سعید بن سلیمان، از عبّاد بن عوّام کلابی واسطی، از اسماعیل برای ما روایت کرده که وی گفته است: از سعید بن زید شنیدم که میگفت: به راستی خود را دیدم که عمر بن خطابس(قبل از مسلمان شدن) مرا به خاطر قبول اسلام در بند کشید؛ و اگر کوه به خاطر آنچه شما نسبت به عثمانسکردید؛ بشکافد و فرو ریزد، حق آن را دارد که بشکافد و فرو ریزد».
* در باب «الماء الذي یغسل به شعر الانسان» [۹۶۷]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا سَعِيدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنِ ابْنِ عَوْنٍ، عَنِ ابْنِ سِيرِينَ، عَنْ أَنَسٍ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج«لَمَّا حَلَقَ رَأْسَهُ كَانَ أَبُو طَلْحَةَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ مِنْ شَعَرِهِ»»(ح ۱۷۱)
«محمد بن عبدالرحیم، از سعید بن سلیمان، از عبّاد بن عوّام کلابی واسطی، از ابن عون، از ابن سیرین برای ما روایت کرده که انس بن مالکسگفته است: هنگامی که رسول خدا ج(در حجّة الوداع)، موهای سرش را تراشید، ابوطلحه، نخستین کسی بود که موهای مبارک رسول خدا جرا (به قصد تبرّک) برداشت».
* در باب «غزوة خیبر» [۹۶۸]
«حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنِ الشَّيْبَانِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ أَبِي أَوْفَى سمَا، أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ يَوْمَ خَيْبَرَ فَإِنَّ القُدُورَ لَتَغْلِي، قَالَ: وَبَعْضُهَا نَضِجَتْ، فَجَاءَ مُنَادِي النَّبِيِّ ج: «لاَ تَأْكُلُوا مِنْ لُحُومِ الحُمُرِ شَيْئًا، وَأَهْرِقُوهَا» . قَالَ ابْنُ أَبِي أَوْفَى: "فَتَحَدَّثْنَا أَنَّهُ إِنَّمَا نَهَى عَنْهَا لِأَنَّهَا لَمْ تُخَمَّسْ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: نَهَى عَنْهَا البَتَّةَ لِأَنَّهَا كَانَتْ تَأْكُلُ العَذِرَةَ"»(ح ۴۲۲۰)
«سعید بن سلیمان، از عبّاد بن عوّام کلابی واسطی، از شیبانی، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابن ابی اوفیسشنیدم که گفت: «در روز خیبر، به گرسنگی گرفتار شدیم؛ و این در حالی بود که دیگها میجوشید و محتویات برخی از دیگها، به پختگی رسیده بود؛ منادی رسول خدا جآمد و چنین اعلان کرد: «از گوشت الاغ، چیزی نخورید؛ و بایستی آن را بر زمین بریزید».
ابن ابی اوفیسگوید: پس از آن، ما به گفتگو پرداختیم و گفتیم که این منع، به خاطر آن بوده که خُمس غنیمت را از آن بیرون نکشیدهایم؛ و برخی دیگر گفتند: این منع قطعی و حتمی پیامبر جبه خاطر آن است که الاغ از چیزهای ناپاک و نجس میخورد».
* در باب «بیع الذهب بالورق یداً بیدٍ» [۹۶۹].
[۹۵۹] بیوگرافی «عبّاد بن عوّام کلابی واسطی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۳/۲/۴۱؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۷۲؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۱/۱۰۴؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۶/۸۳؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۸/۵۱۱؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۳۱۰؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۱۶۲؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۶۲؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۵/۸۶؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۴۶۸؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۱۵۸؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۹/۴۱۴؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص۱۱۸، «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۳۳۰؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی۱/۳۳۳ [۹۶۰] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۲۶۱ و ۲۶۲ [۹۶۱] «تهذیب التهذیب» ۵/۸۶ و ۸۷ [۹۶۲] «جامع المسانید» ۲/۵۲۲ [۹۶۳] «عقود الجمان»؛ ص ۱۲۱ [۹۶۴] «المناقب»، کردری ۲/۹ [۹۶۵] «جامع المسانید» ۱/۲۰۸ [۹۶۶] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۱۰۲۶ و ۱۰۲۷ [۹۶۷] همان ۱/۲۹ [۹۶۸] همان ۲/۶۰۶ و ۶۰۷ [۹۶۹] همان ۱/۲۹۱