۴۷- عبدالرحمن بن مَهدی/ [۹۷۶] [متوفّای ۱۹۸ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۹۷۷]گوید:
وی، حافظ بزرگ در حدیث، امام و پیشوای دینی، طلایه دار و پیشقراول شهیر اسلامی، عبدالرحمن بن مهدی بن حسّان (بن عبدالرحمن)، ابوسعید بصری اَزْدی - یا عنبری - میباشد.
وی، به سال ۱۳۵ ه . ق دیده به جهان گشود؛ و از ایمن بن نابل، هشام دستوائی، معاویة بن صالح، ابوخلدة، شعبة، سفیان ثوری، سفیان بن عیینة و جماعتی دیگر از بزرگان دین، به سماع حدیث پرداخته است.
و از کسانی که از عبدالرحمن بن مهدی، به نقل و روایت حدیث پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
عبدالله بن مبارک؛ احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ علی بن مدینی؛ بندار؛ عبدالرحمن رستة؛ محمد بن یحیی؛ عبدالرحمن بن محمد بن منصور حارثی؛ و کسان دیگر غیر از اینها.
احمد بن حنبل گوید: «هو افقه من یحیی القطّان؛ وهو اثبت من وكیع؛ لانّه اَقرب عهداً بالكتاب. اختلف في نحو من خمسین حدیثاً للثوری، فنظرنا، فاذا عامّة الصواب مع عبدالرحمن»؛ «عبدالرحمن بن مهدی، از یحیی قطان، فقیهتر و دانشمندتر و از وکیع بن جرّاح، مطمئنتر و معتبرتر بود؛ زیرا دوره و زمانهی وی، به روزگار نزول قرآن، نزدیکتر بود؛ وی با وکیع بن جرّاح در حدود پنجاه حدیث از سفیان ثوری اختلاف داشت؛ ما به تحقیق و بررسی؛ تجزیه و تحلیل و کندوکاو این اختلاف پرداختیم و در پایان، بدین نتیجه رسیدیم که حق، بیشتر با عبدالرحمن بن مهدی است».
و ایوب بن متوکل گوید: «كنّا اذا اردنا ان ننظر الی الدین والدنیا، ذهبنا الی دار عبدالرحمن بن مهدی»؛ «هرگاه ما میخواستیم تا دربارهی امور دین و دنیا، به بررسی و دادرسی و محاکمه و رسیدگی و داوری و قضاوت بپردازیم، به سوی خانهی عبدالرحمن بن مهدی، رهسپار و روان میشدیم (و او را در این زمینه، به قضاوت و داوری میکشاندیم و از آراء و نظرات و افکار و اندیشههای او بهره میبردیم)».
اسماعیل قاضی گوید: از علی بن مدینی شنیدم که میگفت: «اعلم الناس بالحدیث، عبدالرحمن بن مهدی»؛ «عبدالرحمن بن مهدی، داناترین و آگاهترین مردمان، نسبت به حدیث است».
محمد بن ابوبکر مقدمی گوید: «ما رأیتُ احداً اتقن لما سمع ولما لم یسمع، ولحدیث الناس، من عبدالرحمن بن مهدی؛ امام ثبت، اَثبت من یحیی بن سعید؛ وكان عرض حدیثه علی سفیان»؛ «من کسی را به مانند عبدالرحمن بن مهدی، مطمئنتر و معتبرتر، پیرامون آنچه که شنیده یا نشنیده است و قابل اعتمادتر و امانت دارتر برای حدیث مردم، ندیدهام؛ به راستی وی، پیشوایی مطمئن و قابل اعتماد در حدیث بود؛ و از یحیی بن سعید نیز در عرصهی حدیث، معتبرتر و مطمئنتر و امانت دارتر و درستکارتر بود؛ و او احادیث خویش را بر سفیان عرضه میکرد».
قواریری گوید: «أملی علی ابن مهدی، عشرین الف حدیث حفظاً»؛ «بر عبدالرحمن بن مهدی، بیست هزار حدیث، از روی حفظ، املاء شده است».
علی بن مدینی نیز گوید: «علم عبدالرحمن في الحدیث كالسحر»؛ «علم و دانش و آگاهی و اطلاع عبدالرحمن بن مهدی در حدیث، به سان سحر و جادو است»؛ (یعنی علم و دانش وی، در این زمینه، سحرآمیز، خیره کننده، شگفت آور و حیرت انگیز است).
احمد بن حنبل گوید: «عبدالرحمن، اكثر حدیثاً من یحیی القطّان»؛ «عبدالرحمن بن مهدی، بیشتر از یحیی قطان، به نقل و روایت حدیث، پرداخته است».
علی بن مدینی گوید: «لو حلفت بین الركن والمقام، لحلفت انّی لم أر مثل عبدالرحمن»؛ «اگر چنانچه بین رکن و مقام، سوگند داده شوم، حتماً سوگند خواهم خورد که من، فردی را چون عبدالرحمن بن مهدی، تاکنون ندیدهام».
و علی بن مدینی، پیوسته چنین میگفت: «اعلم الناس بقول الفقهاء السبعة، الزهری؛ ثم بعده مالك؛ ثم بعده ابن مهدی؛ وكان ورده کلّ لیلة، نصف القرآن»؛ «داناترین و آگاهترین مردمان، نسبت به دیدگاه و نظریهی فقهاء هفتگانه، زهری است؛ سپس بعد از وی، مالک بن انس و بعد از او، عبدالرحمن بن مهدی میباشد؛ و وِرد وی در هر شب، تلاوت نیمی از قرآن بود».
ذهلی گفته است: «ما رأیتُ في ید عبدالرحمن بن مهدی كتاباً قط»؛ «هرگز در دست عبدالرحمن بن مهدی، کتابی را ندیدهام؛ (بلکه وی، در راستای حفظ احادیث، یادگیری و فراگیری آنها، تعلیم و آموزش و نقل و روایت آنها، فقط به قوهی حافظهی خویش اعتماد میکرد)».
ابن نُمیر گوید: از عبدالرحمن بن مهدی شنیدم که میگفت: «معرفة الحدیث الهام»؛ «شناخت و آگاهی از حدیث، نوعی از الهام است».
و سرانجام، عبدالرحمن بن مهدی، در ماه جمادی الاخر، به سال ۱۹۸ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.
علامه ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۹۷۸]، و همچنین علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۹۷۹]، عبدالرحمن بن مهدی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کردهاند.
نگارنده گوید:
عبدالرحمن بن مهدی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «فضل استقبال القبلة» [۹۸۰]
«حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَبَّاسٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ المَهْدِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ مَيْمُونِ بْنِ سِيَاهٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ صَلَّى صَلاَتَنَا وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا فَذَلِكَ المُسْلِمُ الَّذِي لَهُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَذِمَّةُ رَسُولِهِ، فَلاَ تُخْفِرُوا اللَّهَ فِي ذِمَّتِهِ»»(ح ۳۹۱)
«عمرو بن عباس، از عبدالرحمن بن مهدی، از منصور بن سعد، از میمون بن سیاه، از انس بن مالکس، برای ما روایت کرده که آن حضرت جفرمودند: «هر کس مانند ما نماز بخواند و به قبلهی ما رو نماید و ذبیحهی ما را بخورد، مسلمان است؛ و چنین شخصی را خدا و رسول، امان دادهاند؛ پس به کسی که در امان خدا است، خیانت نکنید».
* در باب «ایّام الجاهلیّة» [۹۸۱]
«حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ عَبَّاسٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ، قَالَ: قَالَ عُمَرُ س: «إِنَّ المُشْرِكِينَ كَانُوا لاَ يُفِيضُونَ مِنْ جَمْعٍ، حَتَّى تَشْرُقَ الشَّمْسُ عَلَى ثَبِيرٍ، فَخَالَفَهُمُ النَّبِيُّ جفَأَفَاضَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ»»(ح ۳۸۳۸)
«عمرو بن عباس، از عبدالرحمن بن مهدی، از سفیان، از ابواسحاق، از عمرو بن میمون برای ما روایت کرده که وی گفته است: «عمر بن خطابسگفت: مشرکان از مزدلفه برنمی گشتند تا آن که خورشید بر کوه ثَبیر میتابید. رسول خدا جبا آنان مخالفت کرد و پیش از طلوع آفتاب، از مزدلفه برگشت».
* در باب «ضالّة الابل» [۹۸۲]
«حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَبَّاسٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ رَبِيعَةَ، حَدَّثَنِي يَزِيدُ مَوْلَى المُنْبَعِثِ، عَنْ زَيْدِ بْنِ خَالِدٍ الجُهَنِيِّ س، قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِيٌّ النَّبِيَّ ج، فَسَأَلَهُ عَمَّا يَلْتَقِطُهُ، فَقَالَ: «عَرِّفْهَا سَنَةً، ثُمَّ احْفَظْ عِفَاصَهَا وَوِكَاءَهَا، فَإِنْ جَاءَ أَحَدٌ يُخْبِرُكَ بِهَا، وَإِلَّا فَاسْتَنْفِقْهَا» قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَضَالَّةُ الغَنَمِ؟ قَالَ: «لَكَ أَوْ لِأَخِيكَ أَوْ لِلذِّئْبِ»، قَالَ: ضَالَّةُ الإِبِلِ؟ فَتَمَعَّرَ وَجْهُ النَّبِيِّ ج، فَقَالَ: «مَا لَكَ وَلَهَا، مَعَهَا حِذَاؤُهَا وَسِقَاؤُهَا تَرِدُ المَاءَ، وَتَأْكُلُ الشَّجَرَ»»(ح ۲۴۲۷)
«عمرو بن عباس، از عبدالرحمن بن مهدی، از سفیان، از ربیعة، از یزید مولی مُنبعث برای ما روایت کرده که زید بن خالد جُهنیسگفته است: مردی بادیه نشین به نزد پیامبر جآمد و دربارهی چیز گم شدهای که پیدا شده است سؤال کرد. آن حضرت جفرمود: «به مدّت یک سال، آن را اعلان کن؛ سپس پوش و سربند آن را در خاطر بسپار؛ اگر کسی آمد و نشان آن را به تو گفت، به وی مسترد کن و در غیر آن، به مصرف برسان».
آن مرد گفت: اگر گوسفندی پیدا شد، در آن صورت تکلیف چیست؟ آن حضرتجفرمود: «برای تو، یا برادر تو و یا نصیب گرگ است». آن مرد گفت: اگر شتری پیدا شد، در آن صورت تکلیف چیست؟ با این سؤال، گونههای پیامبر جسرخ شد و فرمود: «تو را با شتر چه کار است؛ شتر پای و شکم دارد و خود را به آب میرساند و از برگ درختان میخورد».
* در باب «صفة النّار وانّها مخلوقة» [۹۸۳]
«حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ عَبَّاسٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِفَاعَةَ، قَالَ أَخْبَرَنِي رَافِعُ بْنُ خَدِيجٍ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ جيَقُولُ: «الحُمَّى مِنْ فَوْرِ جَهَنَّمَ فَأَبْرِدُوهَا عَنْكُمْ بِالْمَاءِ»»(ح ۳۲۶۲)
«عمرو بن عباس، از عبدالرحمن بن مهدی، از سفیان، از پدرش، از عبایة بن رفاعة برای ما روایت کرده که رافع بن خدیجسگفته است: «از رسول خدا جشنیدم که میفرمود: «عارضهی تب، از جوشش دوزخ است؛ پس خود را با آب، سرد بسازید».
* در باب «الدعاء اذا انتبه من اللیل» [۹۸۴].
* در باب «ما یجوز من الشعر والرجز والحداء وما یكره» [۹۸۵].
* در باب «اكرام الضیف وخدمته ایاه بنفسه» [۹۸۶].
* در باب «الاقتداء بسنن رسول الله ج» [۹۸۷].
* در باب «اثم من دعا الی ضلالة او سنّ سنّة سیّئة» [۹۸۸].
* در باب «قول النبيّ ج: لاتسئلوا اهل الكتاب عن شیء» [۹۸۹].
* در باب «خروج الصبیان الی المصلّی» [۹۹۰].
* در باب «حرم المدینة» [۹۹۱].
* در باب «المدینة تنفی الخبث» [۹۹۲].
به هر حال، روایات عبدالرحمن بن مهدی/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۲۷ مورد آمده است.
[۹۷۶] بیوگرافی «عبدالرحمن بن مهدی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۳/۱/۳۵۴؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۶۷۹؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۵/۲۸۸؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۹/۱۹۲؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۰/۲۴۰؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۳۵۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۸/۳۷۳؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۱۸۷؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۶/۲۵۰؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۵۹۲؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۱/۳۸۶؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص۱۹۹؛«طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص۱۴۴، «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۲۹۷؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۲۸۸ [۹۷۷] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۶۹، ۳۷۰ و ۳۷۱ [۹۷۸] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۸ [۹۷۹] «عقود الجمان»؛ ص۱۲۵ [۹۸۰] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۵۶ [۹۸۱] همان ۱/۵۴۱ [۹۸۲] همان ۱/۳۲۷ [۹۸۳] همان ۱/۴۶۲ [۹۸۴] همان ۲/۹۳۴ [۹۸۵] همان ۲/۹۰۸ [۹۸۶] همان ۲/۹۰۶ [۹۸۷] همان ۲/۱۰۸۰ [۹۸۸] همان ۲/۱۰۹۰ [۹۸۹] همان ۲/۱۰۹۵ [۹۹۰] همان ۱/۱۳۳ [۹۹۱] همان ۱/۲۵۱ [۹۹۲] همان ۱/۲۵۳