صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۶۹- فَضل بن دُکین، ابونعیم (عمرو بن حمّاد بن زُهیر بن درهم تیمی)/ [۱۳۷۷] [متوفّای ۲۱۹ ه‍ . ق]

۶۹- فَضل بن دُکین، ابونعیم (عمرو بن حمّاد بن زُهیر بن درهم تیمی)/ [۱۳۷۷] [متوفّای ۲۱۹ ه‍ . ق]

علامه ذهبی، در کتاب «تذکرة الحفّاظ» [۱۳۷۸]گوید:

وی، حافظِ مطمئن و مورد اعتماد: (ابونعیم، عمرو بن حمّاد بن زُهیر بن درهم) کوفی مُلائی تاجر، و از موالی طلحة بن عبید الله تیمیسمی‌باشد؛ که از اعمش، زکریا بن ابی زائدة، عمرو بن ذرّ، شعبة و شماری دیگر از بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است.

و احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، یحیی بن معین، ذُهلی، بخاری، دارمی، محمد بن جعفر و شماری دیگر از دانش پژوهان، نیز به نقل روایت از فضل بن دُکین پرداخته‌اند؛ و همچنین عبدالله بن مبارک - با این که از فضل بن دُکین، جلودارتر و مقدّم‌تر است -، از وی، حدیث روایت نموده است.

احمد بن حنبل گوید: ابونعیم، فضل بن دُکین گفته است: «کتبتُ عن أزید من مائة شیخ ممّن کتب عنهم الثوری»؛ «از بیش از صد شیخ و استاد، حدیث نوشته‌ام؛ آن هم از اساتیدی که سفیان ثوری، از آن‌ها، حدیث نوشته است».

احمد بن حنبل در ادامه گوید: «هو أقل خطأً من وکیع»؛ «خطاها و اشتباه‌های فضل بن دُکین، نسبت به وکیع، کمتر است».

و همچنین احمد بن حنبل گوید: «هو أعلم بالشیوخ وأنسابهم وبالرجال؛ ووکیع، أفقه منه»؛ «آگاهی و شناخت ابونعیم، فضل بن دُکین از اساتید و مشایخ حدیث و نَسَب آن‌ها و همچنین آگاهی و شناخت وی از رجال حدیث، نسبت به وکیع بیشتر است؛ ولی وکیع، نسبت بدو، فقیه‌تر و داناتر و آگاه‌تر و دانشورتر است».

ابوزرعة دمشقی گوید: از یحیی بن معین شنیدم که می‌گفت: «ما رأیتُ أثبت من رجلین، یعنی في الأحیاء؛ ابی نعیم وعفّان»؛ «در میان علماء و صاحب نظران زنده، کسی را مطمئن‌تر و مورد اعتمادتر از دو نفر ندیده‌ام؛ ابونعیم فضل بن دُکین و عفّان».

احمد بن صالح گوید: «ما رأیتُ محدّثاً أصدق من ابی نعیم»؛ «هیچ راوی و محدّثی را صادق‌تر و راستگوتر و درستکارتر و مطمئن‌تر از ابونعیم فضل بن دُکین ندیده‌ام».

یعقوب فسوی گوید: «أجمع أصحابنا انّ ابا نعیم کان غایة في الاتقان»؛ «اصحاب ما، بر این امر، اتفاق نظر دارند که ابونعیم فضل بن دُکین، در اوج مهارت و خبرگی، استادی و زبردستی، کاردانی و تخصّص، اعتماد و وثاقت و صداقت و راستی قرار دارد».

ابوحاتم گوید: «ابونعیم، حافظٌ مُتقنٌ»؛ «ابونعیم، حافظی ماهر و خبره، استاد و زبردست، کاردان و متخصّص و توانا و بایسته است».

محمد بن عبدالوهّاب فرّاء گوید: «کنّا نهاب ابانعیم أشدّ من هیبة الأمیر»؛ «بزرگداشت و تجلیل و تکریم و تقدیس ما نسبت به ابونعیم، بیشتر از تجلیل و بزرگداشت امیران بود».

یحیی قطان نیز گفته است: «اذا وافقنی هذا الأحول، ما اُبالی من خالفنی»؛ «هر گاه این فرد لوچ (چپ چشم؛ دوبین؛ منظور ابونعیم است)، با من، موافق باشد، در آن صورت به مخالفان خویش پروایی ندارم و بدان‌ها اهمیّتی نمی‌دهم».

ابونعیم فضل بن دُکین/به سال ۱۳۰ ه‍ . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصه‌ی وجود نهاد و در ماه شعبان، به سال ۲۱۹ ه‍ . ق به درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد و جان به جان آفرین، تسلیم نمود.

حافظ جلال الدین مزّی، در کتاب «تهذیب الکمال» [۱۳۷۹]، فضل بن دُکین را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه - نعمان بن ثابت/- ذکر کرده و در ادامه گفته است: «روی عنه البخاری»؛ «بخاری نیز از فضل بن دُکین، حدیث روایت نموده است».

و بدین سان، حافظ سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة» [۱۳۸۰]، ابونعیم فضل بن دُکین را در زمره‌ی راویان امام ابوحنیفه/قرار داده است.

ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی نیز در کتاب «جامع المسانید» [۱۳۸۱]گفته است: «هو یروی کثیراً عن الامام ابی حنیفة في هذه المسانید؛ وهو من کبار شیوخ البخاری ومسلم رحمهما الله تعالی»؛ «ابونعیم فضل بن دُکین، در این مسانید، روایات و احادیث بسیاری را از امام ابوحنیفه/نقل نموده است؛ و علاوه از آن، وی از اساتید بزرگ و محوری امام بخاری/و امام مسلم/نیز به شمار می‌آید».

و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجُمان» [۱۳۸۲]، ابونعیم فضل بن دُکین را در زمره‌ی راویان امام ابوحنیفه/قرار داده است. [۱۳۸۳]

نگارنده گوید:

ابونعیم فضل بن دُکین، از ابوحنیفه، از عبدالله بن عیسی، از عبدالله بن ابوالجعد، از ثوبانسچنین روایت می‌کند که آن حضرت جفرمود: «لا یزد في العمر الّا البرّ، ولا یردّ القدر الّا الدّعاء؛ وانّ العبد لیحرم الرزق بالذّنب یصیبه»؛ «عمر انسان را جز نیک منشی و نیک رفتاری، افزون نمی‌سازد و جز دعا و نیایش، چیزی قضا و قدر را دفع نمی‌نماید؛ و بی‌گمان، انسان به کیفر گناه و بیدادی که به آن دست می‌یازد، از رزق و روزی خویش، بی‌بهره می‌شود».

این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید» [۱۳۸۴]ذکر کرده و در ادامه گفته است: قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری، این حدیث را از ابونعیم فضل بن دُکین، از امام ابوحنیفه/روایت نموده است.

و بدین سان، راقم سطور گوید:

ابو نعیم فضل بن دُکین/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «تسمیّة الولد.» [۱۳۸۵]

«أَخْبَرَنَا أَبُو نُعَيْمٍ الفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: لَمَّا رَفَعَ النَّبِيُّ جرَأْسَهُ مِنَ الرَّكْعَةِ قَالَ: «اللَّهُمَّ أَنْجِ الوَلِيدَ بْنَ الوَلِيدِ، وَسَلَمَةَ بْنَ هِشَامٍ، وَعَيَّاشَ بْنَ أَبِي رَبِيعَةَ، وَالمُسْتَضْعَفِينَ بِمَكَّةَ، اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَكَ عَلَى مُضَرَ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا عَلَيْهِمْ سِنِينَ كَسِنِي يُوسُفَ»»(ح ۶۲۰۰)

«ابونعیم، فضل بن دُکین، از ابن عیینة، از زهری، از سعید، برای ما روایت کرده که ابوهریرهسگفته است: چون رسول خدا جسر از رکوع بلند کرد، فرمود: «بار خدایا! ولید بن ولید، سلمة بن هشام، عیّاش بن ربیعة، و سائر مسلمانانِ ناتوان و درمانده‌ی مکّه را نجات بخش. بار خدایا! فشار خویش را بر قبیله‌ی مُضر سخت بگردان؛ بار الها! بر آن‌ها سال‌های قحطی، چون سال‌های قحطی روزگار یوسف÷بیاور».

* در باب «اثم من تبرّأ من موالیه.» [۱۳۸۶]

«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ سمَا، قَالَ: «نَهَى النَّبِيُّ جعَنْ بَيْعِ الوَلاَءِ وَعَنْ هِبَتِهِ»»(ح ۶۷۵۶)

«ابونعیم، فضل بن دُکین، از سفیان، از عبدالله بن دینار، از عبدالله بن عمرببرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جاز فروش ولاء (غلام و کنیز) و از بخشیدن آن به دیگران نهی کرده است».

* در باب «فضل من أستبرأ لدینه» [۱۳۸۷]

«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا زَكَرِيَّاءُ، عَنْ عَامِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِيرٍ، يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: "الحَلاَلُ بَيِّنٌ، وَالحَرَامُ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهُمَا مُشَبَّهَاتٌ لاَ يَعْلَمُهَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَنِ اتَّقَى المُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ: كَرَاعٍ يَرْعَى حَوْلَ الحِمَى، يُوشِكُ أَنْ يُوَاقِعَهُ، أَلاَ وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى، أَلاَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِي أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ، أَلاَ وَإِنَّ فِي الجَسَدِ مُضْغَةً: إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الجَسَدُ كُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الجَسَدُ كُلُّهُ، أَلاَ وَهِيَ القَلْبُ"»(ح ۵۲)

«ابونعیم فضل بن دُکین، از زکریا، از عامر برای ما روایت کرده که وی گفته است: از نعمان بن بشیرسشنیدم که می‌گفت: از رسول خدا جشنیدم که می‌فرمود: «حرام و حلال، هر دو واضح و آشکارند (مشخص هستند). و در میان حلال و حرام،‌امور مشتبهی وجود دارد که بسیاری از مردم، آن‌ها را نمی‌دانند؛ هر کس، از آن‌ها پرهیز کند، دین و ایمانش را حفاظت نموده است؛ و کسی که خود را با آن‌ها بیالاید (از شبهات، پرهیز نکند)، مانند کسی است که در حریم چراگاه سلطان، دام‌های خود را بچراند و هر آن، احتمال دارد که وارد چراگاه سلطان بشوند؛ آگاه باشید! که هر پادشاه، حریمی دارد و حریم خداوند در روی زمین، محرّمات او هستند. بدانید که در بدن، عضوی وجود دارد که صلاح و فساد سایر اعضاء، به صلاح و فساد آن، بستگی دارد و آن، قلب است».

* در باب «ما یجوز من الشعر والرجز والحداء؛ وما یکره منه» [۱۳۸۸]

«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ قَيْسٍ، سَمِعْتُ جُنْدَبًا، يَقُولُ: بَيْنَمَا النَّبِيُّ جيَمْشِي إِذْ أَصَابَهُ حَجَرٌ، فَعَثَرَ، فَدَمِيَتْ إِصْبَعُهُ، فَقَالَ: «هَلْ أَنْتِ إِلَّا إِصْبَعٌ دَمِيتِ ... وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ مَا لَقِيتِ»»(ح ۶۱۴۶)

«ابونعیم فضل بن دُکین، از سفیان، از اسود بن قیس، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از جندبسشنیدم که می‌گفت: در همین اثنا که رسول خدا جرو به جلو حرکت می‌کرد، ناگاه سنگی به پایش اصابت کرد و در نتیجه، لغزید و انگشت وی، خونین شد. آن حضرت جفرمود: «آیا تو، به جز انگشتی هستی که خونین شده است؛ و هر آنچه دیدی، در راه خدا دیدی».

* در باب «الوصاة بالنساء» [۱۳۸۹]

«حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ سمَا، قَالَ: «كُنَّا نَتَّقِي الكَلاَمَ وَالِانْبِسَاطَ إِلَى نِسَائِنَا عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج، هَيْبَةَ أَنْ يَنْزِلَ فِينَا شَيْءٌ، فَلَمَّا تُوُفِّيَ النَّبِيُّ جتَكَلَّمْنَا وَانْبَسَطْنَا»»(ح ۵۱۸۷)

«ابونعیم، فضل بن دکین، از سفیان، از عبدالله بن دینار، از ابن عمرببرای ما روایت کرده که وی گفته است: در روزگار پیامبر ج، ما از سخن گفتن بسیار و آزادانه با زنان خویش پرهیز می‌کردیم؛ آن هم از بیم آن که مبادا درباره‌ی ما چیزی نازل شود؛ و چون رسول خدا جوفات کرد، با زنان خویش، بسیار سخن می‌گفتیم و با آن‌ها، آزادانه صحبت می‌نمودیم».

* در باب «تقلید الغنم». [۱۳۹۰]

* در باب «یتصدّق بجلال البدن». [۱۳۹۱]

* در باب «رَمی الجمار». [۱۳۹۲]

* در باب «المحصّب». [۱۳۹۳]

* در باب «المعتمر اذا طاف طواف العمرة، ثم خرج، هل یجزیء من طواف الوداع». [۱۳۹۴]

* در باب «یُفعل بالعمرة ما یفعل بالحج». [۱۳۹۵]

* در باب «قول الله: «أو صدقة»؛ وهي اِطعام ستة مساکین». [۱۳۹۶]

* در باب «من لم یر الوساوس ونحوها من الشبهات». [۱۳۹۷]

به هر حال، روایات «ابونعیم فضل بن دُکین»/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۹۸ مورد آمده است.

[۱۳۷۷] بیوگرافی «ابونعیم فضل بن دُکین» را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۹۶۲ ؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۷/۶۱ ؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۲/۳۴۶ ؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۳۸۱ ؛ «تهذیب التهذیب«، ابن حجر عسقلانی ۸/۲۴۳ ؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۱۱ ؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۵/۶۲ ؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۳۱۹ ؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۲/۴۶ ؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۲۶۲ ؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۶/۴۰۰ ؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۴۱۲ [۱۳۷۸] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۷۲ و ۳۷۳ [۱۳۷۹] «تهذیب الکمال» ۱۵ / ۶۵ [۱۳۸۰] «تبییض الصحیفة»، ص ۷۳ [۱۳۸۱] «جامع المسانید» ۲/۵۴۲ [۱۳۸۲] «عقود الجمان»، ص ۱۳۹ [۱۳۸۳] «المناقب» کردری ۲/۲۲۵ [۱۳۸۴] «جامع المسانید» ۱/۱۱۳ [۱۳۸۵] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۹۱۵ [۱۳۸۶] همان ۲ / ۱۰۰۰ [۱۳۸۷] همان ۱/۱۳ [۱۳۸۸] همان ۲/۹۰۸ [۱۳۸۹] همان ۲/۷۷۰ [۱۳۹۰] همان ۱/۲۳۰ [۱۳۹۱] همان ۱/۲۳۲ [۱۳۹۲] همان ۱/۲۳۵ [۱۳۹۳] همان ۱/۲۳۷ [۱۳۹۴] همان ۱/۲۴۰ [۱۳۹۵] همان ۱/۲۴۱ [۱۳۹۶] همان ۱/۲۴۴ [۱۳۹۷] همان ۱/۲۷۶