۹۵- نَضر بن شُمیل/ [۱۷۸۳] [متوفّای ۲۰۳ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۷۸۴]گوید:
وی، پیشوای دینی، حافظ حدیث، دانشمند آگاه: ابوالحسن مازنی بصری، لغت دان و دانشور و صاحب نظر مشهور اهل، «مَرو» میباشد.
احمد بن سعید دارمی گوید: از نضر بن شُمیل شنیدم که میگفت: «خرج بیأبی من مَرو المروذ وأنا ابن خمس أو ستّ سنین الی البصرة وقت الفتنة؛ یعنی فتنة ظهور أبی مسلم، سنة ثمان وعشرین ومائة»؛ «در روزگار آشوب و شورش ظهور ابومسلم خراسانی، به سال ۱۲۸ ه . ق در حالی که پنج یا شش سال بیشتر نداشتم، پدرم، مرا از «مرو الروذ» بیرون برد و به بصره آورد ودر آنجا مستقر نمود».
و از کسانی که نضر بن شُمیل، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
هشام بن عروة؛ حُمید طویل؛ اسماعیل بن ابوخالد بن عون؛ هشام بن حسان و شماری دیگر از بزرگان و علماء و صاحب نظران کوفه و بصره.
و از کسانی که به روایت حدیث از نضر بن شُمیل پرداختهاند، میتوان این افراد را نام برد:
اسحاق بن راهویه؛ اسحاق کوسج؛ محمد بن رافع؛ ابومحمد دارمی؛ سعید بن مسعود مروزی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و حکمت و فرزانگی.
ابوحاتم رازی گوید: «ثقة صاحب سنة»؛ «نضر بن شُمیل، روایت کنندهای مؤثّق و قابل اعتماد و صاحب سنّت و متعهّد و پایبند بدان است». از عبدالله بن مبارک نیز پیرامون نضر بن شُمیل سؤال شد؛ وی، در پاسخ گفت: «ذلك أحد الأحدین، لم یكن أحد من أصحاب الخلیل یدانیه»؛ «نضر بن شُمیل، یکی از انسانهای بینظیر و بیهمتا و منحصر به فرد و بیرقیب بود؛ و هیچ یک از شاگردان و اصحاب خلیل، همتا و مانند او نیست و بدو نمیرسد».
عباس بن مصعب گوید: «كان اماماً في العربیة والحدیث؛ وهو أوّل من أظهر السنّة بمرو وخراسان؛ وكان أروی الناس عن شعبة. ألّف كُتباً كثیرة لم یسبق الیها وولّی قضاء مرو»؛ «نضر بن شُمیل، پیشوایی در زبان عربی و امامی در حدیث بود؛ و او از نخستین کسانی است که در «مَرو» و «خراسان»، مردمان را با حدیث، آشنا و آگاه کرد؛ و در میان مردم، بیشترین روایات از شعبه، از آنِ اوست. کتابهای فراوانی را به رشتهی تحریر درآورد؛ کتابهایی که تاکنون، در نگارش و تحریر آنها، کسی بر وی، پیشی نگرفته بود؛ و نضر بن شُمیل در مَرو، عهده دار پست قضاوت نیز شد».
محمد بن عبدالله بن قهزاد گوید: «مات النضر في آخر یوم سنة ثلاث ومائتین؛ ودفن في أول یوم سنة أربع. رحمه الله تعالی»؛ «نضر بن شُمیل، در واپسین روز از سال ۲۰۳ ه . ق درگذشت و در نخستین روز از سال ۲۰۴ ه . ق به خاک سپرده شد. رحمت و رضوان خدا بر او باد».
حافظ جلال الدین سیوطی در کتاب «تبییض الصحیفة» [۱۷۸۵]گوید: «و روی أیضاً عن الحسن بن الحارث، قال: سمعتُ النضر بن شُمیل یقول: كان الناس نیاماً عن الفقه حتّی أیقظهم ابوحنیفة بما فتقه وبینه ولخّصه»؛ «از حسن بن حارث نیز روایت است که گفت: از نضر بن شُمیل شنیدم که میگفت: مردم، نسبت به فقه در خواب بودند تا این که امام ابوحنیفه/آنها را با توضیح و تشریح و تبیین و تفسیر و تحقیق و بررسی و بازبینی و وارسی و تلخیص و مختصر نمودن خویش، از خواب بیدار کرد». [۱۷۸۶]
حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب»؛ [۱۷۸۷]و همچنین علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی در کتاب «عقود الجمان» [۱۷۸۸]، نضر بن شُمیل را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کردهاند.
نگارنده گوید:
نضر بن شُمیل/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «من أضاف رجلاً الی طعامٍ وأقبل هو علی عمله» [۱۷۸۹]
«حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُنِيرٍ، سَمِعَ النَّضْرَ، أَخْبَرَنَا ابْنُ عَوْنٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي ثُمَامَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ س، قَالَ: «كُنْتُ غُلاَمًا أَمْشِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ جعَلَى غُلاَمٍ لَهُ خَيَّاطٍ، فَأَتَاهُ بِقَصْعَةٍ فِيهَا طَعَامٌ وَعَلَيْهِ دُبَّاءٌ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ جيَتَتَبَّعُ الدُّبَّاءَ» قَالَ: «فَلَمَّا رَأَيْتُ ذَلِكَ جَعَلْتُ أَجْمَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ» قَالَ: فَأَقْبَلَ الغُلاَمُ عَلَى عَمَلِهِ، قَالَ أَنَسٌ: لاَ أَزَالُ أُحِبُّ الدُّبَّاءَ بَعْدَ مَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ جصَنَعَ مَا صَنَعَ»(ح ۵۴۳۵)
«عبدالله بن منیر، از نضر بن شُمیل، از ابن عون، از ثمامة بن عبدالله بن انس برای ما روایت کرده که انس بن مالکسگفت: من پسر بچهای بودم که رسول خدا جرا همراهی میکردم؛ آن حضرت جبه خانهی غلام خود - که خیاط بود - وارد شد. او، کاسهی غذایی آورد که در آن، کدو وجود داشت. رسول خدا جریزههای کدو را برمی داشت و چون این حالت را دیدم، ریزههای کدو را جمع کردم و در جلو آن حضرت جنهادم. غلام نیز به کار خود مشغول شد.
انسسگوید: پس از این ماجرا، پیوسته، کدو را دوست میدارم».
* در باب «شرب اللّبن» [۱۷۹۰]
«حَدَّثَنِي مَحْمُودٌ، أَخْبَرَنَا النَّضْرُ، أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، قَالَ: سَمِعْتُ البَرَاءَ س، قَالَ: قَدِمَ النَّبِيُّ جمِنْ مَكَّةَ وَأَبُو بَكْرٍ مَعَهُ، قَالَ أَبُو بَكْرٍ: «مَرَرْنَا بِرَاعٍ وَقَدْ عَطِشَ رَسُولُ اللَّهِ ج» قَالَ أَبُو بَكْرٍ س: «فَحَلَبْتُ كُثْبَةً مِنْ لَبَنٍ فِي قَدَحٍ، فَشَرِبَ حَتَّى رَضِيتُ، وَأَتَانَا سُرَاقَةُ بْنُ جُعْشُمٍ عَلَى فَرَسٍ فَدَعَا عَلَيْهِ، فَطَلَبَ إِلَيْهِ سُرَاقَةُ أَنْ لاَ يَدْعُوَ عَلَيْهِ وَأَنْ يَرْجِعَ، فَفَعَلَ النَّبِيُّ ج»»(ح ۵۶۰۷)
«محمود، از نضر بن شُمیل، از شعبة، از ابواسحاق، برای ما روایت کرده که وی گفته است:
از براء بن عازبسشنیدم که گفت: رسول خدا جاز مکه (به سوی مدینه) آمد و ابوبکرسنیز با وی بود. ابوبکرسگفت: (در مسیر راه) بر چوپانی گذشتیم و حال آن که رسول خدا جتشنه بود.
ابوبکرسگفت: مقداری شیر (از گوسفندی) در ظرفی دوشیدیم. آن حضرت جنوشید و من خشنود شدم. سراقة بن جُعشُم که بر اسب سوار بود به تعقیب ما آمد که آن حضرت جبرای وی، دعای بد کرد. (هر چهار دست و پای اسب وی، به زمین فرو رفت)؛ سراقة بن جُعشم از آن حضرت جخواست که برای وی دعای بد نکند و او حاضر است تا بازگردد. پیامبر جنیز پیشنهادش را پذیرفت».
* در باب «غیرة النساء ووجدهنّ» [۱۷۹۱]
«حَدَّثَنِي أَحْمَدُ ابْنُ أَبِي رَجَاءٍ، حَدَّثَنَا النَّضْرُ، عَنْ هِشَامٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا قَالَتْ: «مَا غِرْتُ عَلَى امْرَأَةٍ لِرَسُولِ اللَّهِ جكَمَا غِرْتُ عَلَى خَدِيجَةَ، لِكَثْرَةِ ذِكْرِ رَسُولِ اللَّهِ جإِيَّاهَا وَثَنَائِهِ عَلَيْهَا، وَقَدْ أُوحِيَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جأَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ لَهَا فِي الجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ»»(ح ۵۲۲۹)
«احمد بن ابورجاء، از نضر بن شُمیل، از هشام، از پدرش، از عایشهلبرای ما روایت کرده که وی گفته است: بر هیچ یک از زنان پیامبر جچون خدیجهلرشک نمیبردم؛ زیرا پیامبر جاز او، زیاد یاد میکرد و او را زیاد میستود؛ به رسول خدا جوحی شده بود تا به خدیجهلمژده بدهد که در بهشت، خانهای از زبرجد خواهد داشت».
* در باب «رقیة النبيّ ج» [۱۷۹۲]
«حَدَّثَنِي أَحْمَدُ ابْنُ أَبِي رَجَاءٍ، حَدَّثَنَا النَّضْرُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جكَانَ يَرْقِي يَقُولُ: «امْسَحِ البَاسَ رَبَّ النَّاسِ، بِيَدِكَ الشِّفَاءُ، لاَ كَاشِفَ لَهُ إِلَّا أَنْتَ»»(ح ۵۷۴۴)
«احمد بن ابورجاء، از نضر بن شُمیل، از هشام بن عروة، از پدرش، از عایشهلبرای ما روایت کرده که وی گفته است: هرگاه رسول خدا جدعا میخواند و دم میزد، چنین میفرمود: «امسح البأس ربَّ الناس، بیدك الشفاء، لا كاشف له الّا انت».
* در باب «من لم یر الوضوء الّا من المخرجین؛ القبل والدبر» [۱۷۹۳].
* در باب «قول النبي ج: یسرّوا ولا تعسّروا. وكان یحبّ التخفیف والیسر علی الناس» [۱۷۹۴].
* در باب «كیف كان عیش النبيّ جوأصحابه وتخلّیهم من الدنیا» [۱۷۹۵].
* در باب ﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا﴾[التوبة: ۵۱] [۱۷۹۶].
* در باب «الیمین الغموس» [۱۷۹۷].
* در باب «من عرّف اللقطة ولم یدفعها الی السلطان» [۱۷۹۸].
* در باب «قول الله عزوجل: ﴿وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِيمَ خَلِيلٗا١٢٥﴾[النساء: ۱۲۵]». [۱۷۹۹]
* در باب ﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرۡيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰكِ وَطَهَّرَكِ وَٱصۡطَفَىٰكِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٢ يَٰمَرۡيَمُ ٱقۡنُتِي لِرَبِّكِ وَٱسۡجُدِي وَٱرۡكَعِي مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ٤٣ ذَٰلِكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهِ إِلَيۡكَۚ وَمَا كُنتَ لَدَيۡهِمۡ إِذۡ يُلۡقُونَ أَقۡلَٰمَهُمۡ أَيُّهُمۡ يَكۡفُلُ مَرۡيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيۡهِمۡ إِذۡ يَخۡتَصِمُونَ٤٤﴾[آل عمران: ۴۲-۴۴] [۱۸۰۰].
* در باب «كان النبيّ جتنام عینه ولا ینام قلبه» [۱۸۰۱].
* در باب «فضائل أصحاب النبيّ ج» [۱۸۰۲]
به هر حال، روایات «نضر بن شُمیل»/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۲۲ مورد آمده است.
[۱۷۸۳] بیوگرافی «نضر بن شمیل» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۴/۲/۹۰؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۴۸؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۸/۴۷۷؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۹/۳۲۸؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۴/۲۵۸؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۲۱۲؛ «تهذیب التهذیب»، حافظ ابن حجر عسقلانی ۱۰/۳۹۰؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۲۰۳؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۴۵؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۹/۸۱؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۴۴؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۲/۷؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۳۷؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۳۷۳؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۳۰ [۱۷۸۴] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۱۴ [۱۷۸۵] «تبییض الصحیفة»، ص ۱۱۲ [۱۷۸۶] «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۳/۳۴۵ [۱۷۸۷] «المناقب»، کردری ۲/۲۳۸ [۱۷۸۸] «عقود الجمان»؛ ص ۱۵۰ [۱۷۸۹] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۸۱۷ [۱۷۹۰] همان ۲/۸۳۹ [۱۷۹۱] همان ۲/۷۸۷ [۱۷۹۲] همان ۲/۸۵۵ [۱۷۹۳] همان ۱/۳۰ [۱۷۹۴] همان ۲/۹۰۴ [۱۷۹۵] همان ۲/۹۵۶ [۱۷۹۶] همان ۲/۹۷۹ [۱۷۹۷] همان ۲/۹۸۷ [۱۷۹۸] همان ۱/۳۲۹ [۱۷۹۹] همان ۱/۴۷۳ [۱۸۰۰] همان ۱/۴۸۸ [۱۸۰۱] همان ۱/۵۰۳ [۱۸۰۲] همان ۱/۵۱۵