۱۱۱- یحیی بن مَعین حنفی/ [۲۰۵۴] [متوفّای ۲۳۳ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۲۰۵۵]گوید:
وی، پیشوای بیهمتا و منحصر به فرد، امام بیمثل و مانند، سرور و سالار حافظان حدیث: ابوزکریا (یحیی بن مَعین بن عَون بن زیاد بن بِسطام بن عبدالرحمن) مُرّی بغدادی میباشد.
وی، به سال ۱۵۸ ه . ق دیده به جهان گشود و پا به عرصهی وجود نهاد و پدرش (مَعین)، از گروه اَشراف و طبقهی نُجَبا بود؛ از این رو، پس از خود، برای یحیی، یک میلیون درهم، بر جای گذاشت؛ (و یحیی بن مَعین نیز، همه را در راه یادگیری و فراگیری حدیث و نشر و پخش آن، صرف کرد).
یحیی بن مَعین؛ از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است:
هُشیم؛ ابن مبارک؛ اسماعیل بن مجالد؛ یحیی بن زکریا بن ابی زائدة؛ معتمر بن سلیمان؛ و کسان دیگر از این طبقه.
و از کسانی که به سماع حدیث از یحیی بن مَعین پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
احمد بن حنبل؛ هنّاد؛ بخاری؛ مسلم؛ ابوداود؛ ابویعلی؛ احمد بن حسن صوفی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
نسایی گوید: «ابوزكریا، الثقة المأمون، أحد الائمة في الحدیث»؛ «ابوزکریا، (یحیی بن مَعین)، از راویان مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر و قوی و درستکار و یکی از پیشوایان و طلایه داران علم حدیث بود».
علی بن مدینی گوید: «لا نعلم أحداً من لّدن آدم علیه السلام، كتب من الحدیث ما كتب ابن معین»؛ «سراغ نداریم که کسی، از زمان آدم÷تا کنون، به اندازهای که یحیی بن مَعین به نگارش حدیث پرداخته، حدیث نوشته باشد».
و همچنین در جایی دیگر، علی بن مدینی گفته است: «إنتهی علم الناس الی یحیی بن مَعین»؛ «علم و دانش مردم، به یحیی بن مَعین منتهی شده است؛ و او، مرجع و منبع مردم، در عرصههای مختلف علمی به شمار میآید».
یحیی قطّان گوید: «ما قدم علینا مثل هذین: احمد بن حنبل ویحیی بن مَعین»؛ «تاکنون، به نزد ما، کسی مثل این دو نفر نیامده است؛ احمد بن حنبل و یحیی بن مَعین».
احمد بن حنبل نیز گفته است: «یحیی بن مَعین، أعلمنا بالرجال»؛ «داناترین و آگاهترین ما، نسبت به رجال حدیث، یحیی بن مَعین بود».
و سرانجام، یحیی بن مَعین، در ماه ذوالقعدة، به سال ۲۳۳ ه . ق در مدینهی منوره، به حالت غربت، چشم از دنیا فروبست و به رحمت ایزدی پیوست. خدایش او را بیامرزد و در جوار بهترین رحمتهای خویش، جای دهد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۲۰۵۶]بیان کرده که یحیی بن مَعین، از آن دسته از راویان و محدّثانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از وی حدیث روایت نمودهاند.
و بدین سان، شیخ الحدیث محمد زکریا کاندهلوی نیز در «مقدمة لامع الدراری علی جامع البخاری» [۲۰۵۷]، یحیی بن معین را در شمار اندیشمندان و صاحب نظران احناف و اساتید امام بخاری ذکر کرده و گفته است: «و منهم إمام الجرح والتعدیل، یحیی بن مَعین»؛ «یکی از دانشوران و صاحب نظران احناف و اساتید امام بخاری، یحیی بن مَعین - امام و پیشوای جرح و تعدیل - است».
در حاشیهی کتاب «الامام ابن ماجه وكتابه السنن» چنین آمده است: علامه ذهبی در رسالهاش با عنوان «الرواة الثقات المتكلّم فیهم بما لا یوجب ردّهم» گفته است: «اَنّ ابن معین كان من الحنفیة الغُلاة في مذهبه وان كان محدّثاً» [۲۰۵۸]؛ «یحیی بن مَعین - اگر چه از زمرهی محدّثان بود - ولی باز هم، یکی از حنفیهای متعصّب در مذهب خویش به شمار میآمد».
و ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی نیز در کتاب «جامع المسانید» [۲۰۵۹]، یحیی بن مَعین را در شما ر راویان امام ابوحنیفه/ذکر کرده است.
نگارندهی سطور گوید:
یحیی بن مَعین/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «قوله: ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾[التوبة: ۴۰]» [۲۰۶۰]
«حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، قَالَ ابْنُ جُرَيْجٍ: قَالَ ابْنُ أَبِي مُلَيْكَةَ: وَكَانَ بَيْنَهُمَا شَيْءٌ، فَغَدَوْتُ عَلَى ابْنِ عَبَّاسٍ، فَقُلْتُ: أَتُرِيدُ أَنْ تُقَاتِلَ ابْنَ الزُّبَيْرِ، فَتُحِلَّ حَرَمَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «مَعَاذَ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ ابْنَ الزُّبَيْرِ وَبَنِي أُمَيَّةَ مُحِلِّينَ، وَإِنِّي وَاللَّهِ لَا أُحِلُّهُ أَبَدًا»، قَالَ: قَالَ النَّاسُ: بَايِعْ لِابْنِ الزُّبَيْرِ فَقُلْتُ: "وَأَيْنَ بِهَذَا الأَمْرِ عَنْهُ، أَمَّا أَبُوهُ: فَحَوَارِيُّ النَّبِيِّ ج- يُرِيدُ الزُّبَيْرَ - وَأَمَّا جَدُّهُ: فَصَاحِبُ الغَارِ - يُرِيدُ أَبَا بَكْرٍ - وَأُمُّهُ: فَذَاتُ النِّطَاقِ - يُرِيدُ أَسْمَاءَ - وَأَمَّا خَالَتُهُ: فَأُمُّ المُؤْمِنِينَ - يُرِيدُ عَائِشَةَ - وَأَمَّا عَمَّتُهُ: فَزَوْجُ النَّبِيِّ ج- يُرِيدُ خَدِيجَةَ - وَأَمَّا عَمَّةُ النَّبِيِّ ج: فَجَدَّتُهُ - يُرِيدُ صَفِيَّةَ - ثُمَّ عَفِيفٌ فِي الإِسْلاَمِ، قَارِئٌ لِلْقُرْآنِ، وَاللَّهِ إِنْ وَصَلُونِي وَصَلُونِي مِنْ قَرِيبٍ، وَإِنْ رَبُّونِي رَبُّونِي أَكْفَاءٌ كِرَامٌ، فَآثَرَ التُّوَيْتَاتِ وَالْأُسَامَاتِ وَالْحُمَيْدَاتِ يُرِيدُ أَبْطُنًا مِنْ بَنِي أَسَدٍ بَنِي تُوَيْتٍ وَبَنِي أُسَامَةَ وَبَنِي أَسَدٍ، إِنَّ ابْنَ أَبِي العَاصِ بَرَزَ يَمْشِي القُدَمِيَّةَ - يَعْنِي عَبْدَ المَلِكِ بْنَ مَرْوَانَ - وَإِنَّهُ لَوَّى ذَنَبَهُ - يَعْنِي ابْنَ الزُّبَيْرِ - "»(ح ۴۶۶۵)
«عبدالله بن محمد، از یحیی بن مَعین، از حجّاج، از ابن جُریج، از ابن أبی ملیکة برای ما روایت کرده که وی گفته است: میان آنها (ابن عباس و ابن زبیر) چیزی (اختلاف) بود. من، صبح زود، به نزد ابن عباس رفتم و گفتم: آیا قصد داری که با ابن زبیر، جنگ کنی و حرام خدا را حلال بگردانی (در مکه که جنگ در آن حرام است، حلال گردانی؟) ابن عباس گفت: از این کار، به خدا پناه میبرم. به راستی که خدا، بنی اُمیّه و ابن زبیر را حلال کنندهی (حرام مکه) مقدّر کرده است و من، به خدا سوگند، هیچگاه (حرم مکه را با خون ریزی در آن) حلال نمیگردانم.
ابن عباس گفت: مردم میگویند: با ابن زبیر بیعت کن. من گفتم: این امر (خلافت) از وی دور نیست؛ در حالی که پدر وی (زبیر) حَواری پیامبر جاست؛ و پدربزرگ (مادریاش، یعنی ابوبکر)، مصاحب آن حضرت جدر غار است؛ و مادرش (اسماء)، ذات النطاقین (صاحب دو کمربند) است؛ و خالهاش (عایشه) اُمّ المؤمنین میباشد؛ و عمهی (پدرش، یعنی خدیجه) همسر پیامبر خدا جاست؛ و عمهی پیامبرج(یعنی صفیه)، مادر پدر اوست.
سپس ابن عباسبگفت: ابن زبیر، مسلمان پرهیزگار و حافظ قرآن بود. به خدا سوگند! (هر چند که بنی اُمیّه را به خاطر وی ترک کردم) ولی اگر (بنی اُمیّه) مرا به خود پیوند دهند، پیوند نزدیک (از نظر نسب) میدهند و اگر مرا پرورش دهند، همتایانی بزرگاند.
و ابن زبیر، به تُوَیتات و اُسامات و حُمیدات، نسب میرساند. مراد ابن عباس، آن است که وی، از بطن (شاخهی) بنی اسد است؛ یعنی بنی تُوَیت و بنی اُسامه و بنی اَسد. همانا ابوالعاص به مسائل اساسی نظر دارد و بر یاران خود برتری دارد. و مراد از ابوالعاص، عبدالملک بن مروان است. و او دُم خود را گره کرده است؛ یعنی ابن زبیر».
* در باب «مناقب الحسن والحسین» [۲۰۶۱]
«حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، وَصَدَقَةُ، قَالاَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ وَاقِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ سمَا، قَالَ: قَالَ أَبُو بَكْرٍ: «ارْقُبُوا مُحَمَّدًا جفِي أَهْلِ بَيْتِهِ»»(ح ۳۷۵۱)
«یحیی بن مَعین و صدقة، از محمد بن جعفر، از شعبة، از واقد بن محمد، از پدرش، از عبدالله بن عمرببرای ما روایت کرده که وی گفته است: ابوبکرسگفت: خشنودی محمد جرا در خشودی اهل بیت وی دریابید و حقوقشان را پاس دارید».
* در باب «اسلام أبی بكر الصدیق» [۲۰۶۲]
«حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الآمُلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُجَالِدٍ، عَنْ بَيَانٍ، عَنْ وَبَرَةَ، عَنْ هَمَّامِ بْنِ الحَارِثِ، قَالَ: قَالَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ جوَمَا مَعَهُ إِلَّا خَمْسَةُ أَعْبُدٍ وَامْرَأَتَانِ، وَأَبُو بَكْرٍ»»(ح ۳۸۵۷)
«عبدالله بن حمّاد آمُلی، از یحیی بن مَعین، از اسماعیل بن مجالد، از بیان، از وَبَرة، از همّام بن حارث، برای ما روایت کرده که عمار بن یاسر گفته است: رسول خداجرا دیدم که با وی به جز پنج غلام و دو زن و ابوبکرسکسی دیگر نبود».
[۲۰۵۴] بیوگرافی «یحیی بن مَعین» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۴/۲/۳۰۷؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۷۹۹؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۱۱/۷۱؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۹/۱۹۲؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۲۶۲؛ «تاریخ بغداد»؛ «خطیب بغدادی ۱۴/۱۷۷؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۴/۴۱۰؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱۱/۲۴۶؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۲۶۸؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۳۱۶؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۲۰/۲۲۰؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۶۸؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۲/۷۹؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۸۸؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۵۶۴ [۲۰۵۵] «تذکرة الحفّاظ» ۲/۴۲۹-۴۳۱ [۲۰۵۶] «تهذیب التهذیب» ۱۱/۲۴۶ [۲۰۵۷] «مقدمة لامع الدراری علی جامع البخاری» ۱/۶۵ [۲۰۵۸] حاشیهی «الامام ابن ماجة و کتابه السنن»، ص ۱۲۸ [۲۰۵۹] «جامع المسانید» ۲/۵۸۰ [۲۰۶۰] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۶۷۲ [۲۰۶۱] همان ۱/۵۳۰ [۲۰۶۲] همان ۱/۵۴۴