۷۸- محمد بن بِشْر (بن فُرافِصة بن مُختار) عبدی کوفی/ [۱۵۰۷] [متوفّای ۲۰۳ ه . ق]
علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۵۰۸]گوید:
وی، حافظ مؤثّق و قابل اعتماد: ابوعبدالله عبدی کوفی میباشد که از این افراد، به نقل روایت پرداخته است:
هشام بن عروة؛ اسماعیل بن ابی خالد؛ عبیدالله بن عمر؛ زکریا بن ابی زائدة؛ و شمار زیادی از دیگر بزرگان عرصهی علم و دانش.
و از کسانی که از محمد بن بِشْر، حدیث روایت نمودهاند، میتوان این افراد را نام برد:
علی بن مدینی؛ اسحاق بن راهویه؛ ابوکریب؛ عبدالله بن حُمید؛ ابن فرات؛ محمد بن عاصم ثقفی؛ و دیگران.
ابوعبدالله آجری گوید: «سألتُ اباداود عن سماع محمد بن بشر من ابن أبی عروبة؟ فقال: هو أحفظ من کان بالکوفة»؛ «از ابوداود، دربارهی سماع محمد بن بِشْر از ابن ابی عروبة پرسیدم. وی، در پاسخ گفت: محمد بن بِشْر، حافظترین و ضابطترین علماء و صاحب نظران کوفه است».
یحیی بن معین گوید: «ثقة»؛ «محمد بن بِشْر، روایت کنندهای مؤثّق و قابل اعتماد است».
بخاری نیز گفته است: «مات محمد بن بِشْر، سنة ثلاث ومائتین»؛ «محمد بن بِشْر، به سال ۲۰۳ ه . ق درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید.»
و برخی از احادیث و روایات محمد بن بِشْر - که دارای اِسناد عالی هستند - در مُسند عبد بن حُمید و دیگران نیز آمده است.
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۵۰۹]گفته است:
یعقوب بن شیبة و محمد بن سعد گفتهاند: «و كان ثقة، كثیر الحدیث»؛ «محمد بن بِشْر، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و بسیار روایت کنندهی حدیث میباشد».
نسایی و ابن قانع گفتهاند: «ثقة»؛ «محمد بن بِشْر، روایت کنندهای مطمئن و مورد وثوق و درستکار و قابل اعتماد است».
ابن جُنید به نقل از یحیی بن معین گفته است: «لم یكن به بأس»؛ «در روایات و احادیث محمد بن بِشْر، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، ثقه و مورد اعتماد است».
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۱۵۱۰]، محمد بن بِشْر را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۵۱۱]، وی را در زمرهی راویان شهر کوفه که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداختهاند، قرار داده است.
و در کتاب «جامع المسانید» [۱۵۱۲]آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و سمع أباحنیفة؛ وروی عنه في هذه المسانید»؛ «محمد بن بِشْر، از امام ابوحنیفه/، سماع حدیث نموده و در این مسانید نیز، به نقل روایت از وی، پرداخته است».
نگارندهی سطور گوید:
محمد بن بِشْر/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «اذا قال رجلٌ لعبده: هولله، ونوی العتق؛ والاشهاد في العتق» [۱۵۱۳]
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَيْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ قَيْسٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: أَنَّهُ لَمَّا أَقْبَلَ يُرِيدُ الإِسْلاَمَ، وَمَعَهُ غُلاَمُهُ ضَلَّ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ، فَأَقْبَلَ بَعْدَ ذَلِكَ وَأَبُو هُرَيْرَةَ جَالِسٌ مَعَ النَّبِيِّ ج، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «يَا أَبَا هُرَيْرَةَ هَذَا غُلاَمُكَ قَدْ أَتَاكَ»، فَقَالَ: أَمَا إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنَّهُ حُرٌّ، قَالَ: فَهُوَ حِينَ يَقُولُ: (البحر الطويل) يَا لَيْلَةً مِنْ طُولِهَا وَعَنَائِهَا ... عَلَى أَنَّهَا مِنْ دَارَةِ الكُفْرِ نَجَّتِ»(ح ۲۵۳۰)
«محمد بن عبدالله بن نُمیر، از محمد بن بِشْر، از اسماعیل، از قیس برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابوهریرهسروایت است که: وقتی که او و غلامش به منظور قبول اسلام از خانه به راه افتادند، یکدیگر را گم کردند. مدتی بعد، در حالی که ابوهریرهسدر محضر رسول خدا جنشسته بود، غلامش آمد. آن حضرت جفرمود: «ای ابوهریره! غلامت آمد». ابوهریرهسعرض کرد. شما گواه باشید که من او را آزاد کردم. راوی گوید: ابوهریرهسدر مسیر راه مدینه، این شعر را میخواند: چه شب طولانی و پرمشقّتی را پشت سر گذاشتم؛ امّا شکر خدا را که از دیار کفر، نجات یافتم».
* در باب «كراهیّة السفر بالمصاحف الی أرض العدوّ» [۱۵۱۴]
«وَكَذَلِكَ يُرْوَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِيِّ ج، وَتَابَعَهُ ابْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِيِّ ج، وَقَدْ سَافَرَ النَّبِيُّ جوَأَصْحَابُهُ فِي أَرْضِ العَدُوِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ القُرْآنَ»(قبل از حدیث۲۹۹۰)
«و بدین سان از محمد بن بِشْر، از عبیدالله، از نافع، از ابن عمرباز پیامبر جروایت شده است. و ابن اسحاق نیز عبیدالله را متابعت کرده است؛ آن هم از نافع، از ابن عمرب، از پیامبر خدا ج.
و بیگمان رسول خدا جو یاران وی، به سرزمین دشمن سفر کردند و این در حالی بود که آنان، قرآن را میدانستند؛ (یعنی قرآن را با خود نبرده بودند، تا مبادا به دست کافران افتد و بدان گستاخی کنند)».
* در باب «من سمّی باسماء الأنبیاء» [۱۵۱۵]
«حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيْرٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ: قُلْتُ لِابْنِ أَبِي أَوْفَى: رَأَيْتَ إِبْرَاهِيمَ ابْنَ النَّبِيِّ ج؟ قَالَ: «مَاتَ صَغِيرًا، وَلَوْ قُضِيَ أَنْ يَكُونَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جنَبِيٌّ عَاشَ ابْنُهُ، وَلَكِنْ لاَ نَبِيَّ بَعْدَهُ»»(ح ۶۱۹۴)
«عبدالله بن نُمیر، از محمد بن بِشْر، از اسماعیل برای ما روایت کرده که وی گفته است: به ابن ابی أوفی گفتم: آیا ابراهیم، فرزند پیامبر خدا جرا دیده بودی؟ گفت: او در کودکی مرد؛ اگر چنانچه مقدّر میبود که پس از پیامبر خدا جپیامبری وجود داشته باشد، حتماً فرزندش زنده میماند؛ ولی پس از آن حضرت جپیامبری نیست».
[۱۵۰۷] بیوگرافی «محمد بن بشر عبدی کوفی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۱/۱/۴۵؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۷/۲۱۰؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۹/۲۶۵؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۲۴؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۹/۶۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۵۸؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۶/۱۳۷؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۴۴۱؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۲۸۰؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۴۳۵ [۱۵۰۸] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۲۲ [۱۵۰۹] «تهذیب التهذیب» ۹/۶۴ [۱۵۱۰] «عقود الجمان»، ص ۹۲ [۱۵۱۱] «المناقب»؛ کردری ۲/۲۲۵ [۱۵۱۲] «جامع المسانید» ۲/۳۵۷ [۱۵۱۳] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۳۴۳ [۱۵۱۴] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۴۱۹ و ۴۲۰ [۱۵۱۵] همان ۲/۹۱۴