صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۵۴- عبدالله بن مبارک حنفی/ [۱۰۹۲] [متوفّای ۱۸۱ ه‍ . ق]

۵۴- عبدالله بن مبارک حنفی/ [۱۰۹۲] [متوفّای ۱۸۱ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۱۰۹۳]گوید:

وی، پیشوای دینی، حافظ در حدیث، دانشمند آگاه، عالم متخصّص، کارشناس دانا، شیخ الاسلام، افتخار مجاهدان و رزمندگان، اسوه‌ی پارسایان و قدوه‌ی زاهدان و الگوی پرهیزگاران و نمونه‌ی ریاضت کشان: ابوعبدالرحمن حنظلی مَرْوَزی؛ آن که پدرش، تُرک بود و مادرش، از خوارزم؛ «عبدالله بن مبارک» تاجر و بازرگان، بسیار سفر کننده، نویسنده‌ی تصانیف و کتاب‌های مفید و ارزشمند و صاحب سفرهای بسیار دور و حیرت آور و شگفت انگیز و خیره کننده بود.

وی، به سال ۱۱۸ ه‍ . ق یا ۱۱۹ ه‍ . ق دیده به جهان گشود و عمر خویش را در سفرها - برای انجام حج، یا جهاد و پیکار در راه خدا، و یا تجارت و بازرگانی سپری نمود.

عبدالله بن مبارک/، از این افراد، به سماع حدیث پرداخته است:

سلیمان تیمی؛ عاصم احول؛ حُمید طویل؛ ربیع بن انس؛ هشام بن عروة؛ جریری؛ اسماعیل بن ابی خالد؛ خالد حذّاء؛ برید بن عبدالله بن ابی بردة؛ و کسانی دیگر غیر از این‌ها.

عبدالله بن مبارک؛ چنان به موضوع یادگیری و فراگیری اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزه‌های نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی، اهمیّت می‌داد و بدان توجه و عنایت می‌ورزید، تا جایی که حتّی از کسانِ کوچکتر از خویش نیز، علم و دانش و حکمت و فرزانگی و روایت و حدیث، فرامی گرفت و آن‌ها را به رشته‌ی تحریر و نگارش درمی آورد.

وی، علم و دانش را بر مبنای «ابواب»، تدوین و ساماندهی و تألیف و نگارش نمود؛ و علاوه از آن، در عرصه‌های فقهی، جنگ و پیکار (غزو)، زُهد، رقائق، و غیر آن نیز فعّالیت داشت و در این زمینه، قلم فرسایی نمود و دست به قلم برد.

از عبدالله بن مبارک، تعداد بی‌شماری از مردمانِ سرزمین‌های مختلف، به نقل حدیث پرداخته‌اند؛ زیرا وی، از همان اوان نوجوانی و جوانی خویش، از رفتن به سفرهای علمی، خسته و درمانده و ضعیف و ناتوان و دلسرد و بی‌توجه و بی‌اعتنا و بی‌علاقه نبود؛ از این رو، پیوسته برای یادگیری و فراگیری و آموزش و تعلیم و استفاده و اِفاده، در سفر بود؛ و در نتیجه، تعداد اساتید و شاگردان وی، بی‌شمار و نامحدود است.

و از (مشهورترین) کسانی که از عبدالله بن مبارک، به نقل و روایت حدیث پرداخته‌اند و از زمره‌ی شاگردان وی به شمار می‌آیند؛ می‌توان این افراد را نام برد:

عبدالرحمن بن مهدی؛ یحیی بن معین؛ حبّان بن موسی؛ ابوبکر بن ابوشیبة؛ برادرش: عثمان بن ابوشیبة؛ احمد بن منیع؛ احمد بن جمیل مَروزی؛ حسن بن عیسی بن ماسرجس؛ حسین بن حسن مروزی؛ و حسن بن عرفة.

عبدالرحمن بن مهدی گوید: «الأئمّة اربعة: مالك، والثوری، وحماد بن زید، وابن المبارك»؛ «ائمه و پیشوایان دینی، چهار نفر هستند که عبارتند از: مالک بن انس؛ سفیان ثوری؛ حماد بن زید؛ و عبدالله بن مبارک».

و همچنین عبدالرحمن بن مهدی، عبدالله بن مبارک را بر سفیان ثوری، برتر و بایسته‌تر و برازنده‌تر و شایسته‌تر می‌داند.

در جایی دیگر، ابن مهدی گفته است: «حدّثنا ابن مبارك؛ وكان نسیج وحده»؛ «عبدالله بن مبارک، به ما خبر داده است؛ و به راستی وی، شخصیتی منحصر به فرد و یگانه، بی‌نظیر و یکتا، بی‌همتا و بی‌رقیب، و تنها و غیرقابل مقایسه می‌باشد».

احمد بن حنبل گوید: «لم یكن في زمان ابن المبارك، اطلب للعلم منه»؛ «در روزگار عبدالله بن مبارک، کسی به مانند او، در جست و جو و تحصیل و فراگیری علم و دانش نبود؛ و او در این زمینه، گوی سبقت را از همه‌ی دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی ربوده بود».

شعیب بن حرب گوید: «ما لقی ابن المبارك مثل نفسه»؛ «عبدالله بن مبارک، کسی را مثل خویش، ندیده است».

شعبة گفته است: «ما قدم علینا مثل ابن المبارك»؛ «به نزد ما، کسی چون عبدالله بن مبارک نیامده است».

ابواسحاق فزاری گوید: «ابن المبارك، امام المسلمین»؛ «عبدالله بن مبارک، پیشوا و رهبر مسلمانان است».

یحیی بن معین گوید: «كان ثقة متثبّتاً؛ وكانت كتبه الّتی حدّث بها، نحواً من عشرین الف حدیث»؛ «عبدالله بن مبارک، فردی ثقه و قابل اعتماد و مطمئن و امانت دار بود؛ و در کتاب‌های وی - که از آن‌ها به نقل و روایت حدیث می‌پرداخت - در حدود بیست هزار حدیث وجود داشت».

یحیی بن آدم گوید: «كنتُ اذا طلبتُ الدقیق من المسائل، فلم أجده في كتب ابن المبارك، أیستُ منه»؛ «هرگاه به جست و جو و تحقیق و وارسی مسأله‌ای دقیق از مسائل می‌پرداختیم و آن را در کتاب‌های عبدالله بن مبارک نمی‌یافتیم، از یافتن آن، نومید و مأیوس می‌شدم و از پیدا کردن آن قطع امید می‌کردم؛ (زیرا آخرین امید من برای پیدا کردن آن مسأله، کتاب‌های عبدالله بن مبارک بود؛ و این خود، بیانگر اهمیّت و جایگاه علم و دانش ابن مبارک و کتاب‌های وی است)».

از اسماعیل بن عیّاش نقل است که گفت: «ما علی وجه الارض مثل ابن المبارك»؛ «بر روی زمین، کسی چون عبدالله بن مبارک، وجود ندارد».

عباس بن مصعب گوید: «جمع ابن المبارك الحدیث، والفقه، والعربیة، وایّام الناس، والشجاعة والسخاء ومحبّة الفرق له»؛ «در وجود عبدالله بن مبارک، چند چیز جمع شده است: حدیث؛ فقه؛ زبان عربی؛ آگاهی و اطلاع از اوضاع و احوال مردم (در ادوار مختلف تاریخ)؛ شجاعت و دلاوری؛ سخاوت و بخشندگی؛ و این که تمامی فرقه‌ها و گروه‌ها و دسته‌ها و جماعت‌ها و طیف‌ها و جناح‌ها، او را دوست دارند و بدو عشق می‌ورزند».

شعیب بن حرب گوید: «لو جهدتُ جهدی ان اكون في السنة، ثلاثة ایام علی ماعلیه ابن المبارك، لم اقدر»؛ «اگر چنان‌چه خودم را به مشقت و زحمت بیاندازم و تمامی سعی و تلاش خویش را به کار گیرم تا در طول سال، سه روز به مانند عبدالله بن مبارک، زندگی به سر کنم و به سان او، رفتار کنم، این کار، در توانم نخواهد بود و از عهده‌ی آن، برنخواهم آمد».

ابواسامة گوید: «هو أمیرالمؤمنین في الحدیث»؛ «عبدالله بن مبارک، امیرمؤمنان، در عرصه‌ی حدیث است».

حسین بن عیسی ما سرجس گوید: «اجتمع جماعة من اصحاب ابن المبارك؛ فقالوا: عدّوا خصال ابن المبارك. فقالوا: جمع العلم والفقه والادب والنحو واللغة والزهد والشجاعة والشعر والفصاحة وقیام اللیل والعبادة والحج والغزو والفروسیة وترك الكلام فیما لایعنیه والانصاف وقلة الخلاف علی اصحابه»؛ «گروهی از شاگردان عبدالله بن مبارک، دور هم گرد آمدند و خطاب به یکدیگر گفتند: به بیان پرتوی از ویژگی‌ها و صفات عبدالله بن مبارک بپردازید؛ از این رو گفتند: عبدالله بن مبارک، کسی است که در وجود خویش، این فاکتورها و مؤلّفه‌ها و صفات و ویژگی‌ها را گرد آورد و جمع کرد: علم و دانش؛ فقه و درایت؛ ادب و نزاکت؛ نحو؛ لغت؛ زهد و پارسایی؛ شجاعت و دلاوری؛ شعر؛ فصاحت و سخنوری؛ شب زنده داری و تهجّد گزاری؛ عبادت و پرستش؛ حجّ؛ جهاد و پیکار با دشمنان و بدخواهان؛ جوانمردی و بزرگ منشی؛ ترک سخنان یاوه و بیهوده و پوچ و بی‌محتوا؛ انصاف و مروّت؛ عدالت و دادگری؛ بی‌طرفی و بی‌غرضی؛ و اندک بودن اختلاف و نزاع؛ مشاجره و دشمنی، خصومت و درگیری و تنش و تشنّج در شاگردان وی».

از یحیی بن معین نقل است که در نزد وی، یادی از عبدالله بن مبارک شد؛ از این رو، ابن معین گفت: «سیّد من سادات المسلمین»؛ «ابن مبارک، سرور و سالاری از سروان و بزرگان مسلمانان بود».

محمد بن عین گوید: «سمعتُ الفضیل یقول: وربّ هذا البیت! ما رأت عینای مثل ابن المبارك»؛ «از فضیل بن عیاض شنیدم که می‌گفت: سوگند به پروردگار این خانه (کعبه)! هرگز دو چشمم، شخصی چون عبدالله بن مبارک را به خود ندیده‌اند».

و حافظ جلال الدین مزّی نیز در کتاب «تهذیب الكمال» [۱۰۹۴]، عبدالله بن مبارک را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است؛ همچنان‌که سیوطی نیز در کتاب «تبییض الصحیفة» [۱۰۹۵]، وی را از زمره‌ی راویان امام ابوحنیفه/قرار داده است.

علامه لکنوی در کتاب «الفوائد البهیة» [۱۰۹۶]گوید: «هو صاحب اباحنیفة؛ وأخذ عنه علمه؛ نظر الیه ابوحنیفة وسأله عن بدء اموره؟ فقال: كنتُ جالساً مع اخوانی في البستان؛ فأكلنا وشربنا الی اللیل وكنتُ مولعاً بضرب العود والطنبور ونمتُ سحراً. فرأیتُ في منامی طائراً فوق رأسی علی شجرة یقول:﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ[الحديد: ۱۶]؛ قلتُ: بلی؛ فأنتبهتُ وكسرتُ عودی وحرقتُ ما كان عندی؛ فكان هذا اوّل زهدی».

«عبدالله بن مبارک، دوست و همراه امام ابوحنیفه/می‌باشد که از وی، علم و دانش را فراگرفت؛ (روزی) امام ابوحنیفه/، نگاهی بدو انداخت و از نخستین گام وی در راستای زاهد و پارسا شدن و از نقطه‌ی آغاز عالم و دانشمند شدن وی پرسید؟

عبدالله بن مبارک در پاسخ گفت: روزی، همراه با دوستان و برادرانم در باغ نشسته بودم؛ تا شب، خوردیم و نوشیدیم (و به رقص و پایکوبی و عیش و نوش و خوشگذرانی و بی‌بند و باری پرداختیم)؛ و من نیز شیفته و دلباخته‌ی عود و طنبور (آلات موسیقی) بودم. (تا دیروقت، به نواختن آلات موسیقی و عیش و نوش پرداختم؛ آن گاه) به وقت سحر خوابیدم؛ در خواب، دیدم که پرنده‌ای در بالای سرم بر روی درختی نشسته و چنین می‌گوید: ﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ[الحديد: ۱۶] «آیا وقت آن برای مؤمنان فرانرسیده است که دل هایشان به هنگام یاد خدا و در برابر حق و حقیقتی که خدا فرو فرستاده است، بلرزد و کرنش برد؟».

من در پاسخ گفتم: چرا؛ وقت آن رسیده است؛ از این رو، از خواب بیدار شدم و عود خویش را شکستم و آنچه در نزدم (از دیگر آلات موسیقی و غیره) بود، سوزاندم و به آتش کشیدم؛ و این نخسیتن گام من در راستای زاهد و پارسا شدنم بود».

حافظ عبدالقادر قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة» [۱۰۹۷]، به بیان بیوگرافی عبدالله بن مبارک پرداخته و در ادامه گفته است: «روی عنه محمد بن الحسن»؛ «محمد بن حسن شیبانی، از ابن مبارک، به نقل و روایت حدیث پرداخته است».

و حافظ عبدالقادر قرشی، عبدالله بن مبارک را در شمار علماء و صاحب نظران احناف برشمرده است.

موفق بن احمد مکی نیز در کتاب «المناقب» [۱۰۹۸]، ابن مبارک را در شمار شاگردان امام ابوحنیفه/ذکر کرده است؛ آن هم شاگردانی که از زمره‌ی «شورای مذهب امام ابوحنیفه/» به حساب می‌آمدند.

موفق بن احمد مکی، پس از بیان اسامی اعضای این شورا می‌گوید: «فوضع ابوحنیفة/مذهبه شوری بینهم، لم یستبدّ فیه بنفسه دونهم، اجتهاداً منه في الدین ومبالغة في النصحیة للّه ورسوله والمؤمنین؛ فكان یلقی مسئلة مسئلة یقلبهم ویسمع ما عندهم ویقول ما عنده؛ ویناظرهم شهراً لو اكثر من ذلك حتّی یستقر احد الاقوال فیها ثم یثبتها القاضی ابویوسف في الاصول»؛ «امام ابوحنیفه/، (در تفریعات و تطبیقات فقه و استنباط و استخراج مسائل فقهی)، تک رأی و خود رأی و انحصارطلب و مُستبد و خودکامه و دیکتاتور نبود؛ بلکه مذهب خویش را بر مبنای شورا، ساماندهی و تأسیس نموده بود؛ و این کار وی نیز بر اساس اجتهاد دینی وی و مبالغه در خیرخواهی برای دین الهی، آیین پیامبر خدا جو منافع و مصالح تمامی مسلمانان بود؛ از این رو، تک تک مسائل فقهی را در این شورا، مطرح می‌کرد و در میان می‌گذاشت و دیدگاه‌ها و نظرات شاگردان خویش را جویا می‌شد و آن‌ها را سبک سنگین می‌نمود و آن‌ها را انداز و برانداز می‌کرد و به بررسی و وارسی آن‌ها می‌پرداخت و به افکار و اندیشه‌ها و ایده‌ها و نظرگاه‌های آن‌ها، گوش فرا می‌داد و دیدگاه خویش را نیز اظهار می‌نمود؛ و اگر نیازی بود، تا یک ماه با شاگردانش، مناقشه و مجادله و مناظره و گفتگو و مذاکره می‌کرد؛ تا این که یکی از اقوال و دیدگاه‌ها، مورد تأیید و تصویب قرار بگیرد. آنگاه قاضی ابویوسف، آن دیدگاه برگزیده و نظرگاه تصویب شده را در «اصول» ثبت و ضبط و تدوین و تثبیت می‌نمود».

و در کتاب «جامع المسانید» [۱۰۹۹]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و مع انّه امام ائمّة الحدیث وشیخ شیوخ البخاری ومسلم وامثالهما، هو من اصحاب ابی حنیفة ویروی عنه الكثیر في هذه المسانید؛ وهو ایضاً شیخ بعض شیوخ الشافعي والامام احمد بن حنبل»؛ «عبدالله بن مبارک، - با وجود این که امام و رئیس پیشوایان حدیث و استاد اساتید بخاری، مسلم و امثال آن‌ها به شمار می‌آید - باز هم در زمره‌ی شاگردان امام ابوحنیفه/قرار دارد و در این مسانید نیز به نقل و روایت بسیاری از احادیث، از امام ابوحنیفه/پرداخته است؛ و همچنین امام ابوحنیفه/، استاد برخی از اساتید شافعی و احمد بن حنبل نیز می‌باشد. رحمت و رضوان خدا بر همگی آنان باد».

و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۱۱۰۰]، عبدالله بن مبارک را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.

نگارنده گوید:

عبدالله بن مبارک، از ابوحنیفه، از ابوزبیر، از جابر بن عبداللهسروایت کرده که وی گفته است: «كان النبيّ جیعرف بریح الطیب اذا اقبل باللیل»؛ «هرگاه رسول خدا جدر تاریکی شب می‌آمد، با بوی خوش خویش، از دیگران، بازشناخته می‌شد».

این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید» [۱۱۰۱]ذکر کرده و در ادامه گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را به نقل از عبدالله بن مبارک، از ابوحنیفه، روایت نموده است.

و همچنین:

عبدالله بن مبارک، از ابوحنیفه، از عطیة عوفی، از ابوسعید خدریسروایت کرده که آن حضرت جفرموده‌اند: «من كذب علیّ متعمّداً فلیتبوّأ مقعده من النار»؛ «هر کس به عمد، بر من دروغ ببافد، بایستی جایگاه خویش را در آتش سوزان دوزخ، آماده کند».

این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی، در کتاب «جامع المسانید» [۱۱۰۲]ذکر نموده و گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از عبدالله بن مبارک، از امام ابوحنیفه/روایت کرده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

عبدالله بن مبارک/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری) با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به حساب می‌آید؛ و این موارد عبارتند از:

* در باب «كیف كان بدء الوحی الی رسول الله ج» [۱۱۰۳]

«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا يُونُسُ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، ح وحَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا يُونُسُ، وَمَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، نَحْوَهُ قَالَ: أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جأَجْوَدَ النَّاسِ، وَكَانَ أَجْوَدُ مَا يَكُونُ فِي رَمَضَانَ حِينَ يَلْقَاهُ جِبْرِيلُ، وَكَانَ يَلْقَاهُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ رَمَضَانَ فَيُدَارِسُهُ القُرْآنَ، فَلَرَسُولُ اللَّهِ جأَجْوَدُ بِالخَيْرِ مِنَ الرِّيحِ المُرْسَلَةِ»»(ح ۶)

«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از یونس، از زهری به ما خبر داده است؛ و همچنین بشر بن محمد، از عبدالله بن مبارک، از یونس و معمر، از زهری، از عبیدالله بن عبدالله، از ابن عباسببرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جسخاوتمندترین انسان‌ها بود؛ و سخاوتمندتر از هر وقت، زمانی بود که در ماه رمضان، جبرئیل نزد ایشان می‌آمد. جبرئیل در تمام شب‌های رمضان، قرآن را با رسول خدا جتکرار می‌نمود؛ و آن حضرت جدر پخش خیر و نیکی، از بادهای وزنده نیز سبقت می‌گرفت».

* در باب «المسح علی الخفّین» [۱۱۰۴]

«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الأَوْزَاعِيُّ، عَنْ يَحْيَى، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ أُمَيَّةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: «رَأَيْتُ النَّبِيَّ جيَمْسَحُ عَلَى عِمَامَتِهِ وَخُفَّيْهِ» وَتَابَعَهُ مَعْمَرٌ، عَنْ يَحْيَى، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ عَمْرٍو قَالَ: رَأَيْتُ النَّبِيَّ ج»(ح ۲۰۵)

«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از اوزاعی، از یحیی، از ابوسلمة، از جعفر بن عمرو، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جرا دیدم که بر دستار و موزه‌های خویش مسح می‌کرد.

و متابعت کرده است اوزاعی را، معمر، از یحیی، از ابوسلمة، از عمرو که گفت: پیامبر جرا دیدم که...».

* در باب «غسل المنی وفركه وغسل ما یصیب من المرأة» [۱۱۰۵]

«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ المُبَارَكِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَمْرُو بْنُ مَيْمُونٍ الجَزَرِيُّ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: «كُنْتُ أَغْسِلُ الجَنَابَةَ مِنْ ثَوْبِ النَّبِيِّ ج، فَيَخْرُجُ إِلَى الصَّلاَةِ، وَإِنَّ بُقَعَ المَاءِ فِي ثَوْبِهِ»»(ح ۲۲۹)

«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از عمرو بن میمون جزری، از سلیمان بن یسار برای ما روایت کرده که عایشهلگفت: اثر جنابت را از لباس رسول خدا جمی‌شستم و آن حضرت جبرای نماز، از خانه بیرون می‌رفت در حالی که اثر لکه‌های آب، هنوز بر لباسش وجود داشت».

* در باب «یجیب الامام علی المنبر اذا سمع النداء» [۱۱۰۶]

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُقَاتِلٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، عَنْ أَبِي أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، قَالَ: سَمِعْتُ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ، وَهُوَ جَالِسٌ عَلَى المِنْبَرِ، أَذَّنَ المُؤَذِّنُ، قَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ، قَالَ مُعَاوِيَةُ: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ»، قَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَالَ مُعَاوِيَةُ: «وَأَنَا»، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالَ مُعَاوِيَةُ: «وَأَنَا»، فَلَمَّا أَنْ قَضَى التَّأْذِينَ، قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جعَلَى هَذَا المَجْلِسِ، «حِينَ أَذَّنَ المُؤَذِّنُ، يَقُولُ مَا سَمِعْتُمْ مِنِّي مِنْ مَقَالَتِي»»(ح ۹۱۴)

«ابن مقاتل، از عبدالله بن مبارک، از ابوبکر بن عثمان بن سهل بن حُنیف، از ابوامامة بن سهل بن حُنیف برای ما روایت کرده که وی گفته است: از معاویةسشنیدم که در روز جمعه بر فراز منبر نشسته بود. هنگامی که مؤذن، «الله اكبر» گفت، او نیز «الله اکبر» گفت؛ و هنگامی که مؤذن «اشهد ان لا اله الا الله» گفت، او نیز آن را تکرار کرد. وقتی مؤذن، «اشهد ان محمداً رسول الله» گفت: معاویهسنیز آن را تکرار نمود؛ تا این که اذان به پایان رسید. آنگاه فرمود: ای مردم! من از رسول خدا جدر همین جایگاه شنیدم که هنگام اذان گفتن مؤذن، اینگونه که از من شنیدید، عمل کرد».

* در باب «لایفرّق بین اثنین یوم الجمعة» [۱۱۰۷]

«حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ أَبِي ذِئْبٍ، عَنْ سَعِيدٍ المَقْبُرِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ وَدِيعَةَ، حَدَّثَنَا سَلْمَانُ الفَارِسِيُّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنِ اغْتَسَلَ يَوْمَ الجُمُعَةِ، وَتَطَهَّرَ بِمَا اسْتَطَاعَ مِنْ طُهْرٍ، ثُمَّ ادَّهَنَ أَوْ مَسَّ مِنْ طِيبٍ، ثُمَّ رَاحَ فَلَمْ يُفَرِّقْ بَيْنَ اثْنَيْنِ، فَصَلَّى مَا كُتِبَ لَهُ، ثُمَّ إِذَا خَرَجَ الإِمَامُ أَنْصَتَ، غُفِرَ لَهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الجُمُعَةِ الأُخْرَى»»(ح ۹۱۰)

«عبدان، از عبدالله بن مبارک، از ابن ابی ذئب، از سعید مقبری، از پدرش، از ابن ودیعة، از سلمان فارسیسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: «کسی که در روز جمعه غسل کند و تا اندازه‌ی ممکن، خودش را پاکیزه نماید و سپس موی را چرب نماید یا از خوشبویی استفاده کند؛ آنگاه به سوی نماز رهسپار گردید و میان دو نفر که در پهلوی یکدیگر نشسته‌اند، جدایی نیفکند؛ سپس هر آنچه بر وی مقرّر شده است، نماز گزارد؛ بعد از آن، چون امام برای ایراد خطبه بیرون شد، خاموشی گزیند، گناهان این جمعه تا جمعه‌ی دیگر، بخشیده می‌شوند».

* در باب «التأذین عندالخطبة» [۱۱۰۸]

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُقَاتِلٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا يُونُسُ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ السَّائِبَ بْنَ يَزِيدَ، يَقُولُ: «إِنَّ الأَذَانَ يَوْمَ الجُمُعَةِ كَانَ أَوَّلُهُ حِينَ يَجْلِسُ الإِمَامُ، يَوْمَ الجُمُعَةِ عَلَى المِنْبَرِ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَأَبِي بَكْرٍ، وَعُمَرَ سمَا، فَلَمَّا كَانَ فِي خِلاَفَةِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ س، وَكَثُرُوا، أَمَرَ عُثْمَانُ يَوْمَ الجُمُعَةِ بِالأَذَانِ الثَّالِثِ، فَأُذِّنَ بِهِ عَلَى الزَّوْرَاءِ، فَثَبَتَ الأَمْرُ عَلَى ذَلِكَ»»(ح ۹۱۶)

«محمد بن مقاتل، از عبدالله بن مبارک، از یونس، از زهری برای ما روایت کرده که وی گفته است: از سائب بن یزیدسشنیدم که می‌گفت: اذان اول روز جمعه، هنگامی بود که امام بر روی منبر می‌نشست؛ و این در روزگار رسول خدا جو ابوبکرسو عمرسنیز بود؛ و چون دوره‌ی خلافت عثمان بن عفّانسفرا رسید و تعداد نمازگزاران فزونی یافت، عثمانسفرمان داد که در روز جمعه، اذان سوم نیز گفته شود. از این رو، در محل «زوراء» اذان داده شد؛ و این دستور، به همان شیوه‌ی خود، در ادوار بعدی، باقی ماند».

* در باب «ما یذكر في المناولة» [۱۱۰۹].

* در باب «اذا انفلتت الدّابة في الصلاة» [۱۱۱۰].

* در باب «الأمر باتّباع الجنائز» [۱۱۱۱].

* در باب «الثیاب البیض للكفن» [۱۱۱۲].

* در باب «اذا لم یوجد الّا ثوب واحد» [۱۱۱۳].

* در باب «قول النبيّ ج: یُعذّب المیّت ببعض بكاء اهله علیه» [۱۱۱۴].

* در باب «من لم یر غسل الشهداء» [۱۱۱۵].

به هر حال، روایات عبدالله بن مبارک/، در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۹۶ مورد آمده است.

[۱۰۹۲] بیوگرافی «عبدالله بن مبارک» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۳/۱/۲۱۲؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۴۲۹؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۵/۱۷۹؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۰/۱۵۲؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۸/۳۷۸؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۱/۲۹۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۷/۷؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۱۲۳؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۵/۳۳۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۵۲۷؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۰/۴۶۶؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص۱۷۹ ؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص۱۲۳، «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی /۲۵۹ [۱۰۹۳] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۲۷۴، ۲۷۵ و ۲۷۶ [۱۰۹۴] «تهذیب الکمال»، حاظ مزّی ۱۹/۱۰۳ [۱۰۹۵] «تبییض الصحیفة»، ص ۷۴ [۱۰۹۶] «الفوائد البهیة»، ص ۱۰۳ [۱۰۹۷] «الجواهر المضیة» ۱/۲۸۱ [۱۰۹۸] «المناقب»، مؤفق بن احمد مکی ۲/۱۳۳ [۱۰۹۹] «جامع المسانید» ۲/۵۰۷ [۱۱۰۰] «عقود الجمان»؛ ص ۱۲۳ [۱۱۰۱] «جامع المسانید» ۱/۹۸ [۱۱۰۲] «جامع المسانید» ۱/۱۰۳ و ۱۰۴ [۱۱۰۳] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۲ [۱۱۰۴] همان ۱/۳۳ [۱۱۰۵] همان ۱/۳۶ [۱۱۰۶] همان ۱/۱۲۴ و ۱۲۵ [۱۱۰۷] هما ۱/۱۲۴ [۱۱۰۸] همان ۱/۱۲۵ [۱۱۰۹] همان ۱/۱۵ [۱۱۱۰] همان ۱/۱۶۱ [۱۱۱۱] همان ۱/۱۶۶ [۱۱۱۲] همان ۱/۱۶۹ [۱۱۱۳] همان ۱/۱۷۰ [۱۱۱۴] همان ۱/۱۷۱ [۱۱۱۵] همان ۱/۱۷۹