صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۱۹- حمّاد بن اُسامة (بن زید قرشی)، ابواسامة (کوفی)/ [۵۴۴] ‍[متوفّای ۲۰۱ ه‍ . ق]

۱۹- حمّاد بن اُسامة (بن زید قرشی)، ابواسامة (کوفی)/ [۵۴۴] ‍[متوفّای ۲۰۱ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۵۴۵]گوید:

وی، پیشوای دینی و امام کارشناس و خبره و آگاه و مورد اعتماد و کاردان و متخصّص: حمّاد بن اُسامة کوفی، آزده‌ی بنی هاشم می‌باشد که از هشام بن عروة، یزید بن عبدالله، بَهز بن حکیم، اعمش، جریری و کسان دیگر از طبقه‌ی آنان، به روایت حدیث پرداخته است.

و از کسانی که از حمّاد بن اُسامه، به روایت حدیث پرداخته‌اند، می‌توان این بزرگان را نام برد:

عبدالرحمن بن مهدی؛ احمد بن حنبل؛ اسحاق بن راهویه؛ علی کوسج؛ احمددَورقی؛ محمد بن عبدالله مخزمی؛ حسن بن علی بن عفّان؛ و شمار زیادی از دیگر مردمان.

احمد بن حنبل، در مورد وی گوید: «ابواسامة ثقة؛ كان اعلم الناس بامور الناس واخبار اهل الكوفة»؛ «حماد بن اسامه، فردی مؤثق و قابل اعتماد می‌باشد که داناترین و آگاه‌ترین مردمان، نسبت به امور مردم و اخبار اهل کوفه به شمار می‌آید».

و همچنین احمد بن حنبل در جایی دیگر گفته است: «كان ثبتاً، لایكاد یخطیء»؛ «حماد بن اسامه، روایت کننده‌ای مطمئن و مؤثق و معتبر و قابل اعتماد و امین و درستکار بود که به ندرت و خیلی کم، دچار خطا و اشتباه می‌شد». ابن عمار گفته است: «كان ابواسامة یعدّ من النساك في زمن الثوری»؛ «ابواسامه، در روزگار سفیان ثوری، از زاهدان، پارسایان و ریاضت کشان به شمار می‌آمد.»

علامه ذهبی در ادامه گوید:

امّت اسلامی، بر پذیرش و قبول و تأیید و دریافت احادیث و روایات ابواسامه، به خاطر حفظ و ضبط و تدیّن و پرهیزگاری و پارسایی و وَرع او، اتفاق نظر دارند. وی ۸۰ سال عمر کرد و در ماه ذی القعده، به سال ۲۰۱ ه‍ . ق درگذشت و برای همیشه این خاکدان را ترک کرد و به رحمت ایزدی پیوست. خدایش، او را بیامرزد و او را غریق رحمت‌های خویش بگرداند.

حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۵۴۶]گوید:

ابن سعد گفته است: «كان ثقةً مأموناً كثیرالحدیث، یدلّس ویبیّن تدلیسه؛ وكان صاحب سنّة وجماعة»؛ «حماد بن اسامه، روایت کننده‌ای مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و معتبر بود که احادیث زیادی را روایت نموده است؛ وی به «تدلیس در حدیث» نیز دست می‌یازید و در ضمن «تدلیس»، به تبیین و تشریح و توضیح و تفسیر «تدلیس» خویش نیز در احادیث می‌پرداخت؛ و در همه حال، متعهّد و پایبند به «سنّت و جماعت» بود.»

احمد عجلی گوید: «كان ثقة، وكان یعدّ من حكماء اصحاب الحدیث»؛ «حماد بن اسامه، فردی ثقه و مورد اعتماد بود و از زمره‌ی خردمندان و دوراندیشان و ژرف نگران و دانایان اصحاب حدیث، به شمار می‌آمد».

و ابن قانع گفته است: «كوفی صالح الحدیث»؛ «حماد بن اسامه، از مردمان کوفه می‌باشد که در تحمّل و ادای حدیث، از لیاقت و شایستگی کافی، برخوردار است؛ از این رو، احادیث و روایات وی - به عنوان مرجع و مأخذ -نوشته می‌شود و بدان‌ها استدلال و استناد می‌شود».

ابن حبان نیز، وی را در شمار راویان مؤثق و معتبر و مطمئن و قابل اعتماد ذکر کرده است.

و شایان ذکر است که «حماد بن اسامه» از آن دسته از راویانی است که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، به نقل روایت از وی پرداخته‌اند.

در کتاب «جامع المسانید» [۵۴۷]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام ابی حنیفة في هذه المسانید»؛ «حماد بن اسامه، در این مُسندها، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداخته است».

و حافظ محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [۵۴۸]حماد بن اسامه را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.

نگارنده گوید:

حماد بن اُسامه ابواُسامة، از ابوحنیفه، از عبدالملک بن عُمیر، از ربعی بن حراش، از حذیفة بن یمانسروایت می‌کند که آن حضرت جفرمودند: «اِقتدوا باللذین من بعدی، ابی بكرو عمر؛ اِهتدوا بهدی عمّار وتمسّكوا بعهد ابن امّ عبد»؛ «پس از من، به این دو نفر، یعنی ابوبکر و عمرباقتدا کنید؛ و با راه و روش عمارس، هدایت یابید و به دانش و آگاهی عبدالله بن مسعودس، تمسّک جویید».

این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید»، [۵۴۹]ذکر کرده و گفته است: ابومحمد بخاری، این حدیث را از ابواُسامه، از امام ابوحنیفه/روایت نموده است.

و همچنین راقم سطور گوید:

ابواسامه، حماد بن اسامة بن زید قرشی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/می‌باشد؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «اذا مات في الزّحام او قتل به»؛ [۵۵۰]

«حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، أَخْبَرَنَا أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: هِشَامٌ، أَخْبَرَنَا عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: "لَمَّا كَانَ يَوْمُ أُحُدٍ هُزِمَ المُشْرِكُونَ، فَصَاحَ إِبْلِيسُ: أَيْ عِبَادَ اللَّهِ أُخْرَاكُمْ، فَرَجَعَتْ أُولاَهُمْ فَاجْتَلَدَتْ هِيَ وَأُخْرَاهُمْ، فَنَظَرَ حُذَيْفَةُ فَإِذَا هُوَ بِأَبِيهِ اليَمَانِ، فَقَالَ: أَيْ عِبَادَ اللَّهِ أَبِي أَبِي" قَالَتْ: «فَوَاللَّهِ مَا احْتَجَزُوا حَتَّى قَتَلُوهُ، قَالَ حُذَيْفَةُ غَفَرَ اللَّهُ لَكُمْ» قَالَ عُرْوَةُ: «فَمَا زَالَتْ فِي حُذَيْفَةَ مِنْهُ بَقِيَّةُ خَيْرٍ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ»»(ح ۶۸۹۰)

«اسحاق بن منصور، از ابواسامة، حماد بن اسامه، از هشام، از پدرش (عروة)؛ از عایشهلبرای ما روایت کرده که وی گفته است: در روز جنگ اُحد، مشرکان و چندگانه پرستان، شکست خوردند و شیطان فریاد برآورد: «ای بندگان خدا! به پشت سر خویش بنگرید (که دشمن است)؛ پس صف اول مسلمانان به عقب برگشتند و با صف دیگر مسلمانان درگیر شدند. حذیفه ناگاه پدر خویش، یمان را دید که در معرض حمله است؛ از این روگفت: ای بندگان خدا! وی پدر من است! پدر من است! او را نکشید.

عایشهلگوید: «به خدا سوگند! از وی دست برنداشتند تا او را کشتند. عروة گوید: حذیفهسهمواره بدیشان طلب آمرزش می‌کرد تا این که به خدا پیوست».

* در باب «هل علی من لایشهد الجمعة غسل من النساء والصبیان وغیرهم» [۵۵۱]

«حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: كَانَتِ امْرَأَةٌ لِعُمَرَ تَشْهَدُ صَلاَةَ الصُّبْحِ وَالعِشَاءِ فِي الجَمَاعَةِ فِي المَسْجِدِ، فَقِيلَ لَهَا: لِمَ تَخْرُجِينَ وَقَدْ تَعْلَمِينَ أَنَّ عُمَرَ يَكْرَهُ ذَلِكَ وَيَغَارُ؟ قَالَتْ: وَمَا يَمْنَعُهُ أَنْ يَنْهَانِي؟ قَالَ: يَمْنَعُهُ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ج: «لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللَّهِ مَسَاجِدَ اللَّهِ»»(ح ۹۰۰)

«یوسف بن موسی، از ابواُسامه، حماد بن اسامه، از عُبید الله بن عمر، از نافع، از ابن عمرببرای ما روایت کرده که وی گفته است: عمر بن خطابس، زنی داشت که نمازهای صبح و عشاء را در مسجد به جماعت حاضر می‌شد. به آن زن گفته شد: چرا بیرون می‌آیی و حال آن که می‌دانی که عمرساین عمل تو را ناخوشایند می‌دارد و به غیرتش برمی خورد؟ آن زن گفت: چه چیزی عمرسرا از منع کردن من بازداشته است؟به آن زن گفته شد: این فرموده‌ی رسول خدا جاو را منع می‌کند که گفته است: «کنیزان خدای را از رفتن به مساجد خدای، منع نکنید».

* در باب «من قال في الخطبة بعد الثناء: اما بعد» [۵۵۲].

* در باب «الذكر في الكسوف» [۵۵۳].

* در باب «في كم یقصر الصلاة» [۵۵۴].

* در باب «فضل الطهور باللیل والنهار وفضل الصلاة بعدالوضوء باللیل والنهار» [۵۵۵].

* در باب «الصدقة قبل الردّ» [۵۵۶].

* در باب «اجر الخادم اذا تصدّق بأمر صاحبه غیر مُفسد» [۵۵۷].

* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَٱلۡعَٰمِلِينَ عَلَيۡهَا[التوبة: ۶۰]، ومحاسبة المصدّقین مع الامام» [۵۵۸].

* در باب «من این یخرج من مكة» [۵۵۹].

* در باب «فضل مكة وبنیانها» [۵۶۰].

* در باب «فضل من علم وعلَّم» [۵۶۱].

* در باب «الغضب في الموعظة والتعلیم اذا رأی مایكره» [۵۶۲].

* در باب «خروج النساء الی البراز» [۵۶۳].

* در باب «الغسل والوضوء في المخضب والقدح والخشب والحجارة» [۵۶۴].

[۵۴۴] بیوگرافی «حماد بن اُسامة بن زید قرشی » را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»، امام بخاری ۲/۱/۲۸؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۲۰۰؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۳/۱۳۲؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۶/۲۲۲؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۱/۵۸۸؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۱/۲۵۰؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۳/۳؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۲۳۶؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۷۷؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۲/۲؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۵/۱۵۵؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۶/۳۹۴؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۴۰؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۱۰۳ [۵۴۵] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۲۱ و ۳۲۲ [۵۴۶] «تهذیب التهذیب» ۳/۳ و ۴ [۵۴۷] «جامع المسانید» ۲/۴۲۸ [۵۴۸] «عقود الجمان»، ص ۱۰۷ [۵۴۹] «جامع المسانید» ۱/۲۲۶ [۵۵۰] «الجامع الصحیح» امام بخاری ۲/۱۰۱۷ [۵۵۱] همان ۱/۱۲۳ [۵۵۲] همان ۱/۱۲۶ [۵۵۳] همان ۱/۱۴۵ [۵۵۴] همان ۱/۱۴۷ [۵۵۵] همان ۱/۱۵۴ [۵۵۶] همان ۱/۱۹۰ [۵۵۷] همان ۱/۱۹۳ [۵۵۸] همان ۱/۲۰۳ [۵۵۹] همان ۱/۲۱۴ [۵۶۰] همن ۱/۲۱۵ [۵۶۱] همان ۱/۱۸ [۵۶۲] همان ۱/۱۹ [۵۶۳] همان ۱/۲۶ [۵۶۴] همان ۱/۳۲