۶۴- علی بن جَعد جَوهری حنفی/ [۱۲۸۵] [متوفّای ۲۳۰ ه . ق]
علامه ذهبی، در کتاب «تذکرة الحفّاظ» [۱۲۸۶]گوید:
وی، حافظ مطمئن و قابل اعتماد، تکیه گاه مسلمانان، شیخ و بزرگ بغداد؛ ابوالحسن هاشمی جَوهری (علی بن جَعد بن عُبید) میباشد. وی، به سال ۱۳۴ ه . ق (یا ۱۳۳ ه . ق) دیده به جهان گشود و پا به عرصهی وجود نهاد؛ و از ابن ابی ذئب، عاصم بن محمد عمری، شعبة، حریز بن عثمان و کسان دیگر از طبقهی آنان، به نقل روایت پرداخته است.
و از کسانی که از علی بن جَعد جوهری، حدیث روایت کردهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
بخاری؛ ابوداود؛ ابوزرعة؛ ابوحاتم؛ ابویعلی موصلی؛ ابوالقاسم بغویی؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش.
اعمش، از موسی بن داود روایت کرده که وی گفته است: «ما رأیتُ أحفظ من علی بن الجعد؛ أملی علینا ابن أبی ذئب عشرین حدیثاً، فحفظها وسردها علینا»؛ «من، حافظتر و ضابطتر از علی بن جعد ندیدهام؛ به گونهای که ابن ابی ذئب، بیست حدیث بر ما، املاء و دیکته کرد و علی بن جعد، بلافاصله و بیدرنگ، آنها را حفظ کرد و به خاطر خویش سپرد و آنها را به همان شکلی که ابن ابی ذئب بر ما املاء و دیکته نموده بود، روایت و نقل کرد؛ (بیآن که در آنها، کم و کاستی و تغییر و دگرگونی ایجاد نماید)».
صالح جزرة گوید: از خلف بن سالم شنیدم که میگفت: «صرتُ انا واحمد واسحاق وابن معین الی علی بن الجعد؛ فأخرج الینا کتبه وذهب ظنّنا أنّه یتّخذ لنا طعاماً؛ فلم نجد في کتبه الّا خطأً واحداً. فلمّا فرغنا من الطعام، قال: هاتوا. فحدّث بکلّ شیء کتبناه من حفظه»؛ «من، احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه و یحیی بن معین، به نزد علی بن جعد رفتیم؛ وی، کتابهای خویش را برای ما آشکار و بیرون آورد؛ چنین پنداشتیم که وی، برای ما تهیّهی غذا نیز دیده است؛ (ما شروع به کند و کاو و تجزیه و تحلیل و تحقیق و بررسی و موشکافی و وارسی کتابهای وی نمودیم) و در آنها، فقط یک اشتباه یافتیم. چون از خوردن غذا فراغت یافتیم و آن را به پایان رساندیم، خطاب به ما گفت: قلم و کاغذ خویش را بیاورید! وی شروع به نقل روایت نمود و تمامی روایات و احادیث را از حفظ بیان کرد و ما نیز به نگارش و تحریر آنها پرداختیم».
عبدوس نیشابوری گوید: «ما أعلم أنّی رأیتُ أحفظ من علی بن الجعد»؛ «من، سراغ ندارم که کسی را حافظتر و ضابطتر از علی بن جعد، دیده باشم».
ابوحاتم نیز گفته است: «صدوق؛ ما کان أحفظه لحدیثه»؛ «علی بن جعد جوهری، فردی صادق و راستگو و درستکار و امین بود؛ نسبت به احادیث و روایات وی، کسی حافظتر و ضابطتر از او، وجود نداشت».
یحیی بن معین گوید: «هو أثبت البغدادیین في شعبة؛ وهو صدوق، وقیل: انّه مکث ستّین سنة یصوم یوماً ویفطر یوماً؛ وکان عالماً نبیلاً متموّلاً، لکنّه فیه ابتداعٌ نال من بعض السلف»؛ «علی بن جعد جوهری، در مورد احادیث و روایات شعبة، مطمئنترین و قابل اعتمادترین مردمان بغداد بود؛ به راستی، او فردی راستگو و امین و صادق و درستکار بود؛ و گفته شده است که وی، در شصت سال متوالی، یک روز را روزه میگرفت و یک روز دیگر را افطار مینموده است. وی، دانشمندی آگاه، کارشناسی مطّلع، صاحب نظری دانا، انسانی شریف و اصیل، نجیب و بزرگوار، با فراست و باهوش، بزرگمنش و قابل احترام، متموّل و ثروتمند و پولدار و سرمایهدار و توانگر و غنی بود؛ و تنها عیب وی، این بود که در او، اندکی گرایش به بدعت و نوآوری در دین وجود داشت؛ از این رو، برخی از علماء و صاحبنظران سَلَف، او را بدین خاطر، مذمّت و توبیخ و نکوهش و سرزنش نمودهاند».
حافظ عبدالقادر قرشی، در کتاب «الجواهر المضیة في طبقات الحنفیة» [۱۲۸۷]، به ذکر علی بن جعد پرداخته و او را در ردیف علماء و صاحبنظران احناف، برشمرده و در ادامه گفته است: «هو، من أصحاب ابی یوسف؛ رأی الامام وهو صغیر؛ وحضر جنازته؛ وروی عنه من یومٍ مات ابوحنیفة/»؛ «علی بن جَعد جوهری، از زمرهی شاگردان ابویوسف (شاگرد ارشد امام ابوحنیفه/) میباشد که در کودکی و خردسالی، امام ابوحنیفه/را دیده و در تشییع جنازهی امام نیز شرکت کرده است؛ و در همان روزی که امام ابوحنیفه/وفات کرد، از او، روایت نموده است».
در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۲۸۸]آمده است: صالح بن محمد گوید: «ثقة»؛ «علی بن جعد جوهری، روایت کنندهای مؤثق و قابل اعتماد است». نسایی نیز گفته است: «صدوق»؛ «علی بن جعد، فردی صادق و راستگو و امین و درستکار میباشد».
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۱۲۸۹]، وی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
نگارندهی سطور گوید:
علی بن جَعد جوهری/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/میباشد؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «إثم من کذب علی النبيّ ج» [۱۲۹۰]
«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الجَعْدِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، قَالَ: أَخْبَرَنِي مَنْصُورٌ، قَالَ: سَمِعْتُ رِبْعِيَّ بْنَ حِرَاشٍ، يَقُولُ: سَمِعْتُ عَلِيًّا، يَقُولُ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «لاَ تَكْذِبُوا عَلَيَّ، فَإِنَّهُ مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ فَلْيَلِجِ النَّارَ»»(ح ۱۰۶)
«علی بن جَعد جوهری، از شعبة، از منصور، برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ربعی بن حراش شنیدم که میگفت: از علی بن ابی طالبسشنیدم که میگفت: رسول خدا جفرمودند: «سخنی را به دروغ به من نسبت ندهید، زیرا کسی که به دروغ، سخنی را به من نسبت دهد، وارد آتش میشود».
* در باب «دعوة الیهود والنصاری وعلی ما یقاتلون علیه؛ وما کتب النبيّ جالی کسری وقیصر؛ والدعوة قبل القتال» [۱۲۹۱]
«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الجَعْدِ، أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَنَسًا س، يَقُولُ: لَمَّا أَرَادَ النَّبِيُّ جأَنْ يَكْتُبَ إِلَى الرُّومِ، قِيلَ لَهُ: إِنَّهُمْ لاَ يَقْرَءُونَ كِتَابًا إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَخْتُومًا، «فَاتَّخَذَ خَاتَمًا مِنْ فِضَّةٍ، فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى بَيَاضِهِ فِي يَدِهِ، وَنَقَشَ فِيهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»»(ح ۲۹۳۸)
«علی بن جَعد جوهری، از شعبة، از قتادة برای ما روایت کرده که وی گفته است: از انس بن مالکسشنیدم که میگفت: چون رسول خدا جخواست که به قیصر روم نامه بنویسد، به آن حضرت جگفته شد که پادشاهان، نامهای را میخوانند که مهر شده باشد. از این رو، آن حضرت جانگشتری نقرهای برای خود گرفت؛ گویی هم اکنون به سفیدی انگشتر در دست آن حضرت جمینگرم که در آن نقش شده بود: محمد رسول الله».
* در باب «أداء الخُمس، من الایمان» [۱۲۹۲]
«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الجَعْدِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِي جَمْرَةَ، قَالَ: كُنْتُ أَقْعُدُ مَعَ ابْنِ عَبَّاسٍ يُجْلِسُنِي عَلَى سَرِيرِهِ فَقَالَ: أَقِمْ عِنْدِي حَتَّى أَجْعَلَ لَكَ سَهْمًا مِنْ مَالِي فَأَقَمْتُ مَعَهُ شَهْرَيْنِ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَفْدَ عَبْدِ القَيْسِ لَمَّا أَتَوُا النَّبِيَّ جقَالَ: «مَنِ القَوْمُ؟ - أَوْ مَنِ الوَفْدُ؟ -» قَالُوا: رَبِيعَةُ. قَالَ: «مَرْحَبًا بِالقَوْمِ، أَوْ بِالوَفْدِ، غَيْرَ خَزَايَا وَلاَ نَدَامَى»، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا لاَ نَسْتَطِيعُ أَنْ نَأْتِيكَ إِلَّا فِي الشَّهْرِ الحَرَامِ، وَبَيْنَنَا وَبَيْنَكَ هَذَا الحَيُّ مِنْ كُفَّارِ مُضَرَ، فَمُرْنَا بِأَمْرٍ فَصْلٍ، نُخْبِرْ بِهِ مَنْ وَرَاءَنَا، وَنَدْخُلْ بِهِ الجَنَّةَ، وَسَأَلُوهُ عَنِ الأَشْرِبَةِ: فَأَمَرَهُمْ بِأَرْبَعٍ، وَنَهَاهُمْ عَنْ أَرْبَعٍ، أَمَرَهُمْ: بِالإِيمَانِ بِاللَّهِ وَحْدَهُ، قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَا الإِيمَانُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ» قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: "شَهَادَةُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَإِقَامُ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءُ الزَّكَاةِ، وَصِيَامُ رَمَضَانَ، وَأَنْ تُعْطُوا مِنَ المَغْنَمِ الخُمُسَ» وَنَهَاهُمْ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنِ الحَنْتَمِ وَالدُّبَّاءِ وَالنَّقِيرِ وَالمُزَفَّتِ" وَرُبَّمَا قَالَ: "المُقَيَّرِ" وَقَالَ: "احْفَظُوهُنَّ وَأَخْبِرُوا بِهِنَّ مَنْ وَرَاءَكُمْ"»(ح ۵۳)
«علی بن جعد جوهری، از شعبة، از ابوجمرة برای ما روایت کرده که وی گفته است: من با عبدالله بن عباسبنشست و برخاست میکردم؛ او مرا بر تخت خویش مینشاند و به من گفت: نزد من بمان تا از مال خویش برای تو، سهمی بدهم؛ من به مدت دو ماه نزد وی ایستادم؛ آنگاه گفت: هنگامی که وفد قبیلهی عبد قیس نزد رسول خدا جآمد، رسول اکرم جپرسید: «شما از چه قوم و طایفهای هستید؟» گفتند: از طایفهی ربیعه. رسول الله جفرمود: «بسیار خوش آمدید، امیدوارم از آمدنتان، ناراحت و پشیمان نشوید». عرض کردند: ای پیامبر خدا! چون کفّار طایفهی مُضَر در مسیر ما قرار دارند، ما جز در ماههای حرام، نمیتوانیم خدمت شما برسیم؛ بنابراین، رهنمودهای لازم را در اختیار ما قرار دهید تا ما آنها را به دیگران ابلاغ نماییم و موجب رستگاری ما نیز بشوند؛ سپس در مورد نوشیدنیهای حلال و حرام، از رسول خدا جسؤال کردند. در مورد سؤال اول، رسول خدا جآنها را از چهار چیز منع کرد و به چهار چیز امر فرمود. آنان را به ایمان آوردن به خدای یگانه دعوت نمود و فرمود: «آیا میدانید که ایمان آوردن به خدای یگانه یعنی چه؟» حاضران در جواب گفتند: الله و رسولش بهتر میدانند. رسول الله جفرمود: «ایمان به الله، عبارت است از: گواهی دادن به یگانگی خداوند و به رسالت محمد جو بر پا داشتن نماز و پرداختن زکات و روزه گرفتن ماه مبارک رمضان و پرداخت خُمس غنیمت». و در مورد سؤال دوم، آنها را از استفادهی چهار چیز (ظرف) نهی کرد که عبارتند از: خُم، ظرف کدو، ظرف تنهی درخت خرما و ظرف قیراندود». (در آن زمان، این ظرفها، مخصوص تهیه کردن شراب بودند). و در پایان، آن حضرت جفرمود: «آنچه گفتم، به خاطر بسپارید و به اطلاع دیگران برسانید».
* در باب «سکرات الموت» [۱۲۹۳]
«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الجَعْدِ، أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «لاَ تَسُبُّوا الأَمْوَاتَ، فَإِنَّهُمْ قَدْ أَفْضَوْا إِلَى مَا قَدَّمُوا»»(ح ۶۵۱۶)
«علی بن جَعد جوهری، از شعبه، از اعمش، از مجاهد برای ما روایت کرده که عایشهلگفته است: «مردهها را دشنام ندهید؛ زیرا آنها بدانچه از پیش فرستادهاند، رسیدهاند».
* در باب «الحیاء» [۱۲۹۴]
«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الجَعْدِ، أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ مَوْلَى أَنَسٍ - قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: اسْمُهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي عُتْبَةَ - سَمِعْتُ أَبَا سَعِيدٍ، يَقُولُ: «كَانَ النَّبِيُّ جأَشَدَّ حَيَاءً مِنَ العَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا»»(ح ۶۱۱۹)
«علی بن جعد جوهری، از شعبه، از قتادة، از آزادهی انس - ابوعبدالله گوید: نام وی عبدالله بن ابی عُتبة است - برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابوسعید شنیدم که میگفت: پیامبر خدا جاز دوشیزهی در پرده، باحیاتر بود».
* در باب «مهر البغی والنکاح الفاسد». [۱۲۹۵]
* در باب «لبس الحریر وافتراشه للرجال وقدر ما یجوز منه». [۱۲۹۶]
* در باب «التسلیم علی الصبیان» [۱۲۹۷]
* در باب «صلاة الضحی في الحضر». [۱۲۹۸]
* در باب «الصدقة بالیمین» [۱۲۹۹]
* در باب «مناقف علی بن ابی طالب، ابی الحسن القرشی الهاشمی». [۱۳۰۰]
[۱۲۸۵] بیوگرافی «علی بن جَعد جوهری» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر» امام بخاری ۳/۲/۲۶۶ ؛ «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۲/۵۲۶ ؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۶/۱۷۸ ؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۱۰/۴۵۹ ؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۱/۳۶۰ ؛ «میزان الاعتدال»، حافظ ذهبی ۳/۱۱۶ ؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۶/۶۸ ؛ «کتاب الثقات»، ابن حبّان ۸/۴۶۶ ؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۲۸۰ ؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۷/۲۵۶ ؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۶۸۹ ؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۳/۲۱۱ ؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۱۳۰ ؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۳۵۵. [۱۲۸۶] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۹۹ و ۴۰۰ [۱۲۸۷] «الجواهر المضیة» ۱/۳۵۵ [۱۲۸۸] «تهذیب التهذیب» ۷/۲۵۷ [۱۲۸۹] «عقود الجمان»، ص ۱۳۱ [۱۲۹۰] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۲۱ [۱۲۹۱] همان ۱/۴۱۱ [۱۲۹۲] همان ۱/۱۳ [۱۲۹۳] همان ۲/۹۶۴ [۱۲۹۴] همان ۲/۹۰۳ [۱۲۹۵] همان ۲/۸۰۵ [۱۲۹۶] همان ۲/۸۶۷ [۱۲۹۷] همان ۲/۹۲۳ [۱۲۹۸] همان ۱/۱۵۷ [۱۲۹۹] همان ۲/۱۹۱ [۱۳۰۰] همان ۱/۵۲۶