۱۴- جعفر بن عَون بن جعفر بن عمرو بن حُرَیث مَخزومی کوفی/ [۴۷۲] [متوفّای ۲۰۶ ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» [۴۷۳]گوید:
وی، ابوعَون کوفی است که از اسماعیل بن ابی خالد، ابراهیم بن مسلم هجری، اعمش، هشام بن عروة، یحیی بن سعید، مسعودی، ابوالعمیس، عبدالرحمن بن زیاد بن انعم و شماری دیگر از بزرگان، حدیث روایت نموده است.
و از کسانی که از جعفر بن عون، به نقل روایت پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
احمد بن حنبل، حسن بن علی حلوانی؛ اسحاق بن راهویه، عبد بن حُمید؛ بندار؛ هارون حمّال؛ دو پسر ابوخیثمه؛ ابوخثیمة؛ حسن بن علی بن عفّان؛ و محمد بن احمد بن ابی المثنّی موصلی که آخرین بازمانده از شاگردان وی به شمار میآید.
احمد بن حنبل در مورد جعفر بن عون گوید: «رجل صالح، لیس به بأس»؛ «وی، مردی درستکار و شریف، نجیب و محترم، شایسته و کارآمد و متخصّص و کارشناس است که در احادیث و روایات وی، نمیتوان ایراد و نقصی را گرفت؛ زیرا وی، مؤثق و قابل اعتماد است».
یحیی بن معین گفته است: «ثقة»؛ «جعفر بن عون، از زمرهی راویان ثقه و مطمئن و مُعتمد و قابل اعتبار است».
و ابوحاتم گفته است: «صدوق»؛ «جعفر بن عون، فردی صادق و راستگو و درستکار و امین میباشد».
امام بخاری بر این باور است که جعفر بن عون، به سال ۲۰۶ ه . ق درگذشت و به رحمت ایزدی پیوست؛ ولی ابوداود بر آن است که وی به سال ۲۰۷ ه . ق وفات کرد و چهره در نقاب خاک کشید.
برخی گفتهاند: جعفر بن عون در ۸۷ سالگی، دار فانی را وداع گفته است؛ و برخی نیز معتقدند که وی در حالی چشم از این جهان فرو بست که ۹۷ بهار، از عمرش گذشته بود.
حافظ ابن حجر در ادامه گوید: ابن حبّان و ابن شاهین، وی را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد ذکر کردهاند؛ و ابن قانع نیز در کتاب «الوفیات» گفته است: «كان ثقة»؛ «جعفر بن عون، روایت کنندهای قابل اعتماد و مورد وثوق بود».
و علاوه از اینها؛ جعفر بن عون، از آن دسته از راویانی است که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، از او حدیث روایت نمودهاند.
و در کتاب «جامع المسانید» [۴۷۴]چنین آمده است: ناچیزترین بندگان خدا (ابوالمؤید محمد بن خوارزمی) گوید: «و یروی عن الامام ابی حنیفة/في هذه المسانید»؛ «جعفر بن عون، در این مسانید، به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداخته است».
و حافظ بن محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان» [۴۷۵]، و همچنین حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۴۷۶]، جعفر بن عون را در شمار راویان شهر بصره برشمردهاند که از امام اعظم ابوحنیفه/حدیث روایت نموده است.
نگارنده گوید:
جعفر بن عون، از ابوحنیفه، از عطاء بن ابی رباح، از ابوهریرهسروایت کرده است که آن حضرت جفرمودهاند: «اذا طلعت النّجم، رفعت العاهة عن اهل كلّ بلدة»؛ «هرگاه ستارهی ثریا طلوع کند، آفت از مردمان تمام شهرها، برداشته میشود».
این روایت را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی در کتاب «جامع المسانید» [۴۷۷]، ذکر کرده و در ادامه گفته است: حافظ ابن خسرو، این حدیث را در مُسند خویش، به نقل از جعفر بن عون، از امام ابوحنیفه/روایت نموده است.
و همچنین نگارنده گوید:
جعفر بن عون/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/میباشد؛ و این موارد، عبارتند از:
* در باب «قوله تعالی: «و كذلك جعلناكم امّة وسطاً لتكونوا شهداء علی الناس» [۴۷۸]
«حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، حَدَّثَنَا أَبُو صَالِحٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: " يُجَاءُ بِنُوحٍ يَوْمَ القِيَامَةِ، فَيُقَالُ لَهُ: هَلْ بَلَّغْتَ؟ فَيَقُولُ: نَعَمْ، يَا رَبِّ، فَتُسْأَلُ أُمَّتُهُ: هَلْ بَلَّغَكُمْ؟ فَيَقُولُونَ: مَا جَاءَنَا مِنْ نَذِيرٍ، فَيَقُولُ: مَنْ شُهُودُكَ؟ فَيَقُولُ: مُحَمَّدٌ وَأُمَّتُهُ، فَيُجَاءُ بِكُمْ، فَتَشْهَدُونَ "، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ج[وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا] (البقرة: ۱۴۳)- قَالَ: عَدْلًا - [لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ، وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا] (البقرة: ۱۴۳)، وَعَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَوْنٍ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ، عَنِ النَّبِيِّ جبِهَذَا» (ح ۷۳۴۹)
«اسحاق بن منصور،از ابواسامه، از اعمش، از ابوصالح، از ابوسعید خدریسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: در روز قیامت، نوح÷(به حضور خداوند) آورده میشود و به وی گفته میشود: آیا (پیام خداوند را به مردم) رساندی؟ او در پاسخ میگوید: آری؛ ای پروردگار من! از امّت وی سؤال میشود: آیا (پیام خداوند را) به شما رسانیده است؟ آنان میگویند: هیچ هشدار دهندهای نزد ما نیامده است. به نوح÷گفته میشود: گواهان تو کیست؟ میگوید: محمد جو امّت او. آنگاه شما آورده میشوید و گواهی میدهید؛ سپس رسول خدا جاین آیه را تلاوت کردند: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾[البقرة: ۱۴۳] «و بیگمان، شما را ملّت میانه روی کردهایم (نه در دین افراط و غلوّی میورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی میشناسید؛ حق روح و حق جسم را مراعات میدارید و آمیزهای از حیوان و فرشتهاید) تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادیگرایان لذائذ جسمانی طلب و روحانیّت باخته، و بر افراط تارکانِ دنیا و ترک لذائذ جسمانی کرده، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جادهی اعتدال مشاهده نمایید)».
و از جعفر بن عون، از اعمش، از ابوسعید خدریس، از پیامبر جنیز همین حدیث روایت شده است».
* در باب «زیادة الایمان ونقصانه» [۴۷۹]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، سَمِعَ جَعْفَرَ بْنَ عَوْنٍ، حَدَّثَنَا أَبُو العُمَيْسِ، أَخْبَرَنَا قَيْسُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، أَنَّ رَجُلًا، مِنَ اليَهُودِ قَالَ لَهُ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ، آيَةٌ فِي كِتَابِكُمْ تَقْرَءُونَهَا، لَوْ عَلَيْنَا مَعْشَرَ اليَهُودِ نَزَلَتْ، لاَتَّخَذْنَا ذَلِكَ اليَوْمَ عِيدًا. قَالَ: أَيُّ آيَةٍ؟ قَالَ:﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾[المائدة: ۳] قَالَ عُمَرُ: «قَدْ عَرَفْنَا ذَلِكَ اليَوْمَ، وَالمَكَانَ الَّذِي نَزَلَتْ فِيهِ عَلَى النَّبِيِّ ج، وَهُوَ قَائِمٌ بِعَرَفَةَ يَوْمَ جُمُعَةٍ»» (ح ۴۵)
«حسن بن صبّاح، از جعفر بن عون، از ابوالعُمیس، از قیس بن مسلم، از طارق بن شهاب، از عمر بن خطابسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: یک نفر یهودی، خطاب به عمر بن خطابسگفت: ای امیرمؤمنان! در کتاب شما (قرآن)، آیهای وجود دارد که اگر بر ما یهودیان فرو فرستاده میشد، ما آن روز را عید قرار داده و جشن میگرفتیم. عمر بن خطابسگفت: آن آیه کدام است؟ گفت: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾[المائدة: ۳] «امروز، دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خویش را بر شما تکمیل کردم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم».
عمر بن خطابسگفت: ما آن روز را میشناسیم و آن مکان را به یاد داریم که این آیه بر پیامبر خدا جنازل شد؛ آن روز، جمعه بود و آن حضرت جدر عرفات، ایستاده بود».
* در باب «الاذان للمسافر اذا كانوا جماعة والاقامة» [۴۸۰]
«حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَوْنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو العُمَيْسِ، عَنْ عَوْنِ بْنِ أَبِي جُحَيْفَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ جبِالأَبْطَحِ، فَجَاءَهُ بِلاَلٌ فَآذَنَهُ بِالصَّلاَةِ ثُمَّ خَرَجَ بِلاَلٌ بِالعَنَزَةِ حَتَّى رَكَزَهَا بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ جبِالأَبْطَحِ، وَأَقَامَ الصَّلاَةَ»» (ح ۶۳۳)
«اسحاق، از جعفر بن عون، از ابوالعُمیس، از عون بن ابی جُحیفه، از پدرش برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جرا در موضع «ابطح» دیدم که بلالسنزد وی آمد و اذان گفت. سپس بلالسبا نیزهای کوچک درآمد و آن را در پیش روی رسول خدا جدر ابطح قرار داد و اقامه گفت».
* باب «الوصال الی السحر » [۴۸۱].
* باب «الدعاء علی المشركین بالهزیمة والزلزلة» [۴۸۲].
* باب «صنع الطعام والتكلّف للضّیف» [۴۸۳].
[۴۷۲] بیوگرافی «جعفر بن عون» را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۱۴۰؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۴/۴۸۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۴/۱۰۶؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۹/۴۳۹؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۱/۱۸۵؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۱۶۳؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۵۴؛«تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۳/۴۱۵؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۷۰ [۴۷۳] «تهذیب التهذیب» ۲/۸۶ [۴۷۴] «جامع المسانید» ۲/۴۲۰ [۴۷۵] «عقود الجمان»، ص ۱۰۴ [۴۷۶] «المناقب»، کردری ۴/۲۲۴ [۴۷۷] «جامع المسانید» ۱/۱۳۸-۱۴۱ [۴۷۸] «الجامع الصحیح» امام بخاری، ۲/۱۰۹۲ [۴۷۹] همان ۲/۱۰۶۹ [۴۸۰] همان ۱/۸۸ [۴۸۱] همان ۱/۲۶۴ [۴۸۲] همان ۱/۴۱۱ [۴۸۳] همان ۱/۹۰۴