نمونهای از درک و فهم عمیق امام ابوحنیفه/از حدیث:
موفق به اسناد خود از محمد بن شجاع مروزی روایت نموده است: یک بار فضل بن عطیه در نزد امام ابوحنیفه/نشسته بود؛ ابوحنیفه/به او گفت: فرزند تو نزد چه کسی رفت و آمد مینماید؟ او پاسخ داد: نزد محدثین رفته و از آنان احدیث فرا میگیرد و سپس مینویسد. امام فرمود: او را به نزدم بیاورتا ببینم در چه سطحی قرار دارد. فضل، پسرش را به نزد امام آورد؛ امام ابوحنیفه/پسرش را مورد تفقّد و نوازش قرارداد و در کنار خود نشاند. سپس فرمود: محمد، از چه کسی حدیث میآموزی؟ او جریان را برای امام بازگو کرد. امام مشاهده کرد که او همراه خود کتابی دارد. فرمود: کتاب را به من بده. او کتاب را به امام داد و امام در آن نگاهی کرد؛ دید که در اول کتاب این حدیث به روایت از پیامبر اسلام ثبت گردیده: «إِنَّ وَلدَ الزِّنا شَرُّ الثَّلاثَةِ»؛ یعنی: «فرزندی که از زنا متولد میگردد بدتر آن سه است». یعنی او از پدر و مادر زناکار خود بدتر است. امام فرمود: محمد! معنای این فرمودهی پیامبر چیست؟ او در جواب گفت: معنایش همانطوری است که در حدیث آمده است. امام فرمود: تو به پیامبر چیزی نسبت دادهای که جایز نیست! این حدیث با کتاب خداوند و سنت پیامبرش در تضاد است و اعتقاد به آن، اذعان به ظالمیت و ستمکاری خداوند است؛ زیرا خداوند سبحان فرموده است: ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ٣٨﴾[المدثر: ۳۸] «جزای کار هر کسی در گرو اعمالی است که آن را انجام داده است».
نیز فرموده است: ﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ﴾[النجم: ۳۱] «تا کیفر دهد آنانی را که مرتکب گناه شدهاند به سبب آنچه که انجام دادهاند». نیز فرموده است: ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩﴾[النجم: ۳۹] «برای انسان نیست جز آن چیزی که انجام داده است». خداوند فرموده است: ﴿وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٤﴾[يس: ۵۴] «شما جز در مقابل آنچه که انجام داده اید جزا داده نمیشوید». نیز فرموده است: ﴿وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا٤٩﴾[الكهف: ۴۹] «و آنها آنچه را که انجام دادهاند حاضر و آماده مییابند و پروردگار تو به هیچ کس ستم نمیکند». نیز فرموده است: ﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ٤٦﴾[فصلت: ۴۶] «و پروردگار تو نسبت به بندگانش ستمکار نیست». نیز فرموده: ﴿وَمَآ أَنَا۠ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ٢٩﴾[ق: ۲۹] «و من به بندگان خود ظالم و ستمکار نیستم». فرموده است: ﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗاۖ﴾[الأنبياء: ۴۷] «و ما در روز قیامت ترازوهای عدالت را در میان مینهیم و سپس به هیچ کس به هیچ اندازهای ظلم نخواهد شد». او فرموده است: ﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن كَانُواْ هُمُ ٱلظَّٰلِمِينَ٧٦﴾[الزخرف: ۷۶] «و ما به ایشان ستم نکرده ایم و لیکن خودشان ستمکار بودند». او فرموده است: ﴿لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ﴾[البقرة: ۲۸۶] «فقط به سود و نفع اوست آنچه را که از خیر انجام داده است و بر زیان اوست آنچه را که از شر مرتکب شده». او فرموده است: ﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ﴾[الإسراء: ۷] «اگر شما نیکویی کنید برای خودتان نیکی کرده اید و اگر گناهی انجام دهید به زیانتان است». او فرموده است: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾[الأنعام: ۱۶۴] «هیچ گنهکاری گناه دیگری را برنمیدارد».
سپس امام فرمود: هر کس به این قولی که تو گفتهای معتقد باشد، با قرآن مخالفت نموده و عذاب را به خاطر گناه دیگری واجب نموده است و خداوند را ظالم و ستمکار دانسته است!
فضل بن عطیّه گفته: پس معنای این حدیث چیست؟! خداوند بر تو رحم نماید! امام فرمود: این حدیث از نظر ما دربارهی ولدالزنای مخصوصی وارد گردیده که عمل والدین خود را انجام و همراه با آن، اعمال زشت دیگری مانند: قتل، سرقت و کفر را مرتکب شده است؛ به چنین فردی گفته میشود که او بدتر از پدر و مادر خود است؛ زیرا آنچه را که پدر و مادرش انجام دادند، کفر نبوده است؛ لیکن اعمال این فرد، کفر میباشد و کفر از زنا بدتر است! فضل بن عطیه گفت: «به راستی که این علم است!» سپس او به پسرش محمد گفت: شنیدی؟! امام ابوحنیفه/فرمود: محمد! کسی که حدیث را بجوید و به سراغ تفسیر و توضیح آن نرود سعیش بیهوده است و علمی که به دست میآورد بر او وبال میگردد! راوی گفته است: بعد از این ماجرا محمد بن فضل به نزد امام ابوحنیفه/رفت و آمد زیادی آغاز کرد. [۱۶۱]
امام ابوحنیفه/فرموده است: کسی که حدیث را بطلبد و معنایش را نداند به داروفروشی میماند که داروها را گرد آورده، اما نمیداند که آنها برای چه دردی مناسباند تا اینکه پزشک دارو را تجویز نماید». [۱۶۲]
امام ابوحنیفه/نقش بزرگی در پیدایش اصول حدیث یعنی شناخت راویان و احوال آنان و کیفیت روایت حدیث از استادان داشته است. او در این فن برای خود قواعد مخصوصی داشت که آنها را کتب اصول حدیث نقل نمودهاند.
شیخ محدث، مسعود بن شیبهی سندی، در کتاب «التعلیم» فصل مخصوصی در این مورد باز نموده و در آن گفته است: سخنی که امام ابوحنیفه/در تأیید و یا تضعیف راویان حدیث نقل نموده، مورد قبول است و آنها را علمای این فن پذیرفته و عمل نمودهاند. چنانچه از امام احمد، بخاری، ابن معین و دیگر علماء حدیث قبول نمودند و این امر بیانگر عظمت شأن و علم و دانش گستردهی اوست. از جمله سخنان او که در مورد راویان گفته، کلامی است که ترمذی در کتاب «العلل» به روایت از الجامع الکبیر گفته است:
محمد بن غیلان از جریر از یحیی حمانی روایت نموده که: از ابوحنیفه/شنیدم که میفرمود: مردی دروغگوتر از جابر جعفی و بهتر از عطاء بن ابی رباح ندیدهام. ما در کتاب «المدخل» تألیف بیهقی از عبدالحمید حمانی روایت نمودیم که: از ابوسعید صغانی در حالی که در کنار امام ایستاده بود، شنیدم که گفت: ای ابوحنیفه! دربارهی آموختن حدیث از ثوری چه میگویی؟ امام فرمود: احادیثی را که او روایت میکند، یادداشت نما؛ زیرا که او مردی مؤثّق میباشد، جز احادیثی که او از اسحاق بن حارث و جابر جعفی روایت نموده است.
ابوحنیفه/فرموده است: طلق بن حبیب، عقیدهی قدریه داشت. زید بن عیاش مرد ضعیفی است. سوید بن سعید از سفیان بن عیینه روایت نموده که میگفت: اولین کسی که مرا به روایت حدیث واداشت، ابوحنیفه/بود. یک بار به کوفه آمدم. او به مردم گفت: این مرد، داناترین مردم به احادیث عمرو بن دینار است. آنها در اطرافم گرد آمده و من برایشان حدیث روایت نمودم. ابوحنیفه/فرموده است: خداوند عمرو بن عبید معتزلی را لعنت فرماید؛ زیرا او مردم را وادار به جدالهای کلامی کرد. نیز فرموده است: خداوند جهم بن صفوان و مقاتل بن سلیمان را از رحمت خود دور نماید؛ زیرا جهم در نفی صفات زیادهروی کرده و مقاتل در تشبیه خداوند به خلقش، افراط نموده است؛ همان طوری که عادت سایر مجسّمین میباشد.
ابویوسف به نقل از ابوحنیفه/فرموده است: سزاوار نیست که شخصی، حدیثی را برای دیگران روایت کند، جز اینکه باید آنچه را از روزی که شنیده تا روزی که روایت میکند، حفظ داشته باشد. شیخ مسعود میگوید: علت کمی روایت حدیث از امام همین امر بوده است، نه چیزهای دیگری که مخالفین به او نسبت دادهاند. ابوعاصم میگوید: از ابوحنیفه/شنیدم که میفرمود: خواندن حدیث نزد محدثین و عرض کتب حدیث بر آنان جایز است.
[۱۶۱] موفق، المناقب، ج ۲، ص ۱۶۰. [۱۶۲] محاضرات فی الفقه الاسلامی، جزء سوم، الإمام الأعظم ابوحنیفة، ص ۱۷۱.