صحیح بخاری به روایتی دیگر - احادیث شاگردان امام ابوحنيفه و روایات علمای احناف در صحیح بخاری

فهرست کتاب

۱۰- ایّوب بن ابی تمیمة سَختیانی/ [۳۹۷] [متوفّای ۱۳۱ ه‍ . ق]

۱۰- ایّوب بن ابی تمیمة سَختیانی/ [۳۹۷] [متوفّای ۱۳۱ ه‍ . ق]

علامه ذهبی در کتاب «تذكرة الحفّاظ» [۳۹۸]گوید:

وی، ایوب بن ابی تمیمة کیسان، امام ابوبکر سختیانی بصری می‌باشد؛ او، از حافظ حدیث و یکی از شخصیت‌های برجسته و بزرگ مردان عرصه‌ی علم و دانش و پیشقراولان و طلایه داران عرصه‌ی حکمت و فرزانگی به شمار می‌آید که در جرگه‌ی «موالی» داخل بود.

[موالی: تعریف موالی:

الف) تعریف لغوی: «موالي» جمع «مولي» است. و واژه‌ی «مولي» از اضداد است که هم بر «مالك» [سید، آقا، ارباب] استعمال می‌شود و هم بر «عبد» [= برده] و هم بر «مُعتِق» [= آزاد کننده‌ی برده] و هم بر «مُعتَق» [برده‌ی آزاد شده]. [۳۹۹] [۴۰۰]

ب) تعریف اصطلاحی: «مولي» به یکی از این سه معنی استعمال شده است:

• شخص محالَف [= شخص هم پیمان].

• مُعتَق [= برده‌ی آزاد شده].

• کسی که به دست دیگری اسلام آورده باشد.

۲- انواع موالی:

موالی بر سه نوع است که عبارتند از:

الف) «مولي الحِلف» [هم پیمانی]: مثل امام مالک بن انس اصبحی تیمی [صاحب کتاب موطأ]؛ که از تیره‌ی «اصبحي» و هم‌پیمان قبیله‌ی تيم می‌باشد. بدین خاطر که قومش «اصبح» با قبیله‌ی تیم که از قریش است، هم پیمان می‌باشند [از این رو به او تیمی نیز گفته‌اند.]

ب) «مولي العتاقة» [که مالک برده، پس از آزاد ساختن وی، بر او ولاء عتق و آزاد کردن دارد و در شرع مقدس اسلام، احکامی بر آن جاری است]؛ مثل «ابوالبختري طايي» تابعی، که نامش: «سعيد بن فيروز» و مولای قبیله‌ی «طيّ» می‌باشد؛ زیرا که مالکش از قبیله‌ی طی بود که او را آزاد ساخت.

ج) «مولي الاسلام»: مثل محمد بن اسماعیل بخاری جُعفی؛ که چون جدش «مغيره»، مجوسی و آتش‌پرست بود و به دست «يمان بن اخنس جعفي» اسلام آورده، وی را «بخاري جُعفي» گفتند و او را بدان منسوب کردند.

۳- برخی از فواید شناخت موالی:

[برخی از فواید شناخت موالی عبارتند از:] ایمن شدن از التباس و ابهام و اختلال و سردرگمی، و شناخت راویانی که به قبیله‌ای منسوب می‌شوند که آیا آن‌ها از لحاظ نسب بدان قبیله، نسبت داده شده‌اند، یا از طریق ولاء.

از این رو [با شناخت موالی] می‌توان در بین راویانی که در اسم آن‌ها اتفاق است، جدایی انداخت و تفکیک قائل شد، و راویانی که از لحاظ نسب بدان قبیله منسوب‌اند از راویانی که از طریق ولاء بدان منسوب‌اند، جدا کرد و آنها را متمایز ساخت.]

ایوب سختیانی، از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است:

عمرو بن سلمة جرمی؛ ابوالعالیة ریاحی؛ سعید بن جبیر؛ ابوقلابة؛ عبدالله بن شقیق؛ ابن سیرین؛ و شماری دیگر از بزرگان عرصه‌ی روایت و درایت.

و از کسانی که از ایوب سختیانی به سماع حدیث پرداخته‌اند، می‌توان بدین افراد اشاره کرد:

شعبه؛ مَعمر؛ سفیان ثوری؛ سفیان بن عیینه؛ معتمر بن سلیمان؛ ابن علیّة؛ و شمار زیادی از دیگر مردمان و شیفتگان علم و دانش.

علی بن مدینی گوید: «له نحو ثمان مائة حدیث»؛ «از ایوب سختیانی، در حدود ۸۰۰ حدیث نقل شده است».

و شعبه گفته است: «كان ایوب، سیّد العلماء»؛ «ایوب سختیانی، سالار دانشوران و صاحب نظران اسلامی است».

سفیان بن عیینه گفته است: «لم الق مثله»؛ «تاکنون چون ایوب سختیانی را (در علم و دانش، مهارت و چیرگی، کاردانی و تخصص، اخلاص و صداقت، اعتقاد و عمل، روایت و درایت و ...) ملاقات و دیدار نکرده‌ام.»

حماد بن زید گوید: «هو افضل من جالستُ واَشدّه اتّباعاً للسنّة»؛ «ایوب سختیانی، برترین و بهترین فردی است که تاکنون با او، نشست و برخاست و مجالست و همنشینی نموده‌ام؛ و به راستی او، سخت‌ترین و شدیدترین و متعهّدترین و مُلزم‌ترین مردمان، نسبت به اتّباع و پیروی از سنّت رسول خدا جبود».

وُهیب، از جَعد ابوعثمان نقل می‌کند که گفت: از حسن شنیدم که می‌گفت: «ایوب، سیّد شباب اهل البصرة»؛ «ایوب سختیانی، سرور و سالار جوانان بصره است».

ابن سعد گفته است: «كان ایوب، ثقةً ثبتاً في الحدیث؛ جامعاً كثیر العلم؛ حجّةً عدلاً»؛ «ایوب سختیانی، فردی مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و درستکار و امین و مُعتمد و قوی و کاردان، در حدیث می‌باشد؛ او کسی است که بهره‌ی زیادی از علم و دانش و حکمت و فرزانگی را فراچنگ آورده است؛ و او در عرصه‌ی روایت و درایت، هم «حجّت» است و هم عادل و دادگر.»

ابوحاتم گفته است: «ثقة لایُسأل عن مثله»؛ «ایوب سختیانی، فردی قابل اعتماد و مورد وثوق می‌باشد که در نوع خودش، بی‌نظیر و منحصر به فرد و یکتا و بی‌همتا و بی‌مثل و مانند است؛ از این رو؛ از مثل او، سؤال کرده نمی‌شود؛ (چون شخصی به سان او، وجود ندارد)».

حریر ضبی به نقل از اشعث گفته است: «كان ایوب، جهبذ العلماء»؛ «ایوب سختیانی، از زمره‌ی کارشناسان و استادان علماء و از جمله‌ی خبرگان و ماهران ِ دانشوران وصاحب نظران اسلامی است».

و هشام بن عروة گفته است: «لم اَر بالبصرة مثل ایوب»؛ «هرگز در شهر بصره، کسی را چون ایوب سختیانی ندیده‌ام».

و سرانجام، ایوب سختیانی به سال ۱۳۱ ه‍ . ق در حادثه‌ی طوفان و در ۶۳ سالگی، درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.

علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی، در کتاب «عقود الجمان»، [۴۰۱]ایوب سختیانی را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.

نگارنده گوید:

ایوب سختیانی/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با دو واسطه، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار می‌آید؛ و این موارد، عبارتند از:

* در باب «من اكفر اخاه بغیر تأویل، فهو كما قال»: [۴۰۲]

«حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا وُهَيْبٌ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنْ أَبِي قِلاَبَةَ، عَنْ ثَابِتِ بْنِ الضَّحَّاكِ، عَنِ النَّبِيِّ جقَالَ: "مَنْ حَلَفَ بِمِلَّةٍ غَيْرِ الإِسْلاَمِ كَاذِبًا فَهُوَ كَمَا قَالَ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَيْءٍ عُذِّبَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ، وَلَعْنُ المُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ، وَمَنْ رَمَى مُؤْمِنًا بِكُفْرٍ فَهُوَ كَقَتْلِهِ"» (ح ۶۱۰۵)

«موسی بن اسماعیل، از وُهیب، از ایوب سختیانی، از ابوقلابة، از ثابت بن ضحاک، برای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جفرمودند: «کسی که به دینی غیر از اسلام، سوگند دروغ بخورد (مثل این که بگوید: یهودی باشم اگر این کار را کرده‌ام)؛ پس او همانگونه است که می‌گوید؛ و کسی که توسط چیزی خودکشی کند، توسط همان چیز در آتش دوزخ، عذاب می‌شود؛ و لعنت کردن مسلمان، همچون کشتن او است؛ و کسی که مسلمانی را به کفر نسبت دهد، مانند آن است که او را کشته است.

* در باب «ما یجوز من الشعر والرجز والحداء وما یكره منه»: [۴۰۳]

«حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنْ أَبِي قِلاَبَةَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س، قَالَ: أَتَى النَّبِيُّ جعَلَى بَعْضِ نِسَائِهِ وَمَعَهُنَّ أُمُّ سُلَيْمٍ، فَقَالَ: "وَيْحَكَ يَا أَنْجَشَةُ، رُوَيْدَكَ سَوْقًا بِالقَوَارِيرِ" قَالَ أَبُو قِلاَبَةَ: فَتَكَلَّمَ النَّبِيُّ جبِكَلِمَةٍ، لَوْ تَكَلَّمَ بِهَا بَعْضُكُمْ لَعِبْتُمُوهَا عَلَيْهِ، قَوْلُهُ: "سَوْقَكَ بِالقَوَارِيرِ"» (ح ۶۱۴۹)

«مسدّد، از اسماعیل، از ایوب سختیانی، از ابوقلابة، از انس بن مالکسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: رسول خدا جدر حالی به نزد برخی از همسران خویش آمد که امّ سُلیم (مادر انس بن مالک) نیز با ایشان بود؛ (یعنی امّ سُلیم، در میان زنان مسافر بود و انجشه، برده‌ی رسول خدا جشتران را سوق می‌داد)؛ پیامبرجفرمود: «ای انجشه! وای بر تو؛ خدا بر تو رحم کند؛ شترانت را آهسته بران که شیشه بار دارند (و مراد از شیشه بار داشتن شتران، زنان بود که بر شتران سوار بودند)».

ابوقلابة گوید: پیامبر ج(در فرموده‌ی خود)، کلمه‌ای را بر زبان رانده است که اگر هر یک از شما بر زبان آورید، به آن کلمه عیب می‌گیرید؛ یعنی این فرموده‌ی پیامبرج: «سوقك بالقواریر». (یعنی این عبارت اشکال دستوری دارد)».

* در باب «قول النبيّ ج: سمّوا باسمی ولا تكتَنُوا بكنّیتی»: [۴۰۴]

«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنِ ابْنِ سِيرِينَ، سَمِعْتُ أَبَا هُرَيْرَةَ: قَالَ أَبُو القَاسِمِ ج: "سَمُّوا بِاسْمِي وَلاَ تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِي"» (ح ۶۱۸۸)

«علی بن عبدالله، از سفیان، از ایوب سختیانی، از ابن سیرین برای ما روایت کرده که وی گفته است: از ابوهریرهسشنیدم که گفت: ابوالقاسم جفرمودند: «اسم مرا به عنوان اسم، انتخاب کنید ولی از کنیه‌ی من (ابوالقاسم) استفاده نکنید».

* باب «ما جاء في قول الرجل: ویلك»؛ [۴۰۵]

* باب «من دعی صاحبه فنقص من اسمه حرفاً». [۴۰۶]

* باب «المعاریض مندوحة عن الكذب». [۴۰۷]

* باب «باب الدعاء اذا علا عَقبَةً». [۴۰۸]

* باب «المعاصی من امر الجاهلیّة». [۴۰۹]

* باب «من اجاب الفتیا باشارة الید والرأس». [۴۱۰]

* باب «عظة الامام النساء وتعلیمهنّ». [۴۱۱]

* باب «لیبلغ العلم الشاهد الغائب». [۴۱۲]

* باب «ابوال الابل والدواب والغنم ومرابضها». [۴۱۳]

* باب «الطیب للمرأة عند غسلها من المحیض». [۴۱۴]

* باب «شهود الحائض العیدین ودعوة المسلمین ویعتزلن المصلّی». [۴۱۵]

* باب «الصفرة والكدرة في غیر ایام الحیض». [۴۱۶]

* باب «الصلاة في القمیص والسراویل والتبّان والقباء». [۴۱۷]

به هر حال، روایات ایوب سختیانی/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/در بیشتر از ۱۱۸ مورد آمده است.

[۳۹۷] بیوگرافی «ایّوب سختیانی» را در این منابع دنبال کنید: «رجال صحیح البخاری»، کلاباذی ۱/۸۱؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۲/۲۵۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۶/۵۳؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۶/۱۵؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی ص ۳۶؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۱/۱۴۵؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱/۴۰۴؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر ۱/۳۴۸؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۱/۱۱۶؛ «طبقات الحفّاظ»، سیوطی ص ۵۹؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۷/۲۴۶؛ «شذرات الذهب»؛ ابن عماد ۱/۱۸۱؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۱/۳۴؛ «العبر فی خبر من غبر»، حافظ ذهبی ۱/۱۷۲ [۳۹۸] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۱۳۰-۱۳۲ [۳۹۹] نگا: القاموس، ج۴، ص ۴۰۴. [۴۰۰] واژه‌ی «مولی» در لغت به این معانی به کار برده شده است: مالک، سید، آقا، ارباب، برده، آزاد کننده‌ی برده، برده‌ی آزاد شده، ولی نعمت، نعمت دهنده، نعمت یافته، نعمت داده شده، دوست‌دار، دوست، هم پیمان، همسایه، مهمان، شریک، پسر، پسرعمو، خواهرزاده، عمو، داماد، نزدیک، قریب، خویشاوند، پیرو، تابع. [مترجم] [۴۰۱] «عقود الجمان»؛ ص ۱۰۱ [۴۰۲] «الجامع الصحیح» امام بخاری ۲/۹۰۱ [۴۰۳] همان ۲/۹۰۸ [۴۰۴] همان ۲/۹۱۴ [۴۰۵] همان ۲/۹۱۰ [۴۰۶] همان ۲/۹۱۵ [۴۰۷] همان ۲/۹۱۷ [۴۰۸] همان ۲/۹۴۴ [۴۰۹] همان ۱/۹ [۴۱۰] همان ۱/۱۸ [۴۱۱] همان ۱/۲۰ [۴۱۲] همان ۱/۲۱ [۴۱۳] همان ۱/۳۶ [۴۱۴] همان ۱/۴۵ [۴۱۵] همان ۱/۴۶ [۴۱۶] همان ۱/۴۷ [۴۱۷] همان ۱/۵۲