۸۱- محمد بن سابق تمیمی بغدادی/ [۱۵۴۳] [متوفّای ۲۱۳ ه . ق]
حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۵۴۴]گوید:
وی، آزادهی بنی تمیم، ابوجعفر - یا ابوسعید - بزّاز کوفی میباشد. اصل وی، از فارس است که بعدها در بغداد، سُکنی و اقامت گزید و در آنجا مستقر و ماندگار شد.
از کسانی که محمد بن سابق، به نقل روایت از آنها پرداخته است، میتوان این بزرگان را نام برد:
ابراهیم بن طهمان؛ زائدة بن قدامة؛ مبارک بن فَضالة؛ اسرائیل؛ شیبان بن عبدالرحمن؛ مالک بن مِغْوَل؛ و رقاء بن عمر؛ منهال بن خلیفة؛ مسعر بن کدام؛ و دیگران.
و کسانی که به نقل روایت از محمد بن سابق تمیمی بغدادی پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
محمد بن عبدالله ذُهْلی؛ محمد بن احمد بن ابی خلف؛ ابوبکر بن ابوشیبة؛ محمد بن اسحاق صاغانی؛ حسن بن صبّاح بزّار؛ محمد بن یحیی بن ابوحاتم أزدی؛ محمد بن عبدالوهاب فرّاء؛ حسن بن اسحاق مروزی؛ ابوخیثمة زهیر بن حرب؛ احمد بن حنبل؛ احمد بن ابراهیم دورقی؛ محمد بن عبدالله بن نُمیر؛ محمد بن یحیی بن کثیر حرّانی؛ محمود بن غیلان؛ محمد بن قدامة جوهری؛ ابواُمیّة طرسوسی؛ ابراهیم بن جنید؛ محمد بن احمد بن ابوالعوام؛ جعفر بن محمد بن شاکر صائغ؛ حسن بن سلام؛ عباس دوری؛ اسحاق بن حسن حربی؛ کدیمی و دیگران.
بخاری نیز در کتاب «الأدب المفرد» و دیگر صاحبان صحاح شش گانه - به جز ابن ماجه - با واسطهی عبدالله بن محمد مُسندی، به نقل روایت از محمد بن سابق تمیمی پرداختهاند.
احمد عجلی گوید: «كوفی ثقة»؛ «محمد بن سابق، از مردمان کوفه و فردی مؤثّق و قوی و مطمئن و قابل اعتماد میباشد».
یعقوب بن شیبة گوید: «كان شیخاً صدوقاً ثقة»؛ «محمد بن سابق؛ شیخی صادق و راستگو، درستکار و امانت دار، شریف و بزرگوار، مؤثق و قابل اعتماد و مطمئن و قوی بود».
نسایی نیز گفته است: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث محمد بن سابق تمیمی، نمیتوان نقص و ایرادی وارد کرد؛ زیرا وی، روایت کنندهای ثقه و قابل اعتماد است».
و علامه حضرمی بر این باور است که محمد بن سابق، به سال ۲۱۳ ه . ق وفات کرده و دار فانی را وداع گفته است؛ ولی ابن قانع و ابن حبّان، برآنند که وی، به سال ۲۱۴ ه . ق درگذشته و چهره در نقاب خاک کشیده است.
و علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۱۵۴۵]، محمد بن سابق را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و بدین سان، حافظ ابن بزّاز کردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۵۴۶]، وی را در زمرهی راویان شهر بغداد که به نقل روایت از امام ابوحنیفه/پرداختهاند، قرار داده است.
نگارنده گوید:
محمد بن سابق تمیمی بغدادی/، در کتاب «الجامع الصحیح» بخاری، در باب «قضاء الوصیّ دیون المیّت بغیر محضر من الورثة» [۱۵۴۷]، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/میباشد؛ آنجا که امام بخاری، چنین روایت میکند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، أَوِ الفَضْلُ بْنُ يَعْقُوبَ، عَنْهُ حَدَّثَنَا شَيْبَانُ أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ فِرَاسٍ، قَالَ: قَالَ الشَّعْبِيُّ: حَدَّثَنِي جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِيُّ سمَا: أَنَّ أَبَاهُ اسْتُشْهِدَ يَوْمَ أُحُدٍ وَتَرَكَ سِتَّ بَنَاتٍ وَتَرَكَ عَلَيْهِ دَيْنًا، فَلَمَّا حَضَرَ جِدَادُ النَّخْلِ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ وَالِدِي اسْتُشْهِدَ يَوْمَ أُحُدٍ، وَتَرَكَ عَلَيْهِ دَيْنًا كَثِيرًا، وَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَرَاكَ الغُرَمَاءُ، قَالَ: «اذْهَبْ فَبَيْدِرْ كُلَّ تَمْرٍ عَلَى نَاحِيَتِهِ»، فَفَعَلْتُ ثُمَّ دَعَوْتُهُ، فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَيْهِ أُغْرُوا بِي تِلْكَ السَّاعَةَ، فَلَمَّا رَأَى مَا يَصْنَعُونَ أَطَافَ حَوْلَ أَعْظَمِهَا بَيْدَرًا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ جَلَسَ عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «ادْعُ أَصْحَابَكَ»، فَمَا زَالَ يَكِيلُ لَهُمْ حَتَّى أَدَّى اللَّهُ أَمَانَةَ وَالِدِي، وَأَنَا وَاللَّهِ رَاضٍ أَنْ يُؤَدِّيَ اللَّهُ أَمَانَةَ وَالِدِي، وَلاَ أَرْجِعَ إِلَى أَخَوَاتِي بِتَمْرَةٍ، فَسَلِمَ وَاللَّهِ البَيَادِرُ كُلُّهَا حَتَّى أَنِّي أَنْظُرُ إِلَى البَيْدَرِ الَّذِي عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ج، كَأَنَّهُ لَمْ يَنْقُصْ تَمْرَةً وَاحِدَةً، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: "أُغْرُوا بِي: يَعْنِي هِيجُوا بِي، [فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ العَدَاوَةَ وَالبَغْضَاءَ] (المائدة: ۱۴)"»(ح ۲۷۸۱)
«محمد بن سابق، یا فضل بن یعقوب، از محمد بن سابق، از ابومعاویه شیبان، از فراس، از شعبی برای ما روایت کرده که وی گفته است: جابر بن عبدالله به من چنین خبر داده که: پدر وی در روز جنگ «اُحد» به شهادت رسید و شش دختر از خود بر جای گذاشت و بدهکار نیز بود. چون موسم چیدن خرما فرارسید،من به نزد رسول خدا جرفتم و گفتم: ای رسول خدا ج! تو خود میدانی که پدرم در روز جنگ اَُحد، شهید شد و از خود، بدهکاری زیادی بر جای گذاشت و دوست میدارم که به هنگام ادای بدهی پدرم، طلبکاران تو را ببینند (تا از برکت تو، قرضهای وی ادا گردد). آن حضرت جفرمود: «برو و خرماها را با در نظر گرفتن نوعیّت آن، در جایی جمع کن».
من نیز چنان کردم و سپس آن حضرت جرا فراخواندم. چون طلبکاران، آن حضرت جرا دیدند، بر من برانگیخته شدند. و هنگامی که رسول خدا جلجاجت آنها را دید، در اطراف بزرگترین خرمن خرما، سه بار گشت زد و سپس بر آن نشست و فرمود: «طلبکاران خویش را فراخوان». آن حضرت جبرای آنان، پیوسته از خرماها پیمانه میکرد تا آن که خداوند، قرض پدرم را ادا کرد.
سوگند به خدا! من بدان راضی بودم که خداوند قرض پدرم را ادا کند هر چند یک خرما هم برای خواهران خود نیاورم؛ به خدا سوگند! تودههای خرما همچنان به حال خود باقی ماندند تا آن که به سوی تودهی خرما که رسول خدا جنشسته بود، نگاه کرم که گویی یک خرما هم کم نشده بود.»
و همچنین، محمد بن سابق تمیمی بغدادی/، درموارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، با یک واسطه، استاد امام بخاری/، به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند:
* در باب «فضل الجهاد والسیر» [۱۵۴۸]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ صَبَّاحٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الوَلِيدَ بْنَ العَيْزَارِ، ذَكَرَ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الشَّيْبَانِيِّ، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ س: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ جقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيُّ العَمَلِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى مِيقَاتِهَا»، قُلْتُ: ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: «ثُمَّ بِرُّ الوَالِدَيْنِ»، قُلْتُ: ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» فَسَكَتُّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج، وَلَوِ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِي»(ح ۲۷۸۲)
«حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْول، از ولید بن عیزار، از ابوعمرو شیبانی برای ما روایت کرده که وی گفته است: عبدالله بن مسعودسگوید: از رسول خدا جپرسیدم: ای رسول خدا ج! بهترین عمل، کدام است؟ فرمود: «نماز در وقت آن». گفتم: پس از آن، کدام عمل، بهتر است؟ فرمود: «نیکی کردن به پدر و مادر». گفتم: پس از آن؟ فرمود: «جهاد در راه خدا».
سپس سکوت کردم و از رسول خدا جچیزی دیگر نپرسیدم؛ و اگر چنانچه زیادتر هم میپرسیدم، حتماً بیشتر پاسخ میداد».
* در باب «صفة النبيّ ج» [۱۵۴۹]
«حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ الصَّبَّاحِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ مِغْوَلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَوْنَ بْنَ أَبِي جُحَيْفَةَ، ذَكَرَ عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: دُفِعْتُ إِلَى النَّبِيِّ جوَهُوَ بِالأَبْطَحِ فِي قُبَّةٍ كَانَ بِالهَاجِرَةِ، خَرَجَ بِلاَلٌ فَنَادَى بِالصَّلاَةِ ثُمَّ دَخَلَ، فَأَخْرَجَ فَضْلَ وَضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَوَقَعَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَأْخُذُونَ مِنْهُ، ثُمَّ دَخَلَ فَأَخْرَجَ العَنَزَةَ وَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج«كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى وَبِيصِ سَاقَيْهِ، فَرَكَزَ العَنَزَةَ ثُمَّ صَلَّى الظُّهْرَ رَكْعَتَيْنِ، وَالعَصْرَ رَكْعَتَيْنِ، يَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْهِ الحِمَارُ وَالمَرْأَةُ»»(ح ۳۵۶۶)
«حسن بن صبّاح، از محمد بن سابق، از مالک بن مِغْول، از عون بن ابی جُحیفه، از پدرش، برای ما روایت کرده که وی گفته است: برحسب اتفاق، به نزد پیامبر جرسیدم. آن حضرت جدر محل «أبطح» در خیمه استراحت میکرد و هوا نیز بسیار گرم بود؛ بلالسبیرون شد و اذان نماز گفت و آنگاه داخل شد. وی، باقی ماندهی آب وضو رسول خدا جرا با خود آورد. مردم بر آن هجوم آوردند و از آن آب، برای خویشتن برگرفتند. آنگاه بلال داخل خیمه شد و نیزهی کوچک را بیرون آورد و رسول خدا جنیز بیرون شد؛ گویی هم اکنون به سوی درخشش ساقهای آن حضرت جنگاه میکنم؛ بلالسنیزهی کوچک را در زمین فرو کرد؛ سپس آن حضرت جدو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر را گزارد؛ و حال آن که از جلو نماز وی، الاغها و زنان میگذشتند».
* در باب «غزوة الحدیبیّة» [۱۵۵۰].
* در باب «النسوة الّتی یهدین المرأة الی زوجها» [۱۵۵۱].
* در باب «غزوة خیبر» [۱۵۵۲].
* در باب «أنّ الخمر من العنب» [۱۵۵۳].
[۱۵۴۳] بیوگرافی «محمد بن سابق تمیمی بغدادی» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»؛ امام بخاری ۱/۱/۱۱۱؛ «رجال صحیح بخاری»، کلاباذی ۲/۶۵۱؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۷/۲۸۳؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۵/۳۳۳؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۳/۴۵؛ «تهذیب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۹/۱۵۴؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۸؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۶/۲۸۸؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۶۱؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۲۸۷؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۴۳۹ [۱۵۴۴] «تهذیب التهذیب» ۹/۱۵۴ و ۱۵۵ [۱۵۴۵] «عقود الجمان»، ص ۹۴ [۱۵۴۶] «المناقب»؛ کردری ۲/۲۳۲ [۱۵۴۷] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۳۹۰ [۱۵۴۸] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۱/۳۹۰ [۱۵۴۹] همان ۱/۵۰۳ [۱۵۵۰] همان ۲/۶۰۲ [۱۵۵۱] همان ۲/۷۷۵ [۱۵۵۲] همان ۲/۶۰۷ [۱۵۵۳] همان ۲/۸۳۶