۷۵- قبیصة بن عقبة بن محمد/ [۱۴۵۵] [متوفّای ۲۱۵ ه . ق]
علامه ذهبی، در کتاب «تذکرة الحفّاظ» [۱۴۵۶]گوید:
وی، حافظ حدیث، راوی مؤثق و مطمئن، بسیار روایت کنندهی حدیث: (قبیصة بن عقبة بن محمد بن سفیان بن عقبة بن ربیعة بن جُنیدب بن رِئاب بن حبیب بن سُواءة بن عامر بن صعصعة) ابوعامر سُوائی کوفی میباشد.
قبیصة بن عقبة، از این بزرگان، به سماع حدیث پرداخته است:
شعبة؛ سفیان ثوری؛ اسرائیل؛ ورقاء؛ فطر بن خلیفة؛ و مِسعر بن کدام.
وی، همچنین تابعین کوچک را نیز ملاقات و دیدار کرد و از عیسی بن طهمان و امثال وی، به سماع حدیث پرداخت.
و از کسانی که از قبیصة بن عقبة، به نقل روایت پرداختهاند، میتوان بدین افراد اشاره کرد:
عبد بن حُمید؛ ابوزرعة؛ ابوبکر صغانی؛ حارث بن ابی اُسامة؛ و شماری دیگر از دانش پژوهان و شیفتگان علم و دانش و تشنگان حکمت و فرزانگی.
بخاری و دیگر محدّثان (صحاح شش گانه) نیز با واسطهی (پسرش به نام عقبة)، از وی، حدیث روایت نمودهاند.
احمد بن حنبل گوید: «کان قبیصةُ ثقةً، رجلاً صالحاً، لا بأس به»؛ «قبیصة بن عقبة، فردی مؤثّق و قابل اعتماد و مردی شریف و درستکار، نجیب ومحترم، شایسته و کارآمد و توانا و کاردان بود؛ و در روایات و احادیث وی نیز، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا او، ثقه و مورد اعتماد بود».
یحیی بن معین گوید: «قبیصة، ثقة في کلّ شیء؛ الّا في حدیث سفیان»؛ «قبیصة، در مورد هر چیزی - به جز در حدیث سفیان - ثقه و قابل اعتماد است».
اسحاق بن یسار نیز گفته است: «ما رأیتُ في الشیوخ أحفظ من قبیصة»؛ «در مشایخ و اساتید، کسی را حافظتر و ضابطتر از قبیصة ندیدهام».
هناد بن سری - یکی از زاهدان و پارسایان کوفه - نیز به ذکر قبیصة بن عقبة پرداخته و گفته است: «الرجل الصالح»؛ «وی، مردی صالح و شریف، درستکار و نجیب، محترم و بزرگمنش، کاردان و توانا، متخصّص و کارشناس و شایسته و بایسته بود». و به هنگام گفتن این سخن، چشمان هنّاد بن سری، اشکآلود شد.
و سرانجام، قبیصة بن عقبة، به سال ۲۱۵ ه . ق در ۸۰ سالگی درگذشت و چهره در نقاب خاک کشید. رحمت و رضوان خدا بر او باد.
و حافظ ابن حجر عسقلانی، در کتاب «تهذیب التهذیب» [۱۴۵۷]گوید:
ابن خِراش گفته است: «صدوق»؛ «قبیصة بن عقبة، فردی صادق و راستگو و درستکار و امین بود».
صالح بن محمد نیز گفته است: «کان رجلاً صالحاً، تکلّموا في سماعه من سفیان»؛ «قبیصة، مردی صالح و درستکار، شریف و محترم، نجیب و بزرگمنش، کاردان و توانا و شایسته و کارشناس بود؛ و علماء و صاحب نظران حدیث، فقط دربارهی سماعش از سفیان، سخن گفتهاند و آن را مورد تردید قرار دادهاند».
نسایی گوید: «لیس به بأس»؛ «در روایات و احادیث قبیصة بن عقبة، نمیتوان ایراد و نقصی وارد کرد؛ زیرا وی، از راویان مورد وثوق و قابل اعتماد میباشد».
ابن حبّان نیز در کتاب «الثقات»، قبیصة بن عقبة را در شمار راویان مؤثّق و مورد اعتماد ذکر کرده است.
ابن سعد گوید: «کان ثقةً صدوقاً، کثیر الحدیث عن سفیان الثوری»؛ «قبیصة، فردی ثقه و قابل اعتماد، صادق و راستگو و درستکار و امانتدار میباشد، که به نقل روایات زیادی از سفیان ثوری پرداخته است».
و در کتاب «الزهرة»، چنین وارد شده است: «روی عنه البخاری أربعة وأربعین حدیثاً»؛ «بخاری از قبیصة بن عقبة، چهل و چهار حدیث، روایت نموده است.»
و همچنین قبیصة بن عقبة، از آن دسته از راویان و محدّثانی میباشد که هر شش پیشوای حدیث (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)، به نقل روایت از وی پرداختهاند.
علامه محمد بن یوسف صالحی دمشقی شافعی نیز در کتاب «عقود الجمان» [۱۴۵۸]، قبیصة بن عقبة را در شمار روایت کنندگان از امام اعظم ابوحنیفه/ذکر کرده است.
و همچنین حافظ ابن بزّاز كردری نیز در کتاب «المناقب» [۱۴۵۹]، وی را در زمرهی راویان شهر کوفه که به نقل روایت از امام اعظم ابوحنیفه/پرداختهاند قرار داده است.
نگارنده گوید:
قبیصة بن عقبة/، در موارد ذیل (از کتاب «الجامع الصحیح» بخاری)، استاد امام محمد بن اسماعیل بخاری/به شمار میآید؛ و این موارد عبارتند از:
* در باب «میراث السائبة» [۱۴۶۰]
«حَدَّثَنَا قَبِيصَةُ بْنُ عُقْبَةَ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ أَبِي قَيْسٍ، عَنْ هُزَيْلٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الإِسْلاَمِ لاَ يُسَيِّبُونَ، وَإِنَّ أَهْلَ الجَاهِلِيَّةِ كَانُوا يُسَيِّبُونَ»»(ح ۶۷۵۳)
«قبیصة بن عقبة، از سفیان، از ابوقیس؛ از هُزَیل؛ از عبدالله بن مسعودسبرای ما روایت کرده که وی گفته است: « اهل اسلام، بنده را سائبه نمیساختند و اهل جاهلیت، بنده را سائبه قرار میدادند». (سائبة: بندهای آزاد شده که کسی حق گرفتن میراث او را ندارد).
* در باب «قول الله تعالی: ﴿وَمَنۡ أَحۡيَاهَا﴾[المائدة: ۳۲]» [۱۴۶۱]
«حَدَّثَنَا قَبِيصَةُ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُرَّةَ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ س، عَنِ النَّبِيِّ ج، قَالَ: «لاَ تُقْتَلُ نَفْسٌ إِلَّا كَانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الأَوَّلِ كِفْلٌ مِنْهَا»»(ح ۶۸۶۷)
«قبیصة بن عقبة، از سفیان، از اعمش، از عبدالله بن مرّة، از مسروق، از عبدالله بن مسعودسبرای ما روایت کرده که آن حضرت جفرمودند: «هیچ فردی به ناحق کشته نمیشود، مگر آن که سهمی از سزای آن، به نخستین فرزند آدم (که برادرش را کشت) میرسد».
* در باب «علامة المنافق» [۱۴۶۲]
«حَدَّثَنَا قَبِيصَةُ بْنُ عُقْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُرَّةَ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: "أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا، وَمَنْ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى يَدَعَهَا: إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ، وَإِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ" تَابَعَهُ شُعْبَةُ، عَنِ الأَعْمَشِ»(ح ۳۴)
«قبیصة بن عقبة، از سفیان، از اعمش، از عبدالله بن مُرّة، از مسروق، از عبدالله بن عمروسبرای ما روایت کرده که آن حضرت جفرمودند: «هر کس که این چهار خصلت در او دیده شود، منافق خالص است؛ و هر کس، در او یکی از آنها دیده شود، یک خصلت از نفاق دارد، مگر زمانی که آن را ترک کند. آن چهار خصلت، عبارتند از: هرگاه امانتی، بدو سپرده شود، خیانت میکند؛ هنگام صحبت کردن، دروغ میگوید؛ اگر عهد و پیمانی ببندد؛ پیمانش را میشکند؛ و هنگام دعوا، دشنام میدهد و ناسزا میگوید».
* در باب «مباشرة الحائض» [۱۴۶۳].
* در باب «ما یستر من العورة» [۱۴۶۴].
* در باب «الصلاة الی الأسطوانة» [۱۴۶۵].
* در باب «السجود علی سبعة أعظم» [۱۴۶۶].
* در باب «اتّباع النساء الجنازة» [۱۴۶۷].
* در باب «صدقة الفطر، صاع من شعیر» [۱۴۶۸].
* در باب «كسوة الكعبة» [۱۴۶۹].
* در باب «الصلاة بمنی» [۱۴۷۰].
* در باب «ما یتنزّه من الشبهات» [۱۴۷۱].
* در باب «جوائز الوفد» [۱۴۷۲].
* در باب «ذكر أسلم وغفار ومزینة وجهینة وأشجع» [۱۴۷۳]
به هر حال، روایات قصبة بن عقبة/در کتاب «الجامع الصحیح» امام محمد بن اسماعیل بخاری/، در بیشتر از ۴۴ مورد آمده است.
[۱۴۵۵] بیوگرافی «قبیصة بن عقبة بن محمد» را در این منابع دنبال کنید: «التاریخ الکبیر»، امام بخاری ۴/۱/۱۷۷؛ «رجال صحیح بخاری»، کلاباذی ۲/۹۸۶؛ «الجرح و التعدیل»، رازی ۷/۱۲۶؛ «تاریخ بغداد»، خطیب بغدادی ۱۲/۴۷۳؛ «سیر اعلام النبلاء»، حافظ ذهبی ۱۰/۱۳۰؛ «شذرات الذهب»، ابن عماد ۲/۳۵؛ «الکاشف»، حافظ ذهبی ۲/۳۹۶؛ «تقریب التهذیب»، ابن حجر عسقلانی ۲/۲۶؛ «تهذیب الکمال»، حافظ مزّی ۱۵/۲۱۵؛ «کتاب الثقات»، ابن حبان ۹/۲۱؛ «خلاصة تهذیب الکمال»، خزرجی، ص ۲۶۸؛ «طبقات الحفّاظ»، حافظ سیوطی، ص ۱۶۴؛ «الطبقات الکبری»، ابن سعد ۶/۴۰۳؛ «الجمع بین رجال الصحیحین»، مقدسی ۲/۴۲۲ [۱۴۵۶] «تذکرة الحفّاظ» ۱/۳۷۳ - ۳۷۵ [۱۴۵۷] «تهذیب التهذیب» ۸/۳۱۳ [۱۴۵۸] «عقود الجمان»؛ ص ۱۴۱ [۱۴۵۹] «المناقب»، کردری ۲/۲۲۶ [۱۴۶۰] «الجامع الصحیح»، امام بخاری ۲/۹۹۹ [۱۴۶۱] همان ۲/۱۰۱۴ [۱۴۶۲] همان ۱/۱۰ [۱۴۶۳] همان ۱/۴۴ [۱۴۶۴] همان ۱/۵۳ [۱۴۶۵] هان ۱/۷۲ [۱۴۶۶] همان ۱/۱۱۲ [۱۴۶۷] همان ۱/۱۷۰ [۱۴۶۸] همان ۱/۲۰۴ [۱۴۶۹] همان ۱/۲۱۷ [۱۴۷۰] همان ۱/۲۲۵ [۱۴۷۱] همان ۱/۲۷۶ [۱۴۷۲] همان ۱/۴۲۹ [۱۴۷۳] همان ۱/۴۹۸