الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

مخالفت تیراندازان با دستور رسول خدا ج

مخالفت تیراندازان با دستور رسول خدا ج

مسلمانان در برابر مشرکان با شعار «امت، امت» شجاعانه ایستادگی کردند. آنها در جنگی حماسی و قهرمانانه که شیرمردان اسلام صحنه‌های شگفت‌انگیزی از شجاعت و قهرمانی به ثبت رسانیدند، از خودگذشتگی نشان دادند [۲۱۵].

تاریخ، شگفتی‌های قهرمانانی همچون حمزه بن عبدالمطلب، مصعب بن عمیر، ابودجانه، ابوطلحه انصاری، سعدبن ابی‌وقاص و تعداد زیادی امثال آنان را ثبت نموده است [۲۱۶]. در مرحله اول جنگ، مسلمانان به پیروزی رسیدند [۲۱۷]؛ چنانکه آیه ذیل موید این موضوع است:

﴿وَلَقَدۡ صَدَقَكُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ ثُمَّ صَرَفَكُمۡ عَنۡهُمۡ لِيَبۡتَلِيَكُمۡۖ وَلَقَدۡ عَفَا عَنكُمۡۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٥٢[آل عمران: ۱۵۲].

«آن‌گاه که آنان را به اجازۀ خدا از پای در می‌آورید، خداوند وعده‌اش را برشما تحقق بخشید تا اینکه سست شدید و اختلاف ورزیدید و نافرمانی کردید. بعد از اینکه به شما نشان داد آنچه را دوست داشتید، برخی از شما ارادۀ دنیا داشت و برخی ارادۀ آخرت؛ سپس خداوند شما را از آنان منصرف گردانید تا شما را بیازماید و خداوند دارای فضل و احسان بر مؤمنان است».

تیراندازان با مشاهده شکست مشرکان و همراهانشان و مشاهده غنایمی که در میدان جنگ رها شده بود، به فکر جمع‌آوری غنایم افتادند و تصور نمودند که جنگ پایان رسیده است، بنابراین به امیرشان، عبدالله بن جبیر، گفتند: «منتظر چه هستید، یاران پیروز شدند؛ پس برای جمع‌آوری غنایم اقدام نمایید».

عبدالله بن جبیر گفت: مگر سخن رسول الله را فراموش کردید؟.

گفتند: به خدا سوگند باید سهم خویش را از غنیمت برگیریم [۲۱۸].

بدین صورت شروع به جمع‌آوری غنایم نمودند و به سخنان امیرشان توجه ننمودند.

عبدالله بن عباس سوضعیت تیراندازان را این گونه توصیف می‌نماید:

«تیراندازان با مشاهدۀ شکست مشرکان و دستیابی مسلمانان به غنایم، صحنۀ نبرد را ترک نمودند؛ به گونه‌ای که به صحنه آمدند و صفوف یاران رسول خدا انبوه گردید. هنگامی که تیراندازان آن نکته حساس را خالی گذاشتند، سپاه مشرکان از آنجا بر مسلمانان یورش بردند و سرانجام تعداد زیادی از مسلمانان را به شهادت رساندند» [۲۱۹].

خالد بن ولید که یکی از شهسواران مشرکان بود، ‌از فرصت استفاده نمود و توانست مسلمانان را از دو جهت محاصره کند. مشرکان با دیدن این وضعیت، دوباره به میدان آمدند و مسلمانان مواضع اولی خود را از دست دادند و بدون برنامه و با پراکندگی می‌جنگیدند؛ به گونه‌ای که تشخیص افراد سپاه اسلام، از سپاه کفر امری دشوار بود و پدر حذیفه را به اشتباه کشتند.

مسلمانان یکی بعد از دیگری در میدان به شهادت رسیدند و ارتباطشان با پیامبر قطع شد و شایع گردید که آن حضرت کشته شده است [۲۲۰]. همه چیز با هم مخلوط شد و شدت جنگ به اوج خود رسید. مشرکان به هر مسلمانی که می‌رسیدند، او را می‌کشتند تا جایی که توانستند خود را به پیامبر برسانند و سنگی به‌سوی پیامبر اکرم جپرتاب نمودند که بر اثر آن بینی و دندان مبارکش شکست و سرش را زخمی کردند به گونه‌ای که خون از آن فوران می‌زد [۲۲۱].

انس می‌گوید: در روز احد یکی از دندان‌های پیامبر شکست و سرش زخمی گردید. خون از سرش جاری بود و می‌گفت: قومی که پیامبر خود را زخمی نمودند و دندانش را شکستند، چگونه رستگار می‌شوند؟.

چنانکه این آیه بیانگر این موضوع است:

﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ١٢٨[آل عمران: ۱۲۸].

«چیزی از کار در دست تو نیست، یا توبۀ آنها را خداوند می‌پذیرد یا آنها را شکنجه می‌دهد؛ زیرا آنها ظالم هستند».

همچنین فردی از آنها به نام ابن قمئه بر مصعب بن عمیر حمله کرد و او را به شهادت رسانید و از آنجا که مصعب شباهت زیادی به رسول خدا داشت، ابن قمئه شایع کرد که محمد جرا کشته است [۲۲۲].

این شایعه، تأثیر نامطلوبی بر روحیه مسلمانان گذاشت؛ چنانکه موجب پراکندگی آنان را فراهم آورد و حتی بعضی به مدینه بازگشتند و به کلی وضعیت تغییر یافت و مسلمانان از شدت فاجعه نابسامان و دچار هرج و مرج گردیده بودند [۲۲۳].

تعدادی از مسلمانان از میدان جنگ گریختند، برخی هم از جنگیدن بازایستادند، برخی بعد از اینکه تصور کردند پیامبر کشته شده است، شهادت را ترجیح دادند که یکی از آنان انس بن نضر بود. او از اینکه نتوانسته بود، در جنگ بدر حضور داشته باشد، تأسف می‌خورد و همواره می‌گفت: به خدا سوگند! اگر دوباره خداوند مرا در رکاب رسول الله در جنگ توفیق دهد، ‌خواهد دید که چه می‌کنم.

انس بن نضر بر وعده‌اش وفا نمود؛ چنانکه روز احد برجمعی که از شایعه مزبور خود را باخته بودند گذشت و گفت: چرا دست از جنگ کشیده‌اید؟ گفتند: پیامبر کشته شده است. گفت: اگر محمد کشته شده است، خدای محمد که کشته نشده است. پس بهتر است به خاطر آنچه او کشته شده است شما نیز کشته شوید.

آن گاه چنین گفت: «بارالها! من در پیشگاه تو از آنچه این‌ها می‌گویند، معذرت‌خواهی می‌کنم و از آنچه مشرکان با آن اعتقاد دارند، اظهار برائت می‌نمایم.» سپس با سعد بن معاذ برخورد کرد و گفت: ای سعد! من بوی بهشت را از جانب احد استشمام می‌کنم. آن گاه وارد میدان معرکه شد و جنگید تا به شهادت رسید.

پس از اتمام معرکه در بدن وی اثر هشتاد و اندی ضربه شمشیر و سرنیزه یافتند به گونه‌ای که شناخته نمی‌شد. فقط خواهرش او را از سر انگشتانش شناخت [۲۲۴].

خداوند در شأن انس بن نضر و امثالش، این آیه را نازل کرد:

﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا٢٣[الأحزاب: ۲۳].

«برخی از مؤمنان صادقانه برعهدی که با خدا بستند عمل نمودند، برخی به آرزویشان رسیدند و (شهید شدند) برخی منتظرند و عهد خویش را تبدیل ننمودند».

خداوند در مورد کسانی که صحنه جنگ را ترک نمودند و به ندای پیامبر گوش ندادند، فرمود:

﴿إِذۡ تُصۡعِدُونَ وَلَا تَلۡوُۥنَ عَلَىٰٓ أَحَدٖ وَٱلرَّسُولُ يَدۡعُوكُمۡ فِيٓ أُخۡرَىٰكُمۡ فَأَثَٰبَكُمۡ غَمَّۢا بِغَمّٖ لِّكَيۡلَا تَحۡزَنُواْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا مَآ أَصَٰبَكُمۡۗ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٥٣[آل عمران: ۱۵۳].

«آن گاه که پراکنده شدید و برکسی توجه نمی‌کردید و پیغمبر از پشت سر، شما را صدا می‌زد، سپس در برابر غم (که به پیامبر رساندید) خداوند به شما غم رساند، این بدان جهت بود تا غمگین نشوید بر آنچه از دست دادید و نه هم برآنچه به شما رسیده است و خداوند از آنچه انجام می‌دهید، باخبر است».

همچنین قرآن وضعیت آن دسته از یاران را که با شنیدن شایعه قتل پیامبر، از میدان گریختند، بیان نموده است. گفتنی است اولین کسی که از نجات پیامبر و اینکه وی زنده است با خبر شد، کعب بن مالک بود که صدایش را با بشارت بلند نمود و پیامبر او را به سکوت واداشت تا مشرکین متوجه او نشوند [۲۲۵].

خداوند، جماعتی را که فرار کردند، مورد عفو و بخشش، قرار داده است؛ چنانکه می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ مِنكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ إِنَّمَا ٱسۡتَزَلَّهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِبَعۡضِ مَا كَسَبُواْۖ وَلَقَدۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٞ١٥٥[آل عمران: ۱۵۵].

«آنانکه در روز جنگ فرار کردند، همانا شیطان آنها را لغزاند؛ به سبب برخی اعمالی که انجام دادند. بی‌گمان خداوند از آنها گذشت نمود و خداوند بخشاینده و شکیباست».

[۲۱۵] نظرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم، ج ۱، ص ۳۰۳. [۲۱۶] همان. [۲۱۷] همان. [۲۱۸] بخاری، کتاب الجهاد، شماره ۳۰۳۹. [۲۱۹] مسند احمد، ج ۱، ص ۲۸۵۷، شماره ۲۶۰۸. [۲۲۰] غزوة احد دراسه دعویه، ص ۹۸. [۲۲۱] فقه السیرة، غزالی، ص ۲۹۴. [۲۲۲] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۳، ص ۸۱. [۲۲۳] غزوة احد دراسه دعویه، ص ۱۰۰. [۲۲۴] غزوة احد دراسة دعویة، ص ۱۰۱. [۲۲۵] مجمع الزوائد، هیثمی، ج ۶، ص ۱۱۲.