الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

فرهنگ اختلاف

فرهنگ اختلاف

صحابه شدر مورد سخن پیامبر اکرم جکه فرمود: «نماز عصر را قبل از رسیدن به محلۀ بنی‌قریظه نخوانید»‌ [۷۱۶]. دچار اختلاف شدند. بعضی از این سخن، چنین فهمیدند که هدف آن حضرت جشتاب و عجله برای رسیدن به مقصد قتل از غروب آفتاب است. از این‌رو، این دسته نماز عصر را در مسیر راه و در وقتش خواندند. و گروهی از آنان به خاطر رعایت ظاهر حدیث، از خواندن نماز، قبل از رسیدن به بنی قریظه خودداری نمودند. وقتی پیامبر اکرم جاز ماجرا مطلع گردید، هیچ کدام از آنها را سرزنش ننمود. این عملکرد پیامبر اکرم جدلالت بر اصلی از اصول شریعت بزرگ دارد و آن عبارت است از: جواز اختلاف در برداشت و مسائل فرعی و معذور و مأجور دانستن هر کدام از دو طرف متخاصم؛ همان طور که این قضیه بیانگر مشروعیت اجتهاد در استنباط احکام شرعی نیز می‌باشد؛ پس اختلاف در مسائل فرعی، امری است که از آن راه گریزی وجود ندارد [۷۱۷]. (البته این بدان معنی نیست که به اختلاف راضی باشیم و مسائل را در میزان کتاب خدا و سنت پیامبر جبررسی و موازنه ننمائیم) [۷۱۸].

خلاصه اینکه بعضی از صحابه شنهی پیامبر اکرم جرا حمل بر حقیقت نمودند و به فوت شدن نماز عصر توجهی نکردند و این نهی خاص را بر نهی عام ممنوعیت تأخیر نماز مقدم شمردند [۷۱۹].

حافظ ابن حجر بعد از بیان این فرموده پیامبر اکرم جکه می‌فرماید: «هرگاه مجتهدی اجتهاد نمود و اجتهادش درست بود، برای او دو اجر در نظر گرفته می‌شود و اگر اجتهاد او خطا بود برای او یک اجر در نظر گرفته می‌شود» می‌نویسد:

دلایل رأی هر مجتهد مطلقاً صواب است؛ چرا که فقط در اینجا سرزنش ننمودن کسی که در مسئله‌ای تلاش خود را نموده و اجتهادی کرده است، ذکر شده است و از آن چنین استدلال می‌شود که چنین فردی گنهکار شمرده نمی‌شود؛ زیرا خلاصۀ این ماجرا از این قرار بود که برخی از صحابه شنص شرعی را حمل بر حقیقت کردند و به فوت شدن نماز توجه ننمودند، اما گروهی از آنان نهی منصوص را حمل بر غیر حقیقت نمودند و گمان کردند که کنایه از شتاب کردن برای رسیدن به بنی قریظه است. بنابراین،‌ جمهور امت از این حدیث استدلال به مجتهد کرده‌اند؛ چرا که پیامبر اکرم جهیچ یک از این دو گروه را سرزنش ننمود و اگر مرتکب گناهی می‌گردیدند، پیامبر اکرم جآنان را از این گناه باز می‌داشت [۷۲۰].

[۷۱۶] البخاری، کتاب المغازی، ج ۵، ص ۶۰، شماره ۴۱۱۹. [۷۱۷] فقه السیرة، بوطی، ص ۲۲۶. [۷۱۸] مترجم. [۷۱۹] المستفاد من قصص القرآن ج ۲، ص ۲۸۶. [۷۲۰] اختصارمن فتح الباری ج ۷ ص ۴۷۳.