الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

برنامه‌ریزی برای صدقات

برنامه‌ریزی برای صدقات

پیامبر اکرم جدر اواخر ذی‌قعده که به مدینه برگشت، در نخستین برنامه‌ریزی‌های خویش، اداره‌ای منظم برای جمع‌آوری صدقات و جزیه‌ها تشکیل داد.

در مکه، عتاب بن اسید را جانشین خود مقرر نمود و معاذ بن جبل را برای آموزش احکام و قرآن گماشت؛ زیرا معمولاً پیامبر اکرم جدرمیان قبایلی که اسلام را می‌پذیرفتند، افرادی را برای تعلیم و تربیت و تصحیح عقاید آنان می‌فرستاد و در اوایل محرم سال نهم هجری، مأموران خود را به مناطق مختلف جهت کنترل و جمع‌آوری مالهای صدقات و زکات اعزام نمود.

چنانکه بریده بن حصیب را به سوی اسلام، غفار و عباد بن بشر را به سوی سلیم و مزینه، رافع بن مکیث را به جهینه، عمرو بن عاص را به فزاره، ضحاک بن شعبان کلابی را به سوی بنی‌کلاب، بسر بن سفیان کعبی را به بنی‌کعب، ابن لتیبه ازدی را به سوی بنی‌ذبیان، مردی از بنی‌سعد بن هذیم را به سوی هذیم، مهاجر بن ابی‌امیه را به صنعاء، زیاد بن لبید را به حضرموت، زبرقان بن بدر و قیس بن عاصم را به سوی بنی‌سعد، علاء بن حضرمی را به بحرین و علی ابن ابی‌طالب را به بحرین فرستاد تا صدقات و خراج‌های آن سامان را گردآوری نمایند [۱۴۱۵].

همچنین آن حضرت به حسابری مأموران خویش می‌پرداخت و به بررسی درآمد و مصارف می‌پرداخت؛ چنانکه وقتی به حسابرسی ابن‌لتیبه پرداخت، او گفت: این‌ها مال شما است و این مقدار به من هدیه داده شده است. پیامبر اکرم جبر بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: چرا بعضی از مأموران می‌گویند: این‌ها مال شما و این‌ها به من هدیه داده شده است؟ چرا در خانۀ پدر و مادرش نشست تا به او هدیه بدهند؟ به خدائی که جان محمد در دست اوست سوگند که هیچ یکی از شما از این اموال برنمی‌دارد مگر اینکه روزقیامت در حالی حاضر می‌شود که آن چیز سوار بر گردنش خواهد بود یا شتری است که صدا می‌دهد یا گاو و گوسفندی است که بانگ برمی‌دارد؛ سپس هر دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و دوبار گفت: بارالها! آیا رسانیدم [۱۴۱۶].

همچنین می‌فرمود: هر مأموری که ما برای او حقوقی تعیین کردیم، اگر اضافه بر آن چیزی دریافت نماید، خیانت به غنیمت محسوب می‌شود [۱۴۱۷].

[۱۴۱۵] نظرة النعیم، ج ۱، ص ۳۸۴. [۱۴۱۶] مسلم، باب محاسبة الامام عماله، شماره ۱۸۳۲ – صحیح السیرة، ص ۵۷۹. [۱۴۱۷] التراتیب الاداریة، ج ۱، ص ۲۶۵.