غزوه حمراء الأسد
در بعضی روایات آمده است که رسول خدا جهمچنان به تعقیب اخبار مشرکان بعد از اینکه به مکه رسیدند، پرداخت و از این سخن ابوسفیان که سپاهیانش را سرزنش کرده بود که چرا کار محمد و یارانش را یکسره نکردهاید، اطلاع یافت.
ابن عباسسمیگوید: زمانی که ابوسفیان با یارانش در بازگشت از احد به «روحاء» [۲۹۵]رسیدند، ابوسفیان گفت: نه محمد را کشتید و نه زنانشان را اسیر کردید.
این سخن ابوسفیان به رسول خدا جرسید و این بیانگر آن است که آن حضرت بعد از جنگ همچنان پیگیر احوال دشمن بود [۲۹۶].
پیامبر اکرم جبا اطلاع از اینکه قریش قصد بازگشت به مدینه را دارند، با افرادی که در جنگ احد شرکت کرده بودند، به تعقیب دشمن پرداخت و تا حمراءالأسد آنان را تعقیب نمود.
ابن اسحاق میگوید: غزوۀ احد، روز شنبه نیمههای شوال به وقوع پیوست و روز بعد، رسول خدا جاعلان نمودند که ارادۀ تعقیب دشمن را دارد و صرفاً کسانی میتوانند شرکت کنند که در جنگ احد حضور داشتهاند. جابر بن عبدالله که در جنگ احد شرکت نکرده بود، امّا با اجازۀ پیامبر توانست شرکت کند. اقدام پیامبر اکرم جدر جهت حرکت به این غزوه، به خاطر تهدید دشمن و اینکه بدانند که مسلمانان ضعیف نگردیدهاند [۲۹۷]. یاران پیامبر اکرم جنیز به ندای جهاد لبیک گفتند و حتی مجروحان نیز آماده شدند.
فردی از بنی عبدالأشهل میگوید: من و برادرم در غزوه احد شرکت نمودیم و هر دو زخمی شده بودیم. وقتی که منادی رسول خدا، تعقیب دشمن را اعلام نمود، ما به یکدیگر گفتیم چگونه امکان دارد از شرکت در رکاب رسول خدا محروم شویم. به خدا سوگند! ما حیوانی جهت سوارشدن نداشتیم و هر دو به شدت زخمی بودیم، اما برای جنگ خارج شدیم و من زخمم نسبت به برادرم سبکتر بود. هرگاه او توان راهرفتن را نداشت، من او را به دوش میگرفتم و بدین صورت همگام با دیگر مسلمانان پیش رفتیم [۲۹۸].
رسول خدا، راه حمراءالأسد را در پیش گرفت ودر آنجا سه شبانه روز اقامت گزید و دشمن را به مبارزه طلبید، اما آنها جرأت نکردند تا با مسلمانان روبرو شوند. پیامبر اکرمجدستور داد تا برای کثرت نشاندادن مسلمانان در نقاط مختلف آتش روشن کنند؛ چنانکه در پانصد نقطه آتش روشن نمودند [۲۹۹].
معبد بن ابی معبد خزاعی نزد رسول خدا آمد و اسلام آورد. پیامبر اکرم جبه وی دستور داد تا خود را به ابوسفیان برساند و او را تهدید نماید. معبد در روحاء به ابوسفیان رسید و ابوسفیان، از اسلام آوردنش خبر نداشت. ابوسفیان از وی سئوال نمود: چه خبرداری؟ معبد گفت: محمد و یارانش در این صددند تا علیه شما قیام نمایند و در سپاهی بینظیر حرکت نمودهاند و کسانی که در جنگ احد شرکت نکرده بودند، نیز به آنها پیوستهاند. ابوسفیان گفت: باید چه اقدامی انجام دهیم؟ معبد گفت: به نظر من تا پیشقراولان سپاه اسلام از پشت این تپه به شما حمله نکردهاند، این جا را ترک نمایید [۳۰۰].
ابوسفیان گفت: ما تصمیم قطعی گرفتهایم تا کار آنها را یکسره کنیم. معبد گفت: من تو را از این عمل بازمیدارم و به خدا سوگند! دیدن سپاه، مرا به سرودن این ابیات واداشت:
کادت تهد من الاصوات راحلتی
اذ سالت الارض بالجرد الابابیل
تردی بأسدکرام لاتنابله
عنداللقاء ولا میل معازیل
فظلت عدوا اظن الارض مائلة
لـمـا سمو برئیس غیر مخذول
فقلت: ویل ابن حرب من لقائکم
اذا تغطمطت البطعاء بالجیل
الی نذیرٌ لاهل البسل ضاحیة
لکل ذی أُرَبةٍ منهم ومعقول
من جیش احمد وخش قنابله
ولیس یوصف ما انذرت بالقیل
[۳۰۱]
«از آن همه انسان و سروصداهایشان نزدیک بود، مرکب من بانگ برآورد...
سیل عظیم شیرمردانی بود که هنگام رویارویی، بیاسلحه و ترسو نیستند و از بذل هیچ چیزی دریغ نمیورزند...
زمین هم به فرمان آنها است؛ چون فرماندهی شکستناپذیر دارند... با خود گفتم وای به حال کسانی که قصد جنگ علیه او را دارند...
من هر آن کسی را که ذرهای عقل و شعور دارد، از سپاه محمد، بیم میدهم. سپاهی که با زبان نمیتوان حقیقت آن را بیان داشت».
این اشعار باعث شد تا ابوسفیان و همراهانش منصرف شوند؛ البته ابوسفیان خواست با راه انداختن جنگی روانی، این شکست و فرار خود را مخفی بدارد، به همین منظور نامهای با کاروان عبدالقیس که به قصد تجارت عازم مدینه بود، به رسول خدا فرستاد و در آن نامه متذکر شد که ابوسفیان و سپاهش تصمیم قطعی دارند تا به منظور ریشهکن کردن مسلمانان به مدینه حمله نمایند. ابوسفیان به کاروان مزبور وعده داد هرگاه در بازار عکاظ به مکه باز گشتند، به آنها کشمش بدهد.
کاروان فوق در حمراءالأسد با رسول خدا و مسلمانان ملاقات نمود و پیام ابوسفیان را به آنها رساند. پیامبر و یارانش در جواب گفتند: «حسبنا الله ونعم الوكيل» [۳۰۲].
مسلمانان همچنان در اردوگاه خود باقی ماندند، امّا قریش، از معرکه گریختند.
مسلمانان بعد از اینکه مشرکان از معرکه گریختند، با روحیهای قوی که طعم شکست و نتیجه سستی را زدوده بودند، با عزت و غرور تمام وارد مدینه شدند و پیروزی مشرکان را به شکست تبدیل نمودند و شادمانی منافقان و یهود مدینه را خنثی کردند. قرآن نیز به این جنگ سرد، اشاره نموده و قسمتهایی از آن را ذکر کرده است [۳۰۳]؛ چنانکه میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِيمٌ١٧٢ ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ١٧٤ إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧٥﴾[آل عمران: ۱۷۲-۱۷۵].
«کسانی که به دعوت خدا و رسول بعد از اینکه زخمی شده بودند، لبیک گفتند، برای محسنین و پرهیزکاران آنها پاداش بزرگ است. کسانی که مردم به آنها گفتند: دشمنانتان برای شما صفآرایی نمودهاند، از آنها بترسید. بعد از این خبر، ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خداوند برای ما کافی است و او بهترین کارساز است. آنها با فضل و نعمت الهی برگشتند، بدون اینکه دچار شکستی بشوند. رضایت الهی را دنبال کردند و خداوند دارای فضل بزرگ است. این شیطان است که از دوستانش میترساند؛ از آنها نترسید، از من بترسید اگر ایمان دارید».
قبل از بازگشت پیامبر به مدینه، شاعری به نام ابوعزه جمحی به اسارت مسلمانان درآمد. او قبلاً در جنگ بدر اسیر شده بود و پیامبر وی را مشروط بر اینکه علیه مسلمانان شمشیر نکشد، آزاد نمود، اما او بار دوم در احد نیز در برابر مسلمانان ایستاد و دستگیر شد. این بار هم از رسول خدا خواست تا وی را ببخشد. پیامبر فرمود: به خدا سوگند هرگز دوباره به تو فرصت داده نخواهد شد تا در مکه با غرور بگویی: محمد را دو بار فریب دادم؛ مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود.
این عمل رسول خدا جنوعی سیاست شرعی بود؛ زیرا این شاعر از مفسدان فی الارض و داعیان فتنه بود که آزادی وی میشد تا بار دیگر علیه مسلمانان اقدام نماید و غیر از ابوعزه کسی دیگر از مشرکان به اسارت مسلمانان درنیامد [۳۰۴].
براساس آیات قرآنی در جنگ احد هفتاد تن از مسلمانان به شهادت رسیدند؛ چنانکه میفرماید:
﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةٞ قَدۡ أَصَبۡتُم مِّثۡلَيۡهَا قُلۡتُمۡ أَنَّىٰ هَٰذَاۖ قُلۡ هُوَ مِنۡ عِندِ أَنفُسِكُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٦٥﴾[آل عمران: ۱۶۵].
«آیا هنگامی که به مصیبتی دچار شدهاید و حالا که پیروزی مضاعفی کسب نمودهاید، میگویید این شکست از کجاست ؟ بگو: از جانب خود شما است و خداوند بر هر چیز قادر است».
شأن نزول آیۀ فوق جهت تسلی مسلمانان به خاطر شهادت عزیزانشان در احد میباشد.
ابن عطیه میگوید: در جنگ احد هفتاد تن از مسلمانان توسط مشرکان به شهادت رسیده بودند همانگونه که مسلمانان در جنگ بدر هفتاد تن از مشرکان را کشته و هفتاد تن را نیز اسیر کرده بودند [۳۰۵]. تعداد کشتهشدگان مشرکان در روز احد نیز بیست و دو تن بود [۳۰۶].
اهدافی که رسول خدا جدر تعقیب مشرکان به سوی حمراءالأسد دنبال مینمود، عبارت بودند از:
۱- کسانی که در احد شرکت داشتند، احساس شکست ننمایند.
۲- خاطرنشان ساختن این موضوع به دشمن که مسلمانان در هر حال به ندای خدا و پیامبر پاسخ مثبت خواهند داد.
۳- جرأتدادن به صحابه در مبارزه با دشمن.
۴- یادآوری این موضوع به دشمن که شکست در جنگ احد، آزمایش و حکمت الهی بوده است وگرنه آنها قوی بودند و این شکستها بر روحیه قوی آنان تأثیری نخواهد گذاشت [۳۰۷].
حرکت رسول خدا جبه سوی حمراءالأسد، بیانگر اهمیت استفاده از جنگ روانی است تا ازاین طریق بتوانند بر روحیه دشمن، ضربهای وارد نمود؛ به همین دلیل سپاه اسلام سه شبانهروز در حمراءالأسد اقامت گزید و به دستور رسول خدا در نقاط مختلف، آتش روشن نمودند تا دشمن تصور کند که تعداد مسلمانان چندین برابر شده است؛ چنانکه آنها چنین تصور نمودند و از معرکه گریختند [۳۰۸].
ابن سعد میگوید: «پیامبر به اتفاق یارانش به حمراءالأسد رسید. مسلمانان در آن شب در پانصد نقطۀ مختلف آتش روشن کردند. خبر لشکرکشی مسلمانان در همه جا پیچید و از این طریق دشمنانشان شکست خوردند» [۳۰۹].
[۲۹۵] «روحاء» در مسیر مدینه به مکه در ۷۳ کیلومتری واقع شده است. [۲۹۶] مجمع الزوائد، هیثمی، ج ۶، ص ۱۲۱. [۲۹۷] البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۵۰. [۲۹۸] همان. [۲۹۹] غزوه احد، ابیفارس، ص ۱۴۴ به نقل از الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ۲، ص ۴۳. [۳۰۰] زادالمعاد، ج ۳، ص ۲۴۵. [۳۰۱] البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۵۱. [۳۰۲] تاریخ الإسلام، ذهبی – مغازی، ص ۲۲۶. [۳۰۳] صور و عبرمن الجهاد النبوی فی المدینه، ص ۱۴۲. [۳۰۴] البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۵۳. [۳۰۵] المحرر الوجیز، ابن عطیه، ج ۳، ص ۴۱۱. [۳۰۶] مرویات غزوه احد، باکری، ص ۳۶۷ – ۳۶۹. [۳۰۷] فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۵۱۹. [۳۰۸] غزوه احد، ابیفارس، ص ۵۱. [۳۰۹] الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۴۹.