درگذشت صحابی بزرگوار، عبدالله ذوالبجادین
عبدالله بن مسعود میگوید: من در نیمههای یکی از شبهایی که با پیامبر اکرم جدر تبوک بودم، بیدار شدم. چشمم به شعله آتشی در یکی از نواحی لشکر افتاد. برخاستم و به آنجا رفتم. در آنجا پیامبر اکرم جو ابوبکر و عمر را مشغول دفن عبدالله ذوالبجادین یافتم. پیامبر اکرم جداخل حفره بود و ابوبکر و عمر بیرون نزد جنازه ایستاده بودند. پیامبر فرمود: برادرتان را به من بدهید. آنها، او را به پیامبر دادند. پیامبر هنگامی که او را در قبر گذاشت، فرمود: پروردگارا من در حالی دیروز را شب کردم که از او راضی بودم؛ پس تو نیز از او راضی باش. ابن مسعود میگوید: با خود گفتم: کاش من به جای او بودم [۱۵۰۲].
ابن هشام میگوید: علت لقبدادن این صحابی، به ذوالبجادین این است که او وقتی مسلمان شد، از طرف قومش مورد اذیت و آزار قرار گرفت تا اینکه با یک شال توانست از نزد آنان فرار کند و به رسول خدا بپیوندد. در مسیر راه، شالش را به دو نیم کرد نیمی از آن را بصورت ازار و نیمی را بصورت قمیص پوشید. بنابراین او را ذوالبحادین یعنی دارای دو شال نامیدند [۱۵۰۳].
[۱۵۰۲] صحیح السیرة النبویة، ص ۵۹۸. [۱۵۰۳] السیرة النبویة ابن هشام.