غزوۀ دومهالجندل
این غزوه نیز از جمله غزواتی است که برای تثبیت پایههای دولت اسلامی انجام گرفت. رسول خدا ج اندکی بعد از غزوۀ بدر موعد، لشکر اسلام را به سوی سرزمین قضاعه واقع در شمال منطقۀ طوایف اسد و غطفان که زیر نظر دولت روم «بیزانس» بودند، فرماندهی نمود. در آنجا بازار معروفی به نام دومهالجندل وجود داشت که فاصلۀ آن از مدینه ۴۵۰ کیلومتر بود. این اولین قبیلۀ ساکن شمال بود که رسول خدا جدر غزوۀ معروف دومه الجندل در ربیعالاول سال پنجم هجری وارد جنگ با آنان میشد.
اخبار رسیده به مدینه حاکی از آن بود که برخی از قبایل ساکن در دومهالجندل به کاروانهای تجاری حمله میکنند و به اذیت و آزار کاروانیان میپردازند و نیز خبر رسید که آنها قصد نزدیک شدن به مدینه و ایجاد ناامنی در آن را دارند [۵۵۰].
همان طور که قبلاً توضیح دادیم، از آنجا که دومهالجندل واقع در مرزهای شام بود، با مدینه منوره فاصلۀ زیادی داشت و برای رسیدن به آنجا میبایست شانزده شبانهروز طی مینمودند. بنابراین، اگر مسلمانان درصدد حمله به آنان برنمیآمدند، خطر جدی و زودرسی متوجه مسلمانان نبود، اما سیاست کلان و چارهاندیشی نظامی، مسلمانان را برآن داشت تا به دلایل ذیل در حرکت به سوی این گردهمآیی قبیلهای و فروپاشی قدرت آن شتاب به خرج دهند:
۱- ساکتماندن در قبال چنین حرکت و تجمعی و نشان ندادن عکسالعمل در برابر جرائمی که مرتکب میشدند، منجر به افزایش قدرت آنان و ضعف و سقوط هیبت مسلمانان میگردید.
۲- قرار گرفتن این گروه در مرزهای شام و بر سر راه کاروانهای تجاری و ایجاد مزاحمت برای کاروانها به ضعف اقتصادی مسلمانان و سایر کاروانها و قبایل میانجامید که در نتیجه، اقتصاد شبهجزیره عربستان از رونق میافتاد و ناامنی و هرج و مرج به وجود میآمد.
۳- علاوه بر موارد ذکر شده، مهمتر از آن، نفوذ و تسلط مسلمانان و حکومت اسلامی در آن دیار مدنظر بود تا ساکنین منطقه و همچنین کاروانها احساس نمایند که دولتی از آنان حمایت مینماید که امنیت راههای تجاری را فراهم خواهد ساخت و با سارقان و اشرار مبارزه خواهد نمود.
۴- محروم ساختن و یا مأیوس نمودن قریش از انعقاد هرگونه پیمان تجاری در این منطقۀ مهم تجاری و بازرگانی؛ چراکه قریش که بزرگترین دشمن حکومت اسلامی محسوب میشد، با گسترش قلمرو نظامی حکومت اسلامی در مرزهای شام و تسلط بر این مرکز بازرگانی، مرعوب قدرت مسلمانان میگردیدند و بر این اساس تجارت خود را در معرض خطر میدیدند [۵۵۱].
۵- از بینبردن رعب و وحشت رومیها از دل و اندیشۀ عربهای آن دیار و نیز خاطرنشان ساختن این موضوع به مسلمانان که رسالت آنها عالمی است و مختص یک سرزمین و یا یک قوم نیست [۵۵۲].
همچنین براساس نظریۀ ذهبی، واقدی، محمد احمد باشمیل و برخی مؤرخان، یکی از هدفهای این غزوه، بیمدادن به رومیها بود که در ده کیلومتری شهر دمشق اردو زده بودند و نیروهایشان در آستانۀ شهرهای شام قرار داشت. بنابراین، رسول خدا جهمراه با هزار نفر از یارانش به قصد این دیار حرکت نمود و شبها این مسیر را میپیمودند و روزها به استراحت میپرداختند تا حرکت و مسیر آنان از دید جاسوسان پنهان بماند و دشمن قبل از رسیدن دشمن، از آن اطلاع نداشته باشد و فردی از بنیعذره به نام مذکور را به عنوان راهنما به همراه داشت و به راه خود ادامه داد تا اینکه به دیار دشمن رسید. آنها با نزدیک شدن لشکر اسلام، خانه و کاشانۀ خود را ترک نمودند و پا به فرار گذاشته بودند و چارپایان و گوسفندان آنان به غنیمت مسلمانان درآمد.
همچنین فردی از آنان به اسارت مسلمانان درآمد که او را نزد رسول خدا جآوردند. آن حضرت جاز او در مورد سایر سپاه پرسید. گفت: وقتی از قدوم شما مطلع شدند، پا به فرار گذاشتند. رسول خدا جاسلام را بر این شخص عرضه کرد، او نیز پذیرفت و مسلمان شد. آن حضرت جچند روزی در آنجا ماند و سپاه اسلام را به اطراف آن منطقه در تعقیب فراریان اعزام نمود، ولی موفق به دستگیری کسی نشد و سرانجام، لشکر اسلام به مدینه بازگشت. در مسیر بازگشت، آن حضرت جبا عیینه بن حصن فزاری قرارداد صلح امضا نمود و عیینه از رسول خدا جاجازه خواست تا بتواند شتران و گوسفندان خود را در فاصلۀ شصت و پنج کیلومتری مدینه بچراند.
رسیدن لشکر اسلام به دومهالجندل با توجه به مسافت طولانی و انعقاد پیمان صلح با عیینه و اجازه خواستن عیینه برای چرانیدن مواشی خود در ۶۵ کیلومتری مدینه، بیانگر قدرت فوقالعاده مسلمانان در منطقه است، امّا با این وجود، مسلمانان خود را موظف به ایجاد امنیت در منطقه دانستند و آنان نیز به این نتیجه رسیدند که اسلام، قدرتمندترین حکومت مرکزی است و کسی یارای مقابله با آن را ندارد و اگر کسی چنین قدرتی میداشت، عیینه بود که میگفتند: با خشم او، ده هزار جوان جنگجو خشم میگیرد و اینک او با مسلمانان از در صلح و آشتی وارد شده بود [۵۵۳].
غزوۀ دومهالجندل اعلان دعوت اسلام به بادیهنشینان شمال و ساکنان نواحی جنوبی شام بود و آنها متوجه قدرت اسلام و حضور آن همان طور که قبل از آن متوجه حضور و قدرت قیصر روم و لشکریانش گردیده بودند و از طرفی طینمودن این مسافت طولانی، به مثابۀ تمرینی عملی برای لشکر اسلام بود که در آیندهای نزدیک قصد لشکرکشی به سایر سرزمینها را داشت بنابراین، این غزوه را مقدمۀ فتوحات بعدی اسلام در سرزمینهای آسیا و آفریقا شمردهاند [۵۵۴].
پیامبر اکرم جدر این غزوه، اهداف مهمی را دنبال مینمود، از جمله اینکه این غزوه از یک طرف جنگی تبلیغاتی و مانور نظامیای بود که شبهجزیره عربستان را تحتالشعاع قرار میداد و مرکز قدرت را در آن شناسایی مینمود و از طرفی دیگر جنگی تمام عیار علیه قبائل و نیروهایی بود که در حال شکلگیری بودند و احتمال میرفت در آینده به مدینه نزدیک بشوند و حکومت اسلامی را تهدید نمایند و این غزوه نیز جنگی سیاسی محسوب میگردید که زمینۀ گسترش قلمرو حکومت اسلامی را فراهم میساخت.
غزوۀ دومهالجندل در واقع اردوی تربیتی زیبا و در عین حال طاقتفرسایی بود که رسول خدا جآن را رهبری میکرد و در رکاب ایشان یک هزار شاگرد ممتاز وجود داشت که هر لحظه مشغول فراگیری درسی بودند؛ درس طاعت و حرف شنوی، انضباط، تمرین نظامی، تحمل مشقتها و احکام فقهی (حلال و حرام.) همچنین عملیات آمیخته شدن نیروهای اسلامی در قالب امت واحد و چارچوب مشخص و بیرون کردن آنها از چارچوبهای عشیرهای و فامیلی که فقط برای خدا دوستی و دشمنی بکند، هدف دیگری بود که در این غزوه بدان پرداخته شد.
علاوه بر موارد ذکر شده، این غزوه موجب بروز استعدادها و قدرت ایمان افراد و شناسایی منافقان و انسانهای ضعیفالایمان قرار گرفت و برخورد رسول خدا جبا هر یک از آنان بر اساس خصوصیات درونی آنان بود و بر این اساس به تربیت آنان میپرداخت تا در پرتو دستورات اسلام، نسلی را بیافریند و تربیت کند که رهبری آیندۀ جهان بشری را به عهده بگیرد.
پیامبر اکرم جدر این غزوه، سباع بن عرفطۀ غفاری را امیر مدینه تعیین کرد. او نه از قبیلۀ اوس بود و نه از خزرج و نه از قریش؛ بلکه از قبیلۀ غفار بود که عربها آنها را راهزنان حجاج میدانستند. بدین صورت رسول خدا جبا انتخاب سباع خواستار این بود که به مسلمانان تبعیت از امیر و فرمانده را بیاموزاند و در این جریان، فرقی نمیکند امیر چه کسی و از چه قبیلهای باشد و مهم این است که او شایستگی این کار را دارد و فردی از مسلمانان است و شایسته نیست که اعمال گذشتۀ وی را مدنظر قرار داد و اصحاب و یاران پیامبر اکرم جباید در غیاب ایشان، همان راه و روشی را اتخاذ نمایند که پیامبر اکرم جآن را پیمود که پیروی از کتاب خدا و سنت رسول خدا جمیباشد.
[۵۵۰] تاملات فی سیرة الرسول، محمّد وکیل، ص ۱۶۹. [۵۵۱] دراسات فی عهد النبوه، شجاع. ص ۱۴۴-۱۴۵. [۵۵۲] همان، ص ۱۴۴. [۵۵۳] تأملات فی سیرة الرسول، ص ۱۷۰. [۵۵۴] السیرة النبویة، ابی شهبه، ص ۲۵۱-۲۵۲.