الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

۲- تشدید محاصرۀ مسلمانان و حضور پیدا نکردن منافقان

۲- تشدید محاصرۀ مسلمانان و حضور پیدا نکردن منافقان

قبایل عرب پس از پیوستن بنی‌قریظه، حلقۀ محاصرۀ مسلمانان را تنگ‌تر کردند و آنها را در وضعیتی دشوار قرار دادند؛ چنانکه قرآن، حالت اضطراب و وحشت مسلمانان را این گونه بیان می‌نماید:

﴿إِذۡ جَآءُوكُم مِّن فَوۡقِكُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنكُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠١٠ هُنَالِكَ ٱبۡتُلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِيدٗا١١[الأحزاب: ۱۰-۱۱].

«به خاطر بیاور زمانی را که دشمنان از طرف بالا و پایین به سوی شما آمدند و زمانی را که چشم‌ها (از ترس) خیره شده و جان‌ها به لب رسیده بود و گمان‌های گوناگونی درباره خدا داشتید. در آن وقت مؤمنان آزمایش شدند و سخت به اضطراب افتادند».

همچنین قرآن به توصیف یقین کامل مسلمانان به کمک پروردگارشان می‌پردازد و فرموده است:

﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا٢٢[الأحزاب: ۲۲].

«و هنگامی که مؤمنان احزاب را دیدند، گفتند: این همان چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده داده بودند و حقا که خدا و رسولش راست گفتند. و این سختیها جز ایمان و تسلیم شدن آنان نمی‌افزاید».

منافقانی نیز که در لشکر اسلام حضور داشتند، به خاطر ترس شدیدی که دامنگیر آنان شده بود، یکی بعد از دیگری و به بهانه‌های مختلف، عقب‌نشینی می‌کردند تا جایی که معتب بن قشیر گفت: محمد جبه ما وعدۀ گنجینه‌های قیصر و کسرا را می‌داد و حالا ما می‌ترسیم برای دستشویی بیرون شویم و برخی دیگر از آنان به بهانۀ اینکه خانه‌هایشان بی‌سرپرست است، اجازۀ بازگشت خواستند و رفتند؛ چنانکه قرآن کریم تصویر دقیقی از موضعگیری آنان ارائه داده [۶۲۵]و فرموده است:

﴿وَإِذۡ قَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ يَٰٓأَهۡلَ يَثۡرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمۡ فَٱرۡجِعُواْۚ وَيَسۡتَ‍ٔۡذِنُ فَرِيقٞ مِّنۡهُمُ ٱلنَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوۡرَةٞ وَمَا هِيَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارٗا١٣ وَلَوۡ دُخِلَتۡ عَلَيۡهِم مِّنۡ أَقۡطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُواْ ٱلۡفِتۡنَةَ لَأٓتَوۡهَا وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا يَسِيرٗا١٤ وَلَقَدۡ كَانُواْ عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ مِن قَبۡلُ لَا يُوَلُّونَ ٱلۡأَدۡبَٰرَۚ وَكَانَ عَهۡدُ ٱللَّهِ مَسۡ‍ُٔولٗا١٥ قُل لَّن يَنفَعَكُمُ ٱلۡفِرَارُ إِن فَرَرۡتُم مِّنَ ٱلۡمَوۡتِ أَوِ ٱلۡقَتۡلِ وَإِذٗا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلٗا١٦ قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِي يَعۡصِمُكُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ رَحۡمَةٗۚ وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٧ ۞قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلۡمُعَوِّقِينَ مِنكُمۡ وَٱلۡقَآئِلِينَ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ هَلُمَّ إِلَيۡنَاۖ وَلَا يَأۡتُونَ ٱلۡبَأۡسَ إِلَّا قَلِيلًا١٨ أَشِحَّةً عَلَيۡكُمۡۖ فَإِذَا جَآءَ ٱلۡخَوۡفُ رَأَيۡتَهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ تَدُورُ أَعۡيُنُهُمۡ كَٱلَّذِي يُغۡشَىٰ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِۖ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلۡخَوۡفُ سَلَقُوكُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَيۡرِۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يُؤۡمِنُواْ فَأَحۡبَطَ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا١٩ يَحۡسَبُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ لَمۡ يَذۡهَبُواْۖ وَإِن يَأۡتِ ٱلۡأَحۡزَابُ يَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِي ٱلۡأَعۡرَابِ يَسۡ‍َٔلُونَ عَنۡ أَنۢبَآئِكُمۡۖ وَلَوۡ كَانُواْ فِيكُم مَّا قَٰتَلُوٓاْ إِلَّا قَلِيلٗا٢٠[الأحزاب: ۱۳-۲۰].

«و به یاد آورید زمانی را که گروهی از آنان (منافقان) گفتند: ای اهل یثرب! اینجا جای ماندن نیست، برگردید. گروه دیگری از آنان از رسول الله ج اجازه خواستند و گفتند: خانه‌های ما بدون حفاظ و نااستوار است؛ در حالی که چنین نبود و فقط می‌خواستند فرار کنند.

واگر احزاب از جوانب مدینه وارد شوند و آنها پیشنهاد نمایند که از دین برگردید، به سرعت می‌پذیرند و جز مدت کمی برای انتخاب این پیشنهاد درنگ نخواهند کرد. در حالی که قبلا با خدا عهد بسته بودند که پشت به دشمن نکنند و نگریزند.

و در مورد عهد و پیمان خدا مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

بگو: چه کسی می‌تواند شما را در برابر ارادۀ خدا حفظ کند، اگر او مصیبت یا رحمتی را برای شما بخواهد؟ آنان غیراز خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت.

خداوند کسانی را به خوبی می‌شناسد که مردم را از جنگ باز می‌داشتند و کسانی را که به برادران خود می‌گفتند: به‌سوی ما بیایید و جز مقداری کمی دست به جنگ نمی‌یازیدند.

آنان نسبت به شما بخیل هستند و هنگامی که لحظات بیم و هراس فرا می‌رسد، می‌بینی به تو نگاه می‌کنند؛ در حالی که چشمانشان بی‌اختیار در حدقه به گردش درآمده است، همسان کسی که دچار سکرات موت بوده و می‌خواهد قالب تهی کند، اما هنگامی که خوف و هراس نماند، زبانهای تند و تیز خود را بی‌ادبانه‌ بر شما می‌گشایند و برای گرفتن غنایم، سخت حریص و آزمندند. آنان هرگز ایمان نیاوردند و لذا خدا اعمال ایشان را باطل و بی‌مزد می‌کند و این کار برای خدا آسان است.

آنان گمان می‌کنند لشکریان احزاب نرفته‌اند و اگر احزاب بار دیگر برگردند، ایشان دوست می‌دارند درمیان اعراب بادیه‌نشین، صحرانشین شوند و اخبار شما را جویا شوند. اگر آنان درمیان شما می‌ماندند، جز مقدار کم و ناچیزی نمی‌جنگیدند».

این آیات در برگیرنده نفاق و ترس و اضطرابی است که منافقان را فرا گرفته و آنان را نسبت به خدا، بدگمان ساخته بود که در چنین شرایط دشواری اعتمادشان نسبت به او سلب گردید و به جای تواضع و پناه بردن به خدا، گستاخ‌تر گردیدند و به این هم بسنده نکردند؛ بلکه به بهانۀ اینکه خانه‌هایشان بی‌سرپرست است، میدان را خالی نمودند و دیگران را نیز به این کار تشویق کردند [۶۲۶].

مشرکان نیز به حملات خود جهت نفوذ به داخل خندق و عبور از آن افزایش دادند و هر شب تعدادی زیادی از آنان در اطراف خندق دور می‌زدند و تلاش‌های بی‌وقفه و مذبوحانه‌ای را انجام می‌دادند تا بتوانند راهی به داخل خندق باز نمایند؛ چنانکه خالد بن ولید با دسته‌ای از سوارکاران، تلاش زیادی نمود تا از ناحیۀ تنگ‌تر خندق یورش غافلگیرانه‌ای بر مسلمانان انجام دهد، ولی اسید بن حضیر با دویست نفر از صحابه، تحرکات او را زیرنظر داشتند ودفع نمودند. در این درگیریها، طفیل بن نعمان توسط وحشی (قاتل حمزه) شهید گردید. او از آن طرف خندق، طفیل را با نیزه‌ای نشانه گرفته بود [۶۲۷].

همچنین سعد بن معاذ، توسط تیری که حبان بن عرقه شلیک کرده بود، زخمی شد. سعد پس از اینکه زخمی شده بود، چنین دعا کرد : بارالها! اگر جنگ با قریش ادامه دارد، مرا زنده نگهدار؛ زیرا من دوست دارم با ملتی بجنگم که پیامبرت جرا تکذیب نمودند و از شهر خود بیرون کرده‌اند و اگر جنگ با قریش پایان یافته است، پس این زخم را باعث شهادت من بگردان، ولی قبل از آنکه مرا بمیرانی، چشمانم را با نابودی بنی‌قریظه خنک بگردان [۶۲۸]. خداوند نیز دعای این بندۀ صالح را پذیرفت و سرنوشت بنی‌قریظه را او تعیین کرد.

دستۀ بزرگی از مشرکان نیز متوجه مقر پیامبر اکرم جشدند و حملات خود را آنجا متمرکز ساختند. مسلمانان آن روز از خود حماسۀ بی‌نظیری نشان دادند و پیوسته تا شب جنگیدند، طوری که هم پیامبر اکرم جو هم صحابه فرصت خواندن نماز عصر را نیافتند. بعد از اینکه شب همه جا را فرا گرفت و مشرکان به خیمه‌هایشان برگشتند، پیامبر اکرم جفرمود: «خدا خانه‌ها و قبرهایشان را پر از آتش نماید، ما را چنان به خود مشغول ساختند که نماز وسطی قضا گردید» [۶۲۹].

[۶۲۵] السیرة النبویة الصحیحه، ج ۲، ص ۴۲۴. [۶۲۶] السیرة النبویة الصحیحة، ج ۲، ص ۴۲۵. [۶۲۷] حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج ۲، ص ۴۲۴. [۶۲۸] مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب اخراج الیهود، ج ۳، ص ۱۳۸۹، شماره ۱۷۶۹. [۶۲۹] بخاری، کتاب المغازی، باب غزوة الخندق، ج ۵، ص ۵۸، شماره ۴۱۱۱.