۳- تلاش پیامبر اکرم ججهت کاهش دامنۀ محاصره و قرارداد صلح با عطفان و شایعهپراکنی در صفوف دشمن
۱- حسن سیاست رسول خدا جدر این نمایان میشود که ایشان از میان احزاب، به قبیلۀ غطفان پیشنهاد صلح داد تا در مقابل مالی که به آنها داده میشود، میدان جنگ را ترک نمایند و به سرزمین خود برگردند؛ زیرا پیامبر اکرم جنیک میدانست که غطفان هیچگونه انگیزۀ سیاسی و عقیدتی در جنگ با مسلمانان ندارد؛ بلکه هدف آنها رسیدن به اموال و دارایی مدینه است (به اضافه آنچه یهودیان به آنها وعده داده بودند.) اما دیگر قبایل عرب یعنی یهودیان و قریش، اهدافی سیاسی و عقیدتی داشتند و میخواستند با این جنگ، به موجودیت اسلام و مسلمانان پایان بدهند.
بنابراین، برخی از غطفانیها بیدرنگ پیشنهاد پیامبر اکرم جرا پذیرفتند [۶۳۰]. از جمله عیینه بن حصن و حارث بن عوف که دو تن از فرماندهان غطفان بودند، مخفیانه از خندق عبور نمودند و با پیامبر اکرم جوارد گفتگو شدند و تصمیم گرفته شد قراردادی نوشته شود که مهمترین بندهای آن عبارت بودند از:
الف - این قرارداد فقط متعلق به غطفان است نه سایر احزاب.
ب - غطفان دست از هر عملیاتی ضد مسلمانان، بردارد.
ج - غطفان به محاصرۀ مدینه پایان بدهد و نیروهای خود را به عقبنشینی وادار سازد.
د - مسلمانان در قبال این عقبنشینی، یک سوم محصولات این سال مدینه را به غطفان بدهند.
سرداران غطفان، بند آخر این قرارداد را نپذیرفتند و خواستار نصف محصولات مدینه شدند، ولی پیامبر اکرم جنپذیرفت، امّا سرانجام آنها راضی شدند و با گروهی از ریش سفیدان قبیلۀ خود نزد پیامبر اکرم جآمدند [۶۳۱].
تن دادن رهبران غطفان برای صلح پیشنهادی در قبال یک سوم محصول مدینه، انگیزۀ درونی آنان را برای مشارکت در جنگ مشخص مینماید و پیامبر اکرم جبا آشکار ساختن انگیزه درونی احزاب از شرکت در جنگ علیه مسلمانان، باعث تضعیف روحیۀ آنان گردید [۶۳۲].
پیامبر اکرم جدر این مذاکرات و در مقابله با بحرانها از شیوه و منهجی استفاده نمود تا این شیوه برای نسل آینده امت اسلام الگویی تربیتی قرار گیرد که بتوانند در چنین بحرانهایی از آن استفاده نمایند، اما قبل از امضای قرارداد فوق پیامبر اکرم جاز صحابه در این مورد نظرخواهی نمود. آنها به اینکه بخشی از محصولات کشاورزی مدینه به غطفان داده شود، اعتراض نمودند؛ چنانکه سعد بن معاذ و سعد بن عباده گفتند: ای پیامبر اکرم ج! آیا این کاری است که براساس دیدگاه شما دوست دارید انجام گیرد و یا اینکه اگر دستور خداوند است چارهای جز تن دادن به آن وجود ندارد. یا اینکه کاری است که شما به خاطر ما مجبور شدهاید، انجام دهید؟ پیامبر اکرم جفرمود: من فقط به خاطر شما این کار را انجام میدهم؛ چراکه تمامی قبایل عرب علیه شما یکپارچه شدهاند بنابراین، خواستم اتحاد آنان را از هم بپاشم. سعد بن معاذ گفت: ای پیامبر اکرم ج! قبل از اینکه به اسلام مشرف گردیم، ما نیز مانند اینها، به خدا شرک میورزیدیم و بتها را میپرستیم و خدا را نمیشناختیم و او را نمیپرستیدیم، با این وجود اینها به یک دانه میوۀ مدینه چشم نمیدوختند؛ مگر اینکه در مهمانی نصیبشان میشد یا میخریدند. اکنون که خدا ما را با اسلام گرامی داشته و با تشریفآوری شما به ما قدرت و عزت بخشیده است، چگونه مالهای خود را به آنها خواهیم داد؟ بنابراین، ما چنین قراردادی را لازم نمیدانیم. به خدا سوگند! جز شمشیر چیز دیگری به آنها نخواهیم داد تا خدا میان ما و آنها فیصله نماید. رسول خدا جفرمود: این شما و این هم آنها.
آن گاه معاذ، پیماننامه را پاره نمود و گفت: هر کاری که میخواهید، انجام دهید [۶۳۳].
نپذیرفتن قرارداد توسط این دو پیشوای انصار، همان طور که شرح آن گذشت، کاملاً براساس رعایت حریم خدا و رسول او جانجام گرفت؛ زیرا آنها بعد از اینکه اذعان نمودند که این دستور خدا و پیامبرش جنیست؛ بلکه پیامبر اکرم جتنها به خاطر آنها این کار را انجام میدهد، آن را لغو نمودند و نپذیرفتند و پیامبر اکرم جنیز با شنیدن سخنان سعد که از آن بوی ایمان و قدرت ایمانی به مشام میرسید، خوشحال شد و پیماننامه را لغو نمود [۶۳۴].
منظور پیامبر اکرم جاز اینکه فرمود: «تمامی قبایل عرب علیه شما متحد شدهاند» از همپاشیدن صف واحد دشمنان بود که از این عملکرد، نکات ذیل استنباط میگردد:
- مسلمانان باید تلاش نمایند تا راه نفوذ به داخل صفهای دشمن را بیابند.
- هدف استراتژی فرمانده نیروهای اسلامی حتیالمقدور، منصرف ساختن بخشهایی از نیروی دشمن از جنگ باشد و فرماندهی کل نباید رایزنی، مشورت و مصلحت دور و نزدیک را از یاد ببرد [۶۳۵].
- مشورتگرفتن از صحابه در چنین موقعیت حساسی، بیانگر شیوۀ فرماندهی آن حضرت جو اهمیت مشورت بویژه در امور نظامی است که این امور مربوط به تمامی گروهها است؛ پس این مسئله میبایست در شورا مطرح گردد و نباید فقط یک نفر در آن اظهار نظر نماید؛ حتی اگر آن یک نفر پیامبر اکرم جباشد؛ مگر اینکه رأی و نظر او برگرفته از وحی و دستور الهی باشد [۶۳۶].
- پذیرفتن رأی صحابه در لغو قرارداد صلح با غطفان، بیانگر توانایی و ارادۀ قوی فرماندۀ لشکر اسلام است؛ چراکه این فرمانده به افراد تحت نظر خویش اعتماد دارد و به آنها شخصیت میدهد و هر یک از این دو گروه قدرشناس زحمات گروه متقابل هستند. و فرمانده به رأی آنان و آنان به رأی فرمانده احترام قائل هستند، اما صلحی که پیامبر اکرم جخواست با غطفان امضاء نماید، از سیاستی شرعی که در آن مصلحتها و مفاسد بررسی میشوند و براساس آنها فرمانده کل تصمیم میگیرد، سرچشمه میگرفت [۶۳۷].
پیامهای موضعگیری صحابه در قبال این صلح
الف - تأکیدی است به شجاعت ادیبانهای که اصحاب و یاران پیامبر اکرم جهرگاه ایجاب نماید، در مورد مسائل مربوط به جماعت مسلمانان، ابراز میدارند.
ب - بیانگر جوهرۀ مسلمانان و حقیقت ارتباط آنان با خدا، پیامبر اکرم جو اسلام است.
ج - همچنین بیانگر روحیۀ و ایمان قوی مسلمانان است که آمادگی رویارویی با هر نوع بحران را با صبر و بردباری دارند و دشمن را هرچند که قوی و تعداد جنگجویانش زیاد باشد، ضعیف و کم میپندارند.
۲- شایعه پراکنی در صفوف دشمن
پیامبر اکرم جبرای تضعیف و از همپاشیدن نیروهای احزاب از سلاح تبلیغات روانی و شایعه پراکنی استفاده نمود؛ زیرا آن حضرت جاز اختلافاتی که درمیان صفوف احزاب وجود داشت، آگاهی داشت بنابراین، سعی نمود آنها را شناسایی و ابراز نماید تا ریشهدار و عمیق بشوند.
قبلاً به این موضوع اشاره نمودیم که با سران غطفان مذاکره نمود و با آزمند ساختن آنان به مال، روحیۀ آنان را تضعیف کرد و در این مرحله نیز خداوند یکی از غطفانیها را که نعیم بن مسعود غطفانی نام داشت، هدایت نمود و او اسلام را پذیرفت. نعیم گفت: ای پیامبر اکرم ج!خویشاوندانم از مسلمان شدن من اطلاعی ندارند بنابراین، شما هر دستوری بدهید، من آمادهام. پیامبر اکرم جفرمود: تو یک نفر از ما هستی، تا میتوانی آنها را شکست بده. زیرا جنگ یعنی فریبکاری [۶۳۸].
نعیم براساس دستور پیامبر اکرم به ایجاد بدگمانی و شایعهپراکنی درمیان صفوف دشمن پرداخت و شیوۀ او این گونه بود که ازیک طرف یهودیان را تحریک کرد تا از قریش گروگان بخواهند تا به محاصرۀ مسلمانان پایان ندهند و از طرفی به قریش گفت: یهود بنیقریظه از شما گروگان میطلبند تا به محمد بدهند و در مقابل آن، دوباره با او صلح بنمایند [۶۳۹].
آخرالامر اینکه تبلیغات نعیم بن مسعود موفقیتآمیز بود؛ چراکه توانست درمیان صفوف احزاب بدگمانی ایجاد نماید و اعتماد آنها را نسبت به یکدیگر سلب نماید.
اسباب موفقیت نعیم بن مسعود عبارت بودند از:
الف - اسلام خود را آشکار نساخت و بدین صورت اعتماد آنها را جلب نمود.
ب - سرنوشت یهودیان بنیقینقاع و بنینضیر را برای یهود بنیقریظه یادآور شد و آنها را در صورت استمرار مخالفت با پیامبر اکرم جو مسلمانان به آیندهای خطرناک هشدار داد؛ چنانکه این هشدار در دل یهود کارساز واقع شد و باعث دودلی و تغییر افکار آنان گردید.
ج - او هر یک از دو طرف (قریش و یهود بنیقریظه) را به کتمان مذاکرات و روابط خود با آنها متقاعد ساخت؛ زیرا در صورت آشکار شدن روابط او با دو طرف، پرده از چهرۀ واقعی او برداشته میشد و مأموریتش به اتمام نمیرسید.
بدین صورت نعیم بن مسعود، نقشی اساسی در شکست احزاب ایفا نمود [۶۴۰].
[۶۳۰] غزوة الاحزاب، محمد احمد باشمیل، ص ۲۰۱. [۶۳۱] مغازی، واقدی، ج ۲، ص ۴۷۷. [۶۳۲] القیادة العسکریة فی عهد الرسول، ص ۴۱۳. [۶۳۳] البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۱۰۶. [۶۳۴] تاریخ الاسلامی، حمیدی، ج ۶، ص ۱۲۵. [۶۳۵] الأساس فی السنة، ج ۲، ص ۶۸۷. [۶۳۶] العبقریه العسکریه فی غزوات الرسول، ص ۴۱۴. [۶۳۷] القیادة العسکریة فی عهد الرسول، ص ۴۱۴. [۶۳۸] البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۱۱۳. [۶۳۹] السیرة النبویة الصحیحة، ج ۲، ص ۴۳۰. [۶۴۰] القیادة العسکریة فی عهد الرسول، ص ۴۷۷.