الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

انفاق در غزوۀ تبوک و شوق صحابه برای جهاد

انفاق در غزوۀ تبوک و شوق صحابه برای جهاد

از آنجا که قرار بود این غزوه در منطقه‌ای دوردست اتفاق بیفتد و لشکر اسلام از امکانات کمی بهره‌مند بود، بنابراین پیامبر اکرم جمسلمانان را به انفاق در راه خدا تشویق نمود و پاداش چنین انفاقی را نیز بیان داشت.

بر این اساس هر یک از صحابه به اندازه توان خود انفاق کردند و در این غزوه عثمان از دیگران، گوی سبقت را ربود [۱۴۴۲]؛ چنانکه عبدالرحمان بن حباب می‌گوید: در حالی که پیامبر اکرم جمسلمانان را برای انفاق بر لشکر عسره، تشویق می‌نمود، عثمان ابن عفان برخاست و گفت: ای رسول خدا! من صد شتر با تمام تجهیزات در راه خدا انفاق می‌نمایم. پیامبر با تشویق و ترغیب ادامه داد و از مردم برای تجهیز این لشکر کمک درخواست می‌نمود. باز دوباره عثمان برخاست و گفت: من دویست شتر با تمامی تجهیزات در راه خدا انفاق می‌نمایم و برای بار سوم وقتی رسول خدا تشویق نمود و از مردم کمک درخواست نمود، عثمان برخاست و گفت: من سیصد شتر با تمامی تجهیزات در راه خدا انفاق می‌نمایم. راوی می‌گوید: پیامبر در حالی از منبر پائین می‌آمد که می‌گفت: عثمان بعد از امروز هر کاری بکند، برایش ضرری ندارد و این جمله را دو بار تکرار فرمود [۱۴۴۳].

در روایت دیگری عبدالرحمان بن مره می‌گوید: هنگامی که پیامبر اکرم جبرای لشکر عسره، کمک جمع‌آوری می‌نمود، عثمان هزار دینار به پیامبر اکرم جتحویل داد. آن حضرت آنها را با دستش زیرورو می‌کرد و‌ می‌گفت: ابن عفان بعد از این هر کاری بکند، ضرر نخواهد کرد و این سخن را چندین بار تکرار نمود [۱۴۴۴].

عمر سنیز نصف دارایی خود را آورده بود و گمان می‌کرد بر ابوبکر پیشی گرفته است؛ چنانکه می‌گوید: پیامبر اکرم جاز ما کمک طلبید. من در آن روزها مال داشتم. با خود گفتم: امروز از ابوبکر سبقت خواهم گرفت. بنابراین، نصف دارایی خود را آوردم. پیامبر اکرم جپرسید: برای زن و بچه‌هایت چه گذاشته‌ای؟ گفتم: همین مقدار را برای آنها گذاشته‌ام. بعد از آن ابوبکر با تمام دارایی‌اش آمد. پیامبر اکرم ج، از او پرسید: برای زن و فرزندانت چه گذاشته‌ای؟ گفت: (اطاعت) خدا و پیامبرش را برای آنها گذاشته‌ام. با خود گفتم: هیچ گاه از تو پیشی نخواهم گرفت [۱۴۴۵].

همچنین روایت است که عبدالرحمان بن عوف، دوهزار درهم که نیمی از دارایی‌ او را تشکیل می‌داد، کمک کرد [۱۴۴۶]و برخی دیگراز صحابه مانند: عباس، طلحه، محمد بن مسلمه و عاصم بن عدی نیز اموال هنگفتی، کمک نمودند [۱۴۴۷].

بدین صورت مسلمانان به این امر واقف گردیدند که از اموالی که در اختیار آنان قرار دارد، باید از آن استفاده نمود؛ چنانکه ثروتمندان صحابه توانستند ثابت نمایند که هر آنچه در توان داشته باشند، در راه خدمت به دین، انفاق خواهند نمود؛ انفاقی که برخاسته از میل و رغبت درونی خودشان است. مسلمانان ثروتمند، دارای تاریخ درخشانی هستند. آنان مال و اموال را در اختیار داشتند، نه اینکه آنان در اختیار اموال قرار گرفته بودند.

برای آنان همان طور که جهاد با نفس مطلوب بود، جهاد با مال نیز مدنظر بود و آنانی که تربیت شده بودند تا جانهای خود را فدا سازند، خیلی راحت حاضر بودند، اموال خود را در راه خدا فدا نمایند [۱۴۴۸].

از رقابت ثروتمندان صحابه در انفاق و بذل و بخشش، به تأثیر ایمان در وجود انسان‌های مؤمن پی می‌بریم؛ چراکه ایمان موجب گردید تا آنان به مسابقه و رقابت در کارهای خیر و مقاومت در مقابل غریزه‌های نفسانی وادار گردند و این یکی از عواملی است که هر ملتی برای رسیدن به پیروزی بر دشمنان خود به آن نیازمند است؛ پس بهترین کاری که باید سرلوحۀ برنامۀ مصلحان و رهبران نهضتهای اسلامی قرار گیرد، غرس دین به معنای واقعی در وجود انسان‌ها می‌باشد [۱۴۴۹].

فقرا و مستضعفان صحابه نیز از انفاق مال اندکی که در اختیار داشتند، دریغ نورزیدند و با احساس شرم آنچه در بساط داشتند، تقدیم نمودند؛ چنانکه ابوعقیل، نصف صاع خرما آورد و برخی بیشتر و کمتر آوردند و مورد تمسخر منافقان قرار گرفتند.

منافقان می‌گفتند: خداوند به صدقۀ این فرد نیازی ندارد و هنگامی که ثروتمندی مال هنگفتی می‌آورد، می‌گفتند: این به خاطر تظاهر، انفاق می‌کند؛ چنانکه خداوند عملکرد منافقان را این گونه بیان می‌نماید:

﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ[التوبة: ۷۹] [۱۴۵۰].

«کسانی که مؤمنان را که مشتاقانه بیش از اندازه به خیرات و صدقات می‌پردازند و مؤمنان (فقیر) را که به کمک‌های مختصری دست می‌یازند، مورد تمسخر قرار می‌دهند، خداوند ایشان را مورد تمسخر قرار می‌دهد».

بسیاری از مسلمانان فقیر که مالی برای انفاق و همچنین توشه‌ای برای شرکت در جهاد نداشتند، بسیار اندوهگین گردیدند؛ چنانکه عُلََبه بن زید، شبی را در نماز و گریه به صبح رساند و چنین می‌گفت: بارالها! امر به جهاد نمودی و بدان تشویق کرده‌ای و من چیزی ندارم که در کنار پیامبرت درجهاد شرکت کنم. بنابراین، من حقوقم را بر هر مسلمانی که در حق من ظلمی مرتکب شده است، صدقه می‌کنم و همه را می‌بخشم. آنگاه پیامبر اکرم جبه او اطلاع داد که خداوند تمامی گناهنش را آمرزیده است [۱۴۵۱].

براساس این داستان و محتوای آن علاوه بر اینکه نشانه‌هایی از اخلاص و محبت و شوق جهاد برای نصرت دین خدا و انتشار دعوت آن در زمین مشاهده می‌شود، از لطف خدا نیز که شامل مؤمنان مستضعف گردد، نیز سخن گفته شده است [۱۴۵۲].

یکی دیگر از این مستضعفان به نام واثله بن اسقع، حکایت خود را این گونه بیان می‌کند: هنگامی که پیامبر اکرم ج، مسلمانان را به سوی غزوۀ تبوک فراخواند، من نزد خانواده‌ام بودم. وقتی به مدینه آمدم، متوجه شدم که دسته‌هایی از صحابه بیرون شده بودند. درمیان مردم به جستجو پرداختم و اعلان نمودم که چه کسی مرا بر مرکب خود سوار می‌نماید تا در عوض، سهم خود را از مال غنیمت به او بدهم؟ پیرمردی از انصار گفت: اگر تو را بر مرکب خود سوار نمایم و خوراک بدهم، سهمت از آن من است؟ گفتم: بلی. گفت که پس به نام خدا حرکت کن. بدین صورت من با او رهسپار تبوک شدم و همسفر بسیار خوبی برایم بود. وهنگامی که خداوند، ما را از غنایم برخوردار نمود [۱۴۵۳]، سهم من چند شتر بود؛ آنها را از نزد او آوردم تا به او بدهم. او مرتب آنها را از جلو و عقب نگاه کرد؛ سپس گفت: این‌ها همان غنیمت بدست آمده است که با من شرط گذاشته‌ بودی؟ گفتم: بلی. گفت: عجب شتران فربه و خوبی است! آن‌گاه رو به من کرد و گفت: برادرزاده‌ام! شترانت را بگیر و برو، من سهم دیگری در نظر داشتم (هدفش اجر اخروی بود) [۱۴۵۴].

بدین صورت واثله برای برخورداری از اجر اخروی، از سهم خود در دنیا صرف‌نظر نمود، اما آن مرد انصاری نیز به این دلیل که واثله از ثواب و پاداش اخروی برخوردار گردد، او را بر مرکب خویش سوار نمود و به وی خوراک و توشه داد.

بنابراین، جامعه‌ای که براساس تعالیم الهی و سنت پیامبر اکرم جتربیت شده است، دارای چنین مفاهیم ارزشمندی است و تمامی افراد این جامعه، براساس معیارهای اصیل اسلامی تربیت شده‌اند و اعضای آن مکمل یکدیگرند [۱۴۵۵].

اشعریها نیز به سرپرستی ابوموسی اشعری آمدند تا پیامبر اکرم جآنها را جهت شرکت در غزوه، تجهیز نماید، اما پیامبر نتوانست آنان را تجهیز نماید و سرانجام فقط سه شتر در اختیار آنها گذاشت [۱۴۵۶].

آنان به قدری مشتاق شرکت در جهاد بودند که عده‌ای از فقرا و مستمندان و حتی بیماران که مشتاق جهاد در راه خدا بودند و نتوانستند شرکت نمایند، به گریه افتادند، تا اینکه خداوند این آیات را در حق آنان نازل فرمود:

﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٩١ وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ٩٢[التوبة: ۹۱-۹۲].

«همچنین گناهی نیست بر کسانی که وقتی نزد تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی، تو گفتی مرکبی ندارم که شما را بر آن سوار کنم. ایشان برگشتند در حالی که چشمانشان از غم، پر از اشک بود، چون چیزی نداشتند که آن را صرف جهاد کنند».

تصویر واقعی شوق و رغبت اصحاب و یاران پیامبر اکرم جبرای جهاد در راه خدا بیانگر میزان نگرانی مؤمنان صادقی است که شرایط شرکت در جهاد برای آنها فراهم نبود. این‌ها گرچه به خاطر تنگدستی یا بیماری و کهولت سن، نتوانستند در جنگ حضور یابند، امّا قلب آنان، همراه کاروان مجاهدان بود [۱۴۵۷]؛ چنانکه پیامبر اکرم جخطاب به مجاهدان حاضر در غزوه، فرمود: اینک مردانی در مدینه هستند، که شما هر مسیر و دره‌ای را که پشت سر می‌گذارید، آنان نیز با شما حضور دارند. صحابه با تعجب پرسیدند: در حالی که آنها در مدینه هستند؟! پیامبر فرمود: در حالی که آنها در مدینه هستند و افزود: چون به خاطر عذر نتوانسته‌اند شرکت کنند [۱۴۵۸].

[۱۴۴۲] السیرة النبویة فی ضوء المصادر الاصلیة، ص ۶۱۵. [۱۴۴۳] سنن ترمذی، مناقب، ج ۵، ص ۶۲۵ – ۶۲۶، شماره ۳۷۰۰. [۱۴۴۴] همان، شماره ۳۷۰۲ – مسند احمد، ج ۵، ص ۶۳. [۱۴۴۵] سنن ابوداود، الزکاه، ج ۲، ص ۳۱۲ – ۳۱۳، شماره ۱۶۷۸. [۱۴۴۶] السیرة فی ضوء المصادر الاصلیة، ص ۶۱۶. [۱۴۴۷] مغازی، واقدی، ج ۳، ص ۳۹۱. [۱۴۴۸] معین السیرة، ص ۴۴۹. [۱۴۴۹] السیرة النبویة دروس و عبر، سباعی، ص ۱۶۱. [۱۴۵۰] السیرة النبویة فی ضوء المصادر الاصلیة، ص ۶۱۶. [۱۴۵۱] المجتمع المدنی، عمری، ص ۲۳۵. [۱۴۵۲] محمد رسول الله، صادق عرجون، ج ۴، ص ۴۴۳. [۱۴۵۳] واثله در سریه دومة الجندل با خالد بود. [۱۴۵۴] جامع الاصول، شماره ۶۱۸۸ – معین السیرة، ص ۴۵۳. [۱۴۵۵] معین السیرة، ص ۴۵۳. [۱۴۵۶] المجتمع المدنی، ص ۲۳۶. [۱۴۵۷] السیرة النبویة فی ضوء المصادر الاصلیه، ص ۶۱۸. [۱۴۵۸] بخاری، کتاب المغازی، شماره ۴۴۳۳.