الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

۲- احادیثی که اشاره به وفات پیامبر اکرم جدارند

۲- احادیثی که اشاره به وفات پیامبر اکرم جدارند

الف – عایشه می‌گوید: در حالی که تمامی زنان پیامبر نزد ایشان جمع بودند، فاطمه آمد، راه رفتنش شبیه راه‌رفتن پدرش بود، پیامبر اکرم جبه او خوش آمد گفت و او را کنار خود نشاند و در گوشش نجوا کرد. فاطمه به گریه افتاد؛ سپس دوباره در گوشش نجوا کرد او خندید. من به فاطمه گفتم: پیامبر از میان این همه با تو نجوا کرد، آن گاه تو گریه می‌کنی؟ وقتی از آنجا برخاست من به او گفتم پیامبر با تو در مورد چه چیزی نجوا کرد؟ فاطمه گفت من راز رسول خدا را فاش نمی‌کنم. عایشه می‌گوید: پس از وفات پیامبر به فاطمه گفتم: به حقی که بر تو دارم مرا از نجوای پیامبر با خبر ساز گفت: اکنون اشکالی ندارد آن گاه گفت: پیامبر در نجوای اول به من گفت: جبرئیل در سال‌های گذشته یکبار قرآن را با من تکرار نمود و امسال دوبار آن را تکرار کرد، فکر می‌کنم اجلم نزدیک شده است؛ پس از خدا بترس و صبر را پیشه ساز. بنابراین، من گریه کردم؛ سپس در نجوای دوم فرمود: آیا دوست نداری که سردار زنان این امت شوی؟ بنابراین من خندیدم [۱۷۱۳].

این حدیث از نزدیک شدن زمان مرگ پیامبر خبر می‌داد. البته آن حضرت این راز را فقط با دختر خود درمیان گذاشت و از این راز هیچ کسی از مسلمانان قبل از وفات پیامبر اطلاعی نداشت [۱۷۱۴].

ب – جابر می‌گوید: پیامبر اکرم جرا در روز دهم ذیحجه سوار بر شترش دیدم که می‌فرمود: احکام حجتان را از من فرا گیرید، شاید دوباره به حج نیامدم [۱۷۱۵].

امام نووی می‌گوید: این حدیث اشاره به خداحافظی و نزدیک شدن وفات ایشان داشت تا صحابه فرصت را غنیمت بشمارند و امور دینی خود را با ملازمت بیشتری از ایشان فرا بگیرند و به خاطر همین است که این حج را حجه‌الوداع نامیده‌اند [۱۷۱۶].

ابن رجب نیز می‌گوید: آن حضرت در اواخر عمرش، همواره اشاراتی مبنی بر نزدیک شدن وفات خود داشت؛ چنانکه در خطبه‌های حجة‌الوداع فرمود: مناسک حجتان را از من بیاموزید، شاید بعد از امسال مرا نبینید و با مردم خداحافظی می‌کرد. از این‌رو حج آن سال را حجه الوداع نامیدند [۱۷۱۷].

ج – ابوسعید خدری می‌گوید: پیامبر در خطبه‌ای فرمود: خداوند، بنده‌ای را بین انتخاب دنیا و آنچه نزد خدا است، مختار گذاشت. آن بنده آنچه را نزد خدا است، ترجیح داد و ابوبکر با شنیدن این سخن به گریه افتاد. ابوسعید می‌گوید: ما از گریه ایشان تعجب نمودیم بعداً متوجه شدیم که ایشان از ما بهتر متوجه منظور پیامبر شده است [۱۷۱۸].

حافظ ابن حجر می‌گوید: ابوبکر هدف پیامبر را از این سخن با توجه به بیماری وفاتش متوجه گردید و دانست که زمان مرگ او فرا رسیده است بنابراین، به گریه افتاد [۱۷۱۹].

د – عباس ابن عبدالمطلب می‌گوید: در خواب دیدم که زمین به وسیلۀ ریسمان‌های محکمی به سوی آسمان کشیده می‌شود. خوابم را برای پیامبر بازگو نمودم. فرمود: زمان مرگز برادرزاده‌ات نزدیک شده است [۱۷۲۰].

ه‍ - همچنین هنگامی که معاذ را برای اعزام به یمن بدرقه می‌کرد، فرمود: ای معاذ! شاید بعد از امسال مرا نبینی و گذرت از کنار قبر و مسجدم بیفتد. معاذ با شنیدن این سخن به گریه افتاد. پیامبر فرمود: گریه نکن؛ زیرا گریه از طرف شیطان است [۱۷۲۱].

[۱۷۱۳] بخاری، کتاب الاستیذان، شماره ۶۲۸۵-۶۲۸۶. [۱۷۱۴] مرض النبی و وفاته، ص ۳۵. [۱۷۱۵] مسلم، کتاب الحج، شماره ۱۲۹۷. [۱۷۱۶] شرح النووی علی صحیح مسلم، ج ۹، ص ۴۵. [۱۷۱۷] الطائف المعارف، ص ۱۰۵. [۱۷۱۸] بخاری، فضائل الصحابة، شماره ۳۶۵۴. [۱۷۱۹] فتح الباری، ج ۷ ص ۱۶. [۱۷۲۰] مجمع الزوائد، ج ۹ ص ۲۴. [۱۷۲۱] همان، ص ۲۲.