الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

بیماری پیامبر اکرم ج

بیماری پیامبر اکرم ج

پیامبر اکرم جبعد از اینکه از حج برگشت، باقیماندۀ ماه ذیحجه و ماه محرم و صفر را در مدینه گذراند و در این فرصت، به تجهیز لشکر اسامه جهت اعزام به بلقاء و فلسطین پرداخت و فرماندهی این لشکر را که متشکل از مهاجران و انصار بود و حتی ابوبکر و عمر در آن حضور داشتند، به اسامه که جوانی هجده ساله بود، سپرد. برخی به خاطر کم سن و سال بودن او از پیامبر خواستند تا کسی دیگر را به عنوان فرمانده‌ی لشکر تعیین کند، اما پیامبر نپذیرفت [۱۷۲۲]و فرمود کسانی که به امارت او اعتراض می‌کنند، قبل از این به امارت پدرش نیز اعتراض نموده‌اند. به خدا سوگند که او شایستۀ این امارت و همچون پدرش محبوب‌ترین فرد نزد من است [۱۷۲۳].

مردم آمادگی لازم را برای پیوستن به لشکر اسامه پیدا می‌نمودند که بیماری پیامبر اکرم جبه وفات ایشان انجامید، اما درفاصله‌ی بیماری تاوفاتشان حوادثی رخ داد که اکنون به ذکر حوادث این دوره می‌پردازیم:

الف – پیامبر اکرم جو زیارت قبور شهیدان احد در بقیع

ابومویهبه، غلام آزاد شدۀ پیامبر می‌گوید: پیامبر در نیمه شبی به من گفت: ای ابومویهبه! به من دستور داده شده است تا نزد اهل بقیع بروم و برای آنان طلب آمرزش نمایم؛ پس مرا همراهی کن و من همراه ایشان رفتم. هنگامی که در وسط قبرستان قرار گرفت، فرمود: سلام خدا بر شما قبرنشینان. آنچه شما در آن بسر می‌برید، بهتر از چیزی است که مردم در آن بسر می‌برند. فتنه‌ها چون پاره شب سیاه، یکی بعد از دیگری هجوم آورده‌اند و فتنه‌هایی که می‌آیند، بدتر از گذشته‌اند. ابومویهبه می‌گوید: آن گاه پیامبر رو به من کرد و گفت: به من درمیان کلیدهای خزانه‌های دنیا و بهشت، حق انتخاب داده شد؛ پس من از میان دنیا، بهشت و ملاقات پروردگارم را انتخاب نمودم. سپس برای اهل بقیع استغفار نمود و برگشت. بعد از آن بیماری پیامبر که به وفاتش انجامید، شروع شد [۱۷۲۴].

همچنین عقبه بن عامر جهنی می‌گوید: پیامبر بعد ار هشت سال از شهادت کشته شدگان احد، بر آنان نماز خواند و حالتی داشت که گویا با مردگان و زندگان، خداحافظی می‌کرد؛ سپس بر منبر رفت و گفت: من پیشاپیش و گواه بر شما خواهم بود و وعدۀ ما بر حوض است و افزود که من می‌دانم که شما مبتلا به شرک‌ورزی نمی‌شوید، اما ترس من این است که در دنیا طلبی با یکدیگر رقابت نمایید. عقبه می‌گوید: این آخرین مرتبه‌ای بود که من به آن حضرت می‌نگریستم [۱۷۲۵].

ب - سپری نمودن ایام بیماری در خانۀ عایشه به اجازۀ سایر همسران:

عایشه می‌گوید: هنگامی که بیماری پیامبر شدت گرفت با اجازۀ همسرانش در حالی که عباس و مردی دیگر زیر شانه‌هایش را گرفته بودند و توانایی راه‌رفتن را نداشت به خانۀ من آورده شد و در آنجا بستری گردید و در خانۀ من بیماری‌اش شدت گرفت. آن گاه فرمود: از آب هفت مشکیزه که هنوز باز نشده‌اند، بر من آب بریزید تا بتوانم با مردم ملاقات نمایم. عایشه می‌گوید: ما او را داخل تشت بزرگی که متعلق به حفصه بود نشاندیم و بر جسم ایشان آب ریختیم تا اینکه فرمود: بس است. آن گاه نزد مردم رفت و خطبه‌ای ایراد نمود و برای مردم نماز خواند [۱۷۲۶].

عایشه می‌گوید: من تا کنون کسی را ندیده بودم که بیماری این قدر بر او فشار بیاورد [۱۷۲۷].

ابن مسعود می‌گوید: نزد پیامبر اکرم جرفتم و دستی بر جسمش کشیدم و متوجه شدم که دچار تب شدیدی شده است. گفتم ای رسول خدا! شما دچار تب شدیدی شده‌اید. فرمود: بلی. من دچار دو برابر تبی که شما دچار آن می‌شوید، می‌شوم. گفتم:آیا به خاطر اینکه به شما دو برابر پاداش می‌رسد؟ فرمود: بلی. سپس گفت: هر مسلمانی که دچار بیماری یا مصیبتی دیگر بشود، در مقابل آن گناهانش او از بین می‌روند، همانطور که برگ‌های درختان می‌ریزند [۱۷۲۸].

[۱۷۲۲] السیرة النبویة الصحیحة، ج ۲، ص ۵۵۲. [۱۷۲۳] البخاری، کتاب فضائل اصحاب النبی، ج ۴، ص ۲۱۳. [۱۷۲۴] المستدرک، حاکم، ج ۳، ص ۵۵-۵۶. [۱۷۲۵] البخاری، کتاب الجنائز، باب الصلاة علی الشهید، شماره ۱۳۴۴. [۱۷۲۶] همان، کتاب الوضوء شماره ۱۹۸. [۱۷۲۷] صحیح السیرة النبویة، ص ۶۹۵. [۱۷۲۸] بخاری، کتاب المرض، باب شدة المرض، شماره ۵۶۴۷.