الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

ابوبصیر و فرماندهی جنگ‌های تاکتیکی

ابوبصیر و فرماندهی جنگ‌های تاکتیکی

بعد از گذشت چند روز از صلح حدیبیه، ابوبصیر عتبه بن اسید، توانست از چنگال مشرکان مکه فرار نماید و در مدینه به پیامبر اکرم جبپیوندد. قریش بلافاصله دو نفر را برای بازگردانیدن او نزد رسول الله جفرستادند. آن حضرت جبه ابوبصیر گفت: ما بر این امر با آنان تعهد امضاء نموده‌ایم و شایسته نیست که پیمان خود را نقص نمائیم. بنابراین، تو نزد آنها برگرد انشاءالله به زودی خداوند راهی برای شما خواهد گشود.

ابوبصیر گفت: ای پیامبر اکرم ج!تو مرا نزد مشرکان قریش می‌فرستی تا مرا به خاطر دینم شکنجه کنند؟

پیامبر اکرم جفرمود: ابوبصیر! با این‌ها برو، انشاءالله خداوند برای تو و امثال تو راه نجات را خواهد گشود [۹۱۳].

ابوبصیر با آن دو نفر به راه افتاد و مشاهده این صحنه، مسلمانان را نیز نگران ساخته بود، اما آنان چاره‌ای نداشتند؛ زیرا پیامبر اکرم جدر وفا به عهد و پیمان بسیار پایبند بود؛ چنانکه قرآن نیز در بسیاری از آیات در مورد وفا به عهد تاکید می‌ورزد:

﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَيۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡكِيدِهَا وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَيۡكُمۡ كَفِيلًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ٩١[النحل: ۹۱].

«و به عهد خدا وقتی که پیمان بستید، وفا کنید و سوگندها را بعد از بسته شدن آنها نقض ننمایید، ‌در حالی که خدا را کفیل یکدیگر قرار داده‌اید. همانا خداوند می‌داند که چه می‌کنید».

همچنین می‌فرماید:

﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا [الإسراء: ۳۴].

«به عهدها وفا نمایید؛ ‌زیرا در مورد عهد و پیمان مورد بازخواست قرار خواهید گرفت».

بنابراین، وفا به عهد نزد مسلمانان، قانونی کلی از قوانین اسلام محسوب می‌گردد که عمل به آن واجب‌ می‌باشد [۹۱۴].

پیامبر اکرم جبر اساس پیمانی که بسته بود، ابوبصیر را برگردانید، اما هنگامی که ابوبصیر به ذوالحلیفه رسید، به یکی از آن دو نفر گفت: برادرم! شمشیرت واقعاً بُرنده است؟ او گفت: بلی و شمشیرش را به ابوبصیر داد و گفت: نگاه کن. ابوبصیر شمشیر را از نیام بیرون کرد و در فرصت مناسب، ضربه‌ای بر آن شخص وارد کرد و او را کشت. وقتی نفر دوم این وضعیت را دید، فرار نمود و نزد پیامبر اکرم جرفت و گفت: دوست شما، رفیق مرا به قتل رسانید. لحظه‌ای بعد، ابوبصیر در حالی که شمشیر بر دوش داشت وارد شد و گفت:

ای پیامبر اکرم! شما به وعده خود عمل کردید و مرا به آنها سپردید، اما خدا مرا نجات داد و از ترس دین خود از رفتن با آنها خودداری نمودم [۹۱۵]. پیامبر اکرم جفرمود: «مادرش به عزایش بنشیند، اگر تنها نبود عجب جنگ افروزی است» [۹۱۶]وقتی این را شنید، دانست که پیامبر اکرم جباز هم او را تحویل آنها خواهد داد. بنابراین، از مدینه خارج شد و خود را به سیف‌البحر رسانید [۹۱۷]. بعد از مدتی، مسلمانان مستضعف ساکن در مکه با اطلاع از ابوبصیر و سخن پیامبر اکرم جکه گفته بود: «عجب جنگ افروزی است اگر کسی با او همراه می‌شد» یکی بعد از دیگری از مکه به قصد سیف‌البحر فرار می‌کردند و به ابوبصیر می‌پیوستند؛ چنانکه ابوجندل بن سهیل نیز به او پیوست و به تدریج گروهی مبارزه طلب تشکیل دادند و برای کاروانهای بازرگانی قریش به شام، مزاحمت ایجاد می‌کردند و اموال آنها را می‌ربودند.

سرانجام، قریش مجبور شدند در پیامی به پیامبر اکرم جبگویند: تو را به خدا و به حق خویشاوندی! ابوبصیر و همراهانش را نزد خود فراخوان و اگر به مدینه بیایند، ما کاری به کار آنها نخواهیم داشت. بدین صورت قریش از شرایط سخت و حساسی که در حدیبیه مقرر کرده بودند، کوتاه آمدند و از آنجا که آنان در صدد دستیابی به قدرت و عزت بودند بنابراین، خداوند آنها را خوار و زبون گردانید [۹۱۸].

پیامبر اکرم جنیز کسی را نزد آنها فرستاد و آنان را به مدینه فرا خواند [۹۱۹]. آنها که حدود هفتاد الی هشتاد نفر بودند [۹۲۰]به مدینه آمدند و با آمدن آنها قدرت و توان رزمی مسلمانان شدت یافت. البته رئیس این گروه، ابوبصیر، نتوانست با آنها بیاید زیرا نامه پیامبر اکرم جهنگامی به دست او رسید که آخرین روزهای زندگی خود را سپری می‌کرد.

داستان ابوجندل و ابوبصیر و رنج‌ها و مشقت‌هایی که آنان در راه دین و آرمان خود متحمل شدند و اخلاص، جهاد و استقامت آنان تا جایی که توانستند مشرکان مکه را به زانو در بیاورند، الگویی عملی و مناسب جهت استقامت و تلاش در امر عقیده می‌باشد. همان طور که از این داستان نتیجه می‌گیریم که گاهی برای یک فرد امری میسر است که برای گروه و جماعت میسر نیست؛ چنانکه ابوبصیر و همراهانش توانستند ضربه‌ای به مشرکان مکه وارد نمایند که برای دولت اسلامی به خاطر پیمانی که بسته بود، امکان تحقق بخشیدن چنین ضربه‌ای میسر نبود.

اقدام ابوبصیر و همراهانش، امری نامشروع نبود؛ چرا که تقریر (سکوت) پیامبر اکرم جبدان مشروعیت می‌بخشید و برای ابوبصیر و همراهانش راهی جز اتخاذ همین شیوه مبارزه باقی نمانده بود.

از آنجا که آنها در مکه تحت شکنجه و آزار مشرکان بودند و اجازۀ هجرت و پیوستن به مدینه را نیز نداشتند. بنابراین، مجبور به فرار و سپس اتخاذ استراتژی‌ای بودند که بتوانند مشرکان مکه را تحت فشار و ناامنی قرار بدهند و از این طریق به مطالبات خود برسند و شاید آنها این شیوه مبارزه خود را از فحوای کلام پیامبر اکرم ج، استنباط نمودند [۹۲۱]که فرمود: «عجب جنگ افروزی است اگر کسی همراه او می‌شد» [۹۲۲].

انسان ژرف بین، با بررسی این وقایع، به توجه و عنایت ویژه پروردگار نسبت به اصحاب پیامبر اکرم ج، پی می‌برد که آنها نخست اسباب توجه الهی به سوی خود را فراهم نمودند، آن‌گاه خداوند نیز آنها را شایسته توجه و عنایت خویش در آورد؛ چنانکه در آیات متعددی در قرآن صفات کسانی که شایسته توجه و عنایت خدا، هستند بیان شده است. از جمله می‌توان به این آیات اشاره نمود:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨[النحل: ۱۲۸].

«خدا با کسانی است که پرهیزگار بوده و نیکوکار باشند».

﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاۚ إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٥٦[الأعراف: ۵۶].

«در زمین بعد از اصلاح آن فساد مکنید و خدا را با ترس و امید بخوانید. همانا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است».

﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا[الطلاق: ۲].

«و کسی که از خدا بترسد، خدا برای او راه حلی خواهد گشود».

﴿وَٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ فِينَا لَنَهۡدِيَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٦٩[العنکبوت: ۶۹].

«و کسانی که در راه ما تلاش می‌کنند، ما آنها را به راههای خود راهنمایی می‌کنیم و خدا با نیکوکاران است».

از آنجا که صحابه دارای صفات و خصلت‌های یاد شده در آیات فوق بودند بنابراین، مشمول عنایت و توجه الهی قرار گرفتند و بر این اساس این نتیجه استنباط می‌گردد که در هر زمان و مکان دیگری که شخص یا ملتی، دارای این صفات و خصلتها باشد، یقیناً مشمول توجه و عنایت پروردگار قرار خواهد گرفت و این وعدۀ خدا است که هرگز خلاف آن ممکن نیست [۹۲۳].

[۹۱۳] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۳، ص۳۵۲. [۹۱۴] منهج الاعلام الاسلامی فی صلح الحدیبیه، ص ۳۲۹. [۹۱۵] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۳ ص ۳۵۳. [۹۱۶] البخاری، کتاب الشروط فی الجهاد، ج ۳، ص ۲۴۱، شماره ۴۷۳۲. [۹۱۷] همان. [۹۱۸] محمد رسول الله، صادق عرجون، ج ۴، ص ۲۸۱. [۹۱۹] البخاری، کتاب الشروط، ج ۳، ص ۲۴۱، شماره ۴۷۳۲. [۹۲۰] السیرة النبویة الصحیحة، ج ۲، ص ۴۵۱. [۹۲۱] السیرة النبویة الصحیحة، ج ۲، ص ۴۵۲. [۹۲۲] بخاری، کتاب الشروط، ج ۳، ص ۲۴۱، شماره ۴۷۳. [۹۲۳] غزة الحدیبیه، حکمی، ص ۳۲۰.