الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

مرگ، امری حتمی است

مرگ، امری حتمی است

مرگ، امری حتمی است که همه موجودات باید با آن روبرو شوند؛ به همین دلیل خداوند کسانی را که از فریاد شیطان متأثر شدند و از دینشان برگشتند، توبیخ و سرزنش نمود و فرمود:

﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤[آل عمران: ۱۴۴].

شاکرین، کسانی هستند که قدر نعمت را دانستند و تا لحظۀ مرگ برآن ثابت‌قدم ماندند. آثار و پیامدهای این خطاب، با وفات پیامبر اکرم جنمایان گردید؛ چراکه برخی مرتد شدند و از پایداری در راه اسلام خودداری نمودند، امّا شاکرین بر دین خود ثابت‌قدم ماندند و خدا نیز آنان را با پیروزی بر دشمن و اعطای فرجام نیک، نصرت نمود [۳۵۹].

قرطبی می‌گوید: این آیه ادامۀ نکوهش شکست‌خوردگان احد می‌باشد؛ یعنی، آنها حتی با کشته‌شدن پیامبر اکرم ج، نباید دچار ضعف و شکست بشوند؛ زیرا دین خدا با مرگ انبیاء پایان نمی‌پذیرد» [۳۶۰].

این نظریه، نظریه‌ای مطلوب است؛ چراکه دیدگاه کسانی که در گذشته این گونه تصور می‌کردند که اسلام با وفات پیامبر به پایان رسیده است و همچنین کسانی که ظهور اسلام و دعوت اسلامی را به پیامبر اکرم جمنحصر کرده بودند، دیدگاهی باطل بوده و هست و علاوه بر آن متوجه قدر و عظمت این دین نگردیده‌اند؛ زیرا گسترش دین و پیروزی آن بر سایر ادیان، به اقتضای سنت الهی بوده است و سنت الهی هیچ گاه تغییر نمی‌پذیرد:

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ٣٣[التوبة: ۳۳].

«او ذاتی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد،‌ تا این دین را بر سایر ادیان پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان نپسندند».

پس علت پیروزی و غلبه دین اسلام بر سایر ادیان، حقانیت و هدایت بشری آن می‌باشد [۳۶۱].

این خطاب در ابتدای غزوه احد به خاطر فرضیه‌ای متوجه صحابه شد و در زمان وفات رسول خدا جعملی گردید. «با وفات پیامبر خدا جابوبکر صدیق در حالی که سوار براسب بود، از منزل خود رهسپار مسجدالنبی شد و بدون اینکه با کسی سخنی بگوید، وارد حجره عایشه گردید و سراغ رسول خدا را گرفت و ملحفه را کنار زد و پیشانی آن حضرت را بوسید و گفت: پدر و مادرم فدایت باد، هرگز خداوند تو را دوبار نمی‌میراند. مرگی که برای تو مقدر بود، همین است که به آن گرفتار شده‌ای» [۳۶۲].

ابن‌عباس می‌گوید: ابوبکر در حالی از حجره بیرون آمد که عمر مشغول صحبت کردن با مردم بود. ابوبکر گفت: ای عمر! بنشین! عمر نشست. مردم متوجه ابوبکر شدند و عمر را رها کردند. ابوبکر، این آیه را خواند:

﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤

ابوبکر به مردم گفت: هر کس از شما محمد را می‌پرستید، او اکنون وفات یافته است و هر کس خدا را می‌پرستد، خدا زنده است و نخواهد مرد.

ابن‌عباس می‌گوید: گویا تا آن وقت مردم از نزول این آیه اطلاع نداشتند بنابراین بلافاصله به تلاوت آن پرداختند. همچنین می‌گوید: سعید بن مسیب به من خبر داد که عمرسمی‌گفت: به خدا سوگند! بعد از تلاوت ابوبکر چنان وحشت‌زده شدم، که پاهایم توان تحمل بدنم را نداشت و آن وقت یقین کردم که رسول خدا جوفات نموده است [۳۶۳].

[۳۵۹] زادالمعاد، ج ۳، ص ۲۲۴. [۳۶۰] تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۲۲۲. [۳۶۱] مرض النبی و وفاته و اثر ذالک علی الامه، خالد ابوصالح، ص ۲۰ به نقل از غزوه احد دراسة دعویه، ص ۱۹۱. [۳۶۲] البخاری، کتاب المغازی، باب مرض رسول الله و وفاته، شماره ۲۲۵۲. [۳۶۳] بخاری، کتاب المغازی، شماره ۴۴۵۲.