الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

ورود متواضعانه، نه فاتحانه

ورود متواضعانه، نه فاتحانه

پیامبر اکرم جدر حالی وارد مکه شد که احرام نبسته بود [۱۲۴۳]و عمامه‌ای سیاه‌رنگ بر سر داشت و سرش را به خاطر اظهار تواضع در برابر فرامین الهی پایین نگه داشته بود. و سورۀ فتح را تلاوت می‌نمود [۱۲۴۴]. پیامبر اکرم جاین گونه وارد مرکز شبه‌جزیره عربستان و مرکز معنوی و سیاسی آن شد و با این رفتارش، شعار عدل و مساوات و تواضع و فروتنی را عملی ساخت؛ چنانکه اسامه بن زید را که فرزند غلام آزاد شدۀ ایشان بود، پشت سر خود بر مرکب خویش سوار کرده بود؛ در حالی که فرزندان بنی‌هاشم و قریش آنجا زیاد بودند بنابراین، پیامبر اکرم جدر روز جمعه، بیستم رمضان سال هشتم هجری وارد مکه گردید [۱۲۴۵].

محمد غزالی در مورد چگونگی ورود پیامبر اکرم جبه مکه می‌گوید: با وجود اینکه لشکر اسلام فاتحانه وارد مکه گردید و پیامبر اکرم جنیز بر شترش در حالی که عمامه سیاهی بر سر داشت، پیشاپیش آنان در حرکت بود، اما سرش را به خاطر تواضع در پیشگاه پروردگار پایین انداخته و بر زین شتر خم شده بود و کاملاً قیافه‌ای متواضعانه به خود گرفته بود،؛ زیرا او با مشاهدۀ این کاروان عظیم و مهیب که در رکاب او در حرکت بود و منتظر کوچک‌ترین اشاره‌ای از جانب او بودند تا در مکه هیچ جنبنده‌ای را باقی نگذارند، این پیروزی بزرگ او را به یاد گذشته‌ای نزدیک می‌انداخت که از مکه فراری داده شده بود و اکنون با این هیبت و نصرت الهی به مکه بازمی‌گشت. چه کرامت و لطف بزرگی از جانب پروردگار شامل حال او شده بود. بنابراین، می‌بایست هر چه بیشتر از خدا تشکر نماید و در مقابل او کرنش و سر، خم می‌نمود [۱۲۴۶].

پیامبر اکرم جعلاوه بر برخورداری از چنین دیدگاهی در برابر مردم مکه، حرکات اصحاب و یاران خویش را نیز مدنظر داشت بنابراین، وقتی این سخن پرچمدار انصار، سعد بن عباده، را شنید که خطاب به ابوسفیان گفته بود: امروز روز جنگ و خون است؛ امروز حرمت حلال می‌شود، فرمود: خیر امروز، روزی است که کعبه مورد تعظیم قرار خواهد گرفت و حرمتش به جا آورده خواهد شد [۱۲۴۷].

آن گاه پرچم را از سعد بن عباده گرفت و به فرزند او قیس بن سعد سپرد و با این عکس‌العمل حکیمانه جلوی هرگونه درگیری احتمالی را گرفت و از طرفی احساسات انصار نیز جریحه‌دار نشد؛ زیرا پرچم رابه کسی دیگر نداد؛ بلکه آن را از پدر باز گرفت و به پسر داد؛ چراکه انسان از نظر فطری نمی‌خواهد کسی غیر از فرزندش بر او برتری یابد [۱۲۴۸].

پیامبر اکرم جبدون هیچ گونه درگیری و خونریزی‌ای وارد مکه گردید و بعد از اینکه اوضاع امنیتی مکه برقرار شد، به سوی کعبه رفت و آن را طواف نمود و دور کعبه وبالای سقف و درونش حدود سیصد و شصت بت قرار داشت. پیامبر اکرم جبا کمانی که در دست داشت، به آنها می‌زد و این آیه را تلاوت می‌نمود:

﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١[الإسراء: ۸۱].

«حق آمده و باطل نابود گردیده است و بار دیگر باطل برنخواهد گشت».

هر بتی را که با کمان می‌زد به چهره و یا به پشت می‌افتاد [۱۲۴۹]و صحنه‌ای بسیار جالب و دیدنی از نصرت و عزت و یاری خدا مجسم شده بود. معبودان باطل پیرامون کعبه، سقوط می‌نمودند [۱۲۵۰].

امّا پیامبر اکرم جبه این دلیل که در داخل کعبه، مجسمه‌ها و تصاویری وجود داشت وارد آن نشد و دستور داد تا آنها را نابود کنند و بیرون بیاورند. در آنجا دو تصویر وجود داشت که به گمان آنها متعلق به ابراهیم و اسماعیل بودند و در دستهایشان تیرهای فال‌‌گیری قرار داشت، آن حضرت فرمود: خدا این‌ها را بمیراند، می‌دانند که آنها هرگز چنین کاری نکرده‌اند» [۱۲۵۱]. آن گاه پیامبر اکرم جوارد خانۀ کعبه گردید و در قسمتهای مختلف آن تکبیر گفت و نماز خواند؛ چنانکه ابن عمر می‌گوید: پیامبر اکرم جو اسامه و بلال و عثمان بن طلحه وارد خانۀ کعبه شدند و آن را بستند و در آن مکث نمودند. بعد از اینکه از آنجا بیرون شد، از بلال پرسیدم که پیامبر اکرم جداخل کعبه چه اعمالی را انجام دادند، گفت: پیامبر اکرم جطوری ایستاد که یک ستون کعبه در طرف راست ایشان و دو ستون دیگر در طرف چپ و سه ستون دیگر پشت سر ایشان قرار داشت، آن گاه نماز خواند و خانه کعبه در آن زمان دارای شش ستون بود [۱۲۵۲].

کلیددار کعبه در آن زمان، عثمان بن طلحه بود. او هنوز مسلمان نشده بود. علیسمی‌خواست کلید کعبه و امتیاز آب دادن حاجیان را به او بدهند، اما رسول خدا این کار را نکرد و فرمود: امروز روز نیکوکاری و وفا به عهد است و چون کلید را از عثمان بن طلحه گرفته بود، آن را به او برگردانید [۱۲۵۳]. و این امر در حالی بود که پیامبر اکرم جقبل از مهاجرت به مدینه، پیامبر اکرم جروزی کلید کعبه را از عثمان بن طلحه خواست، امّا او این درخواست پیامبر اکرم جرا با بی‌احترامی رد کرد. رسول خدا با مهربانی گفت: ای عثمان! روزی خواهی دید که این کلید در دست من خواهد بود آن را به هر کس که بخواهم، می‌دهم. عثمان گفت: آن روز برای قریش روز ذلت و هلاکت خواهد بود. پیامبر فرمود: خیر؛ بلکه روز عزت و آبادانی خواهد بود و هنگام فتح مکه که سخن پیامبر اکرم جتحقق پیدا کرده بود، عثمان فکر می‌کرد آن حضرت کلید را به کسی دیگر خواهد داد [۱۲۵۴]. اما رسول خدا چنین نکرد؛ بلکه خطاب به عثمان گفت: عثمان! کلیدهایت را بردار؛ چراکه امروز روز نیکوکاری و وفای به عهد است [۱۲۵۵]آنها را برای همیشه و نسل اندر نسل بردار و افزود که آنها را از شما پس نخواهد گرفت، مگر انسانی ظالم [۱۲۵۶]. بدین صورت پیامبر اکرم جکلیدهای کعبه را در حالی که دستهای زیادی برای دستیابی به این افتخار بزرگ دراز شده بود، به عثمان برگردانید و این است مفهوم فتح و پیروزی بزرگ در شریعت پیامبر اکرم جکه براساس آن با کسانی که با او به بی‌احترامی برخورد کرده و عهدشکنی نموده و او را اذیت و آزار داده بودند، به نیکی و احترام برخورد می‌نماید [۱۲۵۷].

علاوه بر این، پیامبر اکرم جبه بلال دستور داد که بر بام کعبه بایستد و اذان بگوید بلال بالا رفت و با صدای بلند، اذان گفت. اهل مکه ساکت و آرام به صدایی که برای آنها تازگی داشت، گوش فرا می‌دادند و شاید این امر برای آنان بسان خوابی تلقی می‌گردید.

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، این کلمات که بیانگر عظمت خدا بود، تکرار می‌شد و صدای مؤذن در فضا می‌پیچید و در دل شیاطین رعب و وحشت ایجاد می‌کرد یا باید فرار می‌کردند و یا تسلیم می‌شدند؛ چراکه راه دیگری بر ایشان باقی نمانده بود [۱۲۵۸].

صدایی که در فضای مکه طنین‌انداز گردیده است، صدای بلال است که چندی قبل در این شهر، زیر تازیانه‌های شکنجه‌گران با صدایی ضعیف «احد، احد» (خدا یکی است) می‌گفت، اما امروز بر سقف کعبه ایستاده است و با صدایی قوی و رسا بانگ «لا اله الا الله، محمد رسول الله» سر می‌دهد و همه ساکت آرام و فروتنانه، به این ندا گوش می‌دهند [۱۲۵۹].

[۱۲۴۳] مسلم، شماره ۱۳۵۸. [۱۲۴۴] البخاری، کتاب المغازی، ج ۵، ص ۱۰۸، شماره ۴۲۱۸. [۱۲۴۵] السیرة النبویة، ندوی، ص ۳۳۷. [۱۲۴۶] فقه السیرة، غزالی، ص ۳۷۹ – ۳۸۰. [۱۲۴۷] البخاری، کتاب المغازی، باب این ذکرالنبی جالرایة یوم الفتح؛ ج ۵، ص ۱۰۸، شماره ۴۲۸۰. [۱۲۴۸] قیادة الرسول السیاسیه و العسکریه، ص ۱۹۶. [۱۲۴۹] فقه السیرة، بوطی، ص ۲۸۲. [۱۲۵۰] السیرة النبویة، ندوی، ص ۲۳۹. [۱۲۵۱] البخاری، کتاب المغازی، ج ۵، ص ۱۱۰، شماره ۴۲۸۸. [۱۲۵۲] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۴، ص ۶۱ – ۶۲. [۱۲۵۳] همان. [۱۲۵۴] المغازی، واقدی، ج ۲، ص ۸۳۸. [۱۲۵۵] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۴، ص ۴۲. [۱۲۵۶] المغازی، ج ۲، ص ۸۳۸. [۱۲۵۷] صور و عبر من الجهاد النبوی فی المدینة، ص ۴۰۱. [۱۲۵۸] فقه السیرة، غزالی، ص ۳۸۳. [۱۲۵۹] فقه السیرة، بوطی، ص ۲۶۹.