۲- متخلفانی که عذر شرعی نداشتند، امّا مورد مغفرت قرار گرفتند
در مورد سرگذشت این متخلفان سه آیه در قرآن نازل شده است:
﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ١٠٢﴾[التوبة: ۱۰۲].
«و گروهی دیگر به گناه خود اعتراف ورزیدند. آنها عمل نیک را با عمل بد درآمیختند. امید است خدا توبۀ آنان را بپذیرد؛ همانا خدا بخشنده و مهربان است».
مفهوم این آیه آن است که این جماعت بدون هیچ گونه عذری شرعی، از شرکت در غزوه تخلف ورزیدند، اما پشیمان شدند و مانند منافقان عذرهای دروغین نتراشیدهاند؛ بلکه توبه نمودند و به واقعیت اعتراف کردند و امیدوار عفو و بخشش الهی شدند و اینکه فرمود: عمل نیک را با عمل بد نیامیزید؛ یعنی، اینها قبل از این غزوه، دارای سوابق نیکی مانند مسلمان شدن، عمل به احکام اسلام و جهاد در راه خدا بودند که با تخلف از غزوه تبوک عمل بدی بر آن افزودند و سپس با توبه و پشیمان شدن عمل نیک دیگری انجام دادند، اما اعتراف محض بدون توبه، برای جبران گناه کافی نخواهد بود؛ مگر اینکه شخص، از عمل گذشتۀ خود توبه نماید و تصمیم راسخ بگیرد که در آینده مرتکب آن نشود و آیۀ ﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ﴾دلیل این امر است که اعتراف آنها با هدف و قصد توبه بوده است بنابراین، فرمود: امید است که خداوند توبۀ آنها را بپذیرد؛ زیرا او غفور و رحیم است؛ یعنی، گناهان را میآمرزد و بر بندگانش ترحم مینماید [۱۵۲۸].
۲- خداوند میفرماید:
﴿وَءَاخَرُونَ مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيۡهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ١٠٦﴾[التوبة: ۱۰۶].
«و گروه دیگری (از متخلفان) که به فرمان خدا واگذار شدهاند، یا خدا آنها را عذاب میدهد و یا توبه آنان را میپذیرد و خدا دانا و با حکمت است».
مراد از این افراد، براساس روایت صحیحین، هلال ابن امیه، کعب ابن مالک و مراره بن ربیع میباشد.
این افراد با وجود اینکه قصد داشتند تا به پیامبر اکرم جملحق شوند، امّا به دلیل سستی سرانجام موفق نگردیدند به سپاه بپیوندند. بنابراین، این افراد از منافقان نبودند؛ بلکه از مسلمانان مخلص بودند و هنگامی که پیامبر به مدینه آمد، اینها نزد آن حضرت رفتند و نه همانند دیگران عذر و بهانهای مطرح کردند و نه همچون ابولبابه و غیره خود را به ستونهای مسجد بستند.
براین اساس، پیامبر اکرم جبه مسلمانان دستور داد تا با آنها قطع رابطه نمایند؛ چنانکه تا پنجاه روز درهمین حال بسر بردند و نمیدانستند که نتیجه چه خواهد شد [۱۵۲۹].
۳- خداوند میفرماید :
﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَيۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ لِيَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ١١٨﴾[التوبة: ۱۱۸].
«و توبۀ آن سه نفری را هم میپذیرد که (حکم آنان) به تأخیر انداخته شد تا اینکه زمین با وجود گستردگیاش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز برگشت به خدا وجود ندارد. سپس خدا بدیشان پیغام توبه داد تا آنها به سوی او برگردند. همانا خدا پذیرندۀ توبه و مهربان است».
این سه نفر عبارت بودند از: هلال ابن امیه، کعب ابن مالک و مرار ابن ربیع [۱۵۳۰]. که به شرح سرگذشت آنان خواهیم پرداخت.
[۱۵۲۸] تفسیر شوکانی، ج ۲، ص ۳۹۹. [۱۵۲۹] تفسیر آلوسی، ج ۱۱، ص ۱۷. [۱۵۳۰] حدیث القرآن الکریم، ج ۲، ص ۶۷۷.