الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

اسلام آوردن عدی بن حاتم

اسلام آوردن عدی بن حاتم

در مباحث گذشته به توضیح این مسئله پرداختیم که خواهر عدی بن حاتم طائی، توسط مسلمانان اسیر گردید و پیامبر اکرم جاو را گرامی داشت و به او لباسهایی بخشید و مخارج سفرش را برای بازگشت به شهرش نیز پرداخت نمود. او هنگامی که در شام، با برادرش ملاقات نمود، او را به رفتن نزد پیامبر به مدینه تشویق نمود. برادر با تأثر از نصیحت خواهر، راه مدینه را در پیش گرفت [۱۴۲۲].

ابوعبیده بن حذیفه این ماجرا را این گونه توضیح می‌دهد:

ابوعبیده می‌گوید: به من از عدی بن حاتم حدیثی رسید، با خود گفتم: عدی در نواحی کوفه زندگی می‌کند. چرا نزد او نروم و حدیث مورد نظر را از خودش نشنوم. بنابراین، نزد او رفتم و گفتم: دوست دارم، این حدیث را مستقیماً از خود شما بشنوم.

عدی گفت: هنگامی که خداوند، پیامبرش را به‌سوی ما فرستاد، من فرار کردم تا اینکه به آخرین نقطۀ سرزمین اسلامی در مجاورت روم رسیدم؛ سپس از آنجا نیز متنفر شدم و با خود گفتم: نزداین مرد می‌روم؛ اگر واقعاً راست می‌گوید که پیامبر است، سخنانش را می‌پذیرم و اگر دروغ می‌گوید، باز هم برای من ضرری ندارد.

بنابراین، نزد ایشان رفتم. وقتی مردم مرا دیدند، گفتند: عدی بن حاتم است. عدی بن حاتم است. پیامبر اکرم جبه من گفت: ای عدی، مسلمان شو تا سالم بمانی. گفتم: من خودم دارای دینی هستم. گفت: من دین تو را از خودت بهتر می‌دانم. گفتم: از خودم بهتر می‌دانی؟ گفت: بلی. وافزود مگر تو سرپرستی قومت را به عهده نداری؟ آنگاه از رکوسیه (مذهبی از انصارا) سخن به میان آورد [۱۴۲۳]و گفت: در دین تو گرفتن یک چهارم غنیمت برای تو حلال نیست.

عدی می‌گوید: با شنیدن این سخنان، تسلیم شدم. آن‌گاه فرمود: شاید تو به خاطر تنگدستی کسانی که پیرامون من هستند و اینکه می‌بینی تمامی مردم یکپارچه برای دشمنی با ما بسیج شده‌اند، مسلمان نمی‌شوی؟ و افزود که منطقۀ حیره را می‌دانی؟ گفتم: نامش را شنیده‌ام. فرمود: به زودی زنی تنها از حیره تا مکه مسافرت می‌کند و پس از طواف خانۀ خدا به آنجا برمی‌گردد، بدون اینکه کسی مزاحم اوبشود و به زودی گنجهای کسرا (خسروپرویز) فتح خواهد شد. من با تعجب پرسیدم: گنجهای کسرا بن هرمز؟ فرمود: آری،کسرا (خسروپرویز) فتح خواهد شد. من با تعجب پرسیدم: گنجهای کسرا بن هرمز؟ فرمود: آری، کسرا ابن هرمز و این جمله را سه بار تکرار کرد و افزود که به زودی روزی فرا خواهد رسید که مردی، مال صدقه‌اش را برمی‌دارد و به جستجوی کسی می‌پردازد که این صدقه را به او بدهد، اما کسی را نمی‌یابد که این صدقه را به او بدهد.

عدی گفت: من تا کنون دو مورد از آن نویدهای پیامبر اکرم جرامشاهده نموده‌ام: یکی زنی را که از حیره تا مکه تنها می‌آید و همچنین خودم درمیان کسانی بودم که بر مدائن حمله کردیم وبه خدا سوگند که سومی نیز اتفاق می‌افتد؛ زیرا این‌ها گفته‌های پیامبر اکرم جاست [۱۴۲۴].

در روایتی نیز آمده است که عدی می‌گوید: من به قصد ملاقات با پیامبر اکرم جرهسپار مدینه شدم و هنگامی که به مدینه رسیدم، ایشان داخل مسجد نشسته بود. جلو رفتم و سلام کردم. پرسید که توکی هستی؟ گفتم: عدی فرزند حاتم؛ پس برخاست و مرا با خود به خانه‌اش برد. در مسیر راه با پیرزنی برخورد نمود و لحظاتی با او در مورد نیازهایش سخن گفت. با خود گفتم: این مرد، پادشاهی نیست؛ سپس به راهش ادامه داد تا اینکه داخل خانه شدیم. فرشی پوستین که از لیف درخت خرما درست گردیده بود، به من داد و گفت: بر آن بنشین و گفتم شما بر آن بنشین، نپذیرفت و بر روی خاک نشست. با خود گفتم: این مرد پادشاهی نیست [۱۴۲۵].

این داستان حاوی فوائد، درس‌ها و عبرت‌های ذیل است:

۱- عدی بن حاتم در حالی نزد پیامبر اکرم جآمد که هنوز درمیان نبی‌‌بودن و پادشاه ‌‌بودن آن حضرت مشکوک بود، اما هنگامی‌ که تواضع پیامبر در برخورد با آن پیرزن را مشاهده نمود، یقین کرد که او پیامبر است.

۲- پیامبر اکرم جدر انتقاد از آئینی که عدی بدان معتقد بود، موفق بود بنابراین، عدی به رسالت آن حضرت پی برد که دین او را حتی از خود او بهتر می‌دانست.

۳- بعد از اینکه پیامبر اکرم جپی برد که عدی در مورد نبوت ایشان مطمئن شده است و احتمال داد که هنوز برخی موانع بر سر راه مسلمان‌شدن او وجود داشته باشد و ممکن است ضعف مسلمانان از نظر اقتصادی و نظامی یکی از این موانع باشد، به این موضوع پرداخت که به زودی مسلمانان در چنان آرامش و امنیتی به سر خواهند برد که یک زن با خاطری آسوده از عراق تا مکه سفر خواهد کرد و نیز به زودی امپراتوری فارس بدست مسلمانان فتح خواهد شد و مال به قدری زیاد می‌شود که هیچ کس بدان اعتنا نخواهد کرد. بنابراین، عدی با شنیدن این سخنان پیامبر اکرم جکاملاً مطمئن گردید و مسلمان شد.

۴- پیامبر اکرم جدعوتگری موفق بود که به خوبی مشکلات و راهکارها و موانع ضعف مخاطبان خود را می‌شناخت و با هر انسانی به مناسبت میزان علم و تفکر و احساسات و عواطف او برخورد می‌نمود؛ چنانکه با این شیوۀ حکیمانه توانست در دل سران طوایف و ملتها نفوذ نماید که در نتیجه آن مردم دسته‌دسته وارد دین خدا می‌شدند [۱۴۲۶].

۵- عدی، علامات نبوت صادقانه را در سیمای آن حضرت و در رفتار و گفتار و برخورد ایشان مشاهده نمود و مسلمان شد و از همراهی پیامبر اکرم جنیز به نتایجی رسید که یقین او رابه نبوت پیامبر چند برابر گرداند و در اسلام خود بیشتر تثبیت شد و از زندگی اشرافی‌ای که قومش برای او فراهم نموده بود، دست کشید [۱۴۲۷].

[۱۴۲۲] التاریخ الاسلامی، ج ۸، ص ۸۱. [۱۴۲۳] البدایة والنهایة، ج ۲، ص ۲۵۹. [۱۴۲۴] صحیح السیرة النبویة، ص ۵۸۰. [۱۴۲۵] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۴، ص ۲۳۶. [۱۴۲۶] التاریخ الاسلامی، ج ۸، ص ۵۸ -۸۶. [۱۴۲۷] فقه السیرة، بوطی، ص ۳۲۱.