محتویات نامه عباس
۱- اطلاع دقیق و به موقع از حرکت نیروهای مشرکان به سوی مدینه.
۲- اطلاع از تعداد سپاه و تواناییهای رزمی آنان که این مسئله در انتخاب شیوۀ دفاع از اهمیت مهمی برخوردار است.
رسول خدا جتنها بر این اطلاعات اکتفا ننمود؛ بلکه درصدد آن بود تا با گذر زمان، اطلاعات جدیدی از دشمن کسب نماید.
این عمل پیامبر اکرم جدرسی است برای رهبران مسلمان در هر زمان که پیگیر اخبار دشمنان باشند؛ زیرا این مسئله در طرح برنامهها و اتخاذ استراتژیهای سودمند تأثیری مهم دارد و از اهمیتی فوقالعاده برخوردار است. به همین جهت، حباب بن منذر بن جموح، را به سوی قریش فرستاد تا اخبار آنها را جویا شود. او خود را به سپاه مکه رساند و تعداد نفرات و توانائیهای آنها را دقیقاً برآورد نمود و نزد رسول خدا جبازگشت. آن حضرت از او تعداد سپاهیان و ابزار جنگی را جویا شد. حباب گفت: تعدادشان حدود سه هزار است و دویست اسب دراختیار داشتند. آن حضرت پرسید: آیا زنان خود را با خود آورده بودند؟
گفت: بلی. زنانشان با دف و آواز همراه بودند.
رسول خدا جفرمود: زنان جهت تشویق جنگجویان و یادآوری روز بدر آمدهاند. خبری که به من رسیده است نیز مؤید همین مطلب است. پس این سخن را با کسی درمیان مگذار و فرمود: «حسبنا الله و نعم الوكيل. اللهم بك اجول و بك اصول» [۱۸۴].
همچنین رسول خدا ج، انس و مونس، (فرزندان فضاله) را نیز جهت خبرگیری از لشکر قریش فرستاد. آنها سپاه قریش را در نزدیکی مدینه یافتند که حیواناتشان در زمینهای کشاورزی یثرب برای چرا رها شده بود. آن دو برگشتند و ماجرا را به پیامبر اطلاع دادند [۱۸۵].
رسول خدا جبعد از اینکه نسبت به اطلاعات به دست آمده مطمئن گردید، تصمیم گرفت تا این اطلاعات در بین مسلمانان رواج پیدا ننماید؛ چراکه ممکن بود این اخبار، بر روحیه مسلمانان تأثیر منفی بگذارد. به همین جهت وقتی که «ابی بن کعب» نامه عباس را خواند، آن حضرت به وی دستور داد تا موضوع را پنهان نماید و خود به مدینه بازگشت و باشتاب به تبادل نظر با رهبران مهاجران و انصار و اتخاذ موضعگیری لازم، پرداخت؛ چنانکه سردار انصار، سعدبن ربیع، را در جریان مضموننامه عباس گذاشت و به وی فرمود؛ این مسئله را با کسی درمیان نگذارد.
بعد از اینکه رسول خدا از آنجا بیرون رفت، همسر سعد به وی گفت: پیامبر جچه فرمود؟ سعد گفت: وای بر تو! این مسئله به تو چه ربطی دارد؟ همسرش گفت: من سخنان رسول خدا جرا شنیدم. سعد گفت: انا لله و انا الیه راجعون وخود را به پیامبر رسانید و گفت: ای رسول خدا! از این امر در هراسم که این خبر در بین مردم شایع گردد؛ در حالی که شما از من خواستید تا آن را پنهان نگه دارم. پیامبر فرمود: مشکلی نیست [۱۸۶].
این ماجرا، برای نظامیان حاوی این نکته است که زنانشان نباید از مأموریتها و برنامههای سری نظامی آنان اطلاع حاصل ننمایند؛ زیرا تاریخ امتها و ملتها در گذشته و حال بیانگر آن است که بسیاری از شکستها نتیجه رسیدن اسرار نظامی به دشمنان از طریق همسران خائن یا دشمنانی بوده است که به ظاهر ادعای دوستی مینمودند [۱۸۷].
[۱۸۴] همان، ج ۱، ص ۲۰۷ – ۲۰۸. [۱۸۵] السیرة النبویة، ابی شهبه، ج ۲، ص ۱۸۷. [۱۸۶] السیرة الحلبیة، ج ۲، ص ۴۸۹. [۱۸۷] غزوه احد، ابیفارس، ص ۲۲.