شاعر نیز چنین میسراید:
بارالها! تو اهل احسان و کرم هستی و سخاوت و بخشش فراوان از تو سرچشمه میگیرد.
بارالها! قلب من اندوهگین است و حالتم به گونهای است که باعث خوشحالی دوست نیست.
بارالها! توبهام را بپذیر و به بندهای که به خاطر گناهانش، اشکهایش جاری است، رحم بفرما.
بارالها! پوست بدن مرا، چرک گناهان فرا گرفته است، به گونهای که تحمل آن مشکل گردیده است.
بارالها! خطاهایم را ببخش؛ زیرا من بر دروازهها خوار و ذلیل شدهام.
بارالها! مرا با داروی عفو خود مداوا کن تا قلب و تشنگی مرا تسکین دهد.
بارالها! قلبم را گناهان نابود کردهاند و کارهای زشت من نیز مرا نابود ساختهاند.
بارالها! تو خود گفتهای: از من بخواهید تا به شما بدهم و اینک بنده تو فریاد بر میآورد که ای کارساز!
عمر ما را به سوی نابودی مبر.