انتخاب خالد بن ولید توسط مسلمانان به سمت فرماندهی جنگ
بعد از شهادت عبدالله بن رواحه و به زمینافتادن پرچ لشکر اسلام، ثابت بن اقرم انصاری آن را برداشت و گفت: ای جماعت مسلمانان! از میان خود یکی را به امیر انتخاب نمایید. گفتند: تو امیر باش. گفت: من نمیپذیرم. سرانجام همه به فرماندهی خالد بن ولید راضی شدند [۱۱۴۵].
طبق روایتی چنین آمده است که ثابت به خالد گفت: اباسلیمان پرچم را بدست بگیرد او گفت: من چنین کاری نمیکنم؛ چراکه تو بدان شایستهتری؛ چون هم از نظر سنی از من بزرگتری و هم در بدر شرکت داشتهای. ثابت گفت: ای مرد! آن را بردار. به خدا سوگند من آنرا برای تو آوردهام. آن گاه خالد پرچم را بدست گرفت [۱۱۴۶].
اکنون طرح اساسی را میبایست خالد طرحریزی مینمود و مسلمانان را از کشتار جمعی نجات میداد؛ چراکه آنان گرفتار جنگی نابرابر شده بودند و تعداد جنگجویان دشمن ۶۶ برابر مسلمانان بود. بنابراین، بعداز اینکه خالد موقعیت جنگ را در نظر گرفت و نتایج آن را ارزیابی نمود، به این نتیجه رسید که عقبنشینی به صورت منظم و حسابشده، تنها راهحل قضیه است؛ چنانکه براساس همین طرح نقشۀ زیر را اجرا نمود:
خالد درصدد تغییر تاکتیک برآمد و قصد داشت تا دشمن را بفریباند تا آنها فکر کنند که به مسلمانان نیروی کمکی رسیده است و بدین صورت از فشار حملاتشان کاسته شود تا عقبنشینی برای آنان میسر گردد. برای این منظور در تاریکی شب نیروهایش را جابجا کرد و کسانی را که در میمنه (سمت راست) لشکر بودند با کسانی که در مسیره (سمت چپ) بودند، جابجا کرد و خط مقدم را با کسانی که در پشت جبهه بودند، جابجا نمود و هنگام جابجایی، سر و صداهایی به راه انداختند که وانمود کنندۀ قدوم لشکری جدید بود و صبح زود، حملات متعددی از هر طرف به نیروهای دشمن کرد تا آنها را دچار ترس و وحشت نمایدو آنان مطمئن گردند که برای مسلمانان، نیروی امدادی رسیده است [۱۱۴۷].
بدین صورت نقشۀ خالد به موفقیت انجامید. صبح روز بعد که هوا روشن شد، جنگجویان دشمن با چهرههای جدید و پرچمهای جدیدی روبرو شدند و از نوع برخورد و هجوم مسلمانان پی بردند که نیروی جدیدی وارد میدان نبرد شده است. این نقشه، باعث تضعیف روحیۀ سربازان دشمن گردید و آنها دریافتند که نابودی لشکر اسلام، کار سادهای نیست. بنابراین، از هجوم بر مسلمانان و تعقیب لشکر خودداری کردند. خالد نیز فرصت را غنیمت شمرد و قبل از اینکه دشمن متوجه اصل قضیه بشود، به دور از چشمان دشمن شروع به عقبنشینی کرد.
عملیات عقبنشینی نیز به قدری با مهارت انجام گرفت که نمیتوان برای آن در تاریخ جنگهای قدیم، نمونهای سراغ گرفت و بیشتر شبیه تاکتیهای زمان حاضر بود.
خالد نخست دو طرف لشکر را به حمایت خط مقدم به عقب کشید؛ سپس آنها را تثبیت نمود و خط مقدم را به عقب کشید تا اینکه به عقبنشینی کامل دست یافت [۱۱۴۸].
مورخان میگویند: تعداد کشتههای مسلمانان در این جنگ بیش از ۱۲ نفر نبود. خالد میگوید: در روز جنگ موته، نه شمشیر یکی پس از دیگری بدست گرفتم و همه شکستند و تا آخر شمشیری یمنی در دست داشتم [۱۱۴۹].
به هر حال میتوان گفت که خالد با این نقشۀ موفقیتآمیز خود، مسلمانان را از کشتاری جمعی و شکستی حتمی نجات داد و این عقبنشینی با توجه به موقعیت خطرناک آنها، در واقع پیروزی بزرگی بود که نصیب مسلمانان گردید [۱۱۵۰].
[۱۱۴۵] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۴، ص ۲۷. [۱۱۴۶] امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۴۸-۳۴۹. [۱۱۴۷] البدایة والنهایة، ج ۴، ص ۲۴۷ – واقدی، ج ۲، ص ۷۶۴. [۱۱۴۸] معارک خالد بن ولید، یاین سوید، ص ۱۷۳. [۱۱۴۹] بخاری، کتاب المغازی، ج ۵، ص ۱۰۳، شماره ۴۲۶۶. [۱۱۵۰] معارک خالد بن ولید، ص ۱۷۵.