الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

معجزه‌های حسی پیامبر اکرم

معجزه‌های حسی پیامبر اکرم

در خلال حادثۀ حفر خندق، معجزه‌های حسی فراوانی برای پیامبر اکرم جاتفاق افتاد. از جمله: زیاد شدن غذایی که جابربن عبدالله تدارک دیده بود. جابر می‌گوید: ما روز خندق جزو حفرکنندگان کانال بودیم، ناگهان با تخته سنگ محکمی روبرو شدیم. جریان را به پیامبر اکرم جگفتیم. ایشان وارد کانال شد و در حالی که بر شکمش سنگی بسته بود، کلنگ را برداشت و ضربات محکمی به تخته سنگ زد و آن را خرد نمود.

جابر می‌گوید: گفتم: ای پیامبر اکرم ج!اجازه بدهید من به خانۀ خود بروم. آنگاه به همسرم گفتم: پیامبر اکرم جرا در حالتی طاقت فرسا از گرسنگی دیدم؛ آیا چیزی برای خوردن داری؟ گفت: اندکی جو و یک بزغاله داریم. جابر می‌گوید: بزغاله را ذبح کردم و جو را آرد نمودم و بعد از اینکه گوشتها را داخل دیگ بر روی آتش گذاشتیم، نزد پیامبر اکرم جبرگشتم و گفتم: من خوراک اندکی تدارک دیده‌ام، شما و یک نفر یا دو نفر برای صرف غذا تشریف بیاورید. آن حضرت جاز من پرسید که غذایتان چقدر است؟ مقدار غذایم را گفتم. فرمود: غذای خوب و زیادی است و به من فرمود: نان را از تنور و دیگ را از روی آتش تا من نیامده‌ام، برندار. آن گاه خطاب به صحابه شفرمود: برخیزید. چنانکه تمامی مهاجران و انصار به راه افتادند. جابر به خانه‌اش برگشت و به همسرش گفت: وای بر تو! پیامبر اکرم جبا تمام مهاجران و انصار می‌آیند،‌ همسرش گفت:‌ آیا پیامبر اکرم جاز تو در مورد غذا پرسید؟ جابر گفت: بلی. آن گاه پیامبر اکرم جبه یارانش فرمود: وارد شوید بدون اینکه برای یکدیگر مزاحمت ایجاد نمایید.

آن گاه به تقسیم نان و غذاها پرداخت، همه خوردند و سیر شدند و هنوز مقداری غذا باقی ماند. پیامبر اکرم جبه همسر جابر گفت: خودت بخور و به دیگران نیز هدیه بده؛ زیرا مردم دچار گرسنگی شده‌اند [۶۶۴].

همچنین دختر بشیربن سعد می‌گوید: مادرم، عمره دختر رواحه، مشتی خرما به من داد و گفت: این‌ها را به پدرت و دایی‌ات (عبدالله‌بن رواحه) بده. من آنها را برداشتم و به راه افتادم، وقتی از کنار پیامبر اکرم جگذر نمودم، فرمود: دخترک! با خود چه داری؟ گفتم: مقداری خرما است که مادرم برای پدر و دایی‌ام فرستاده است. گفت: آنها را به من بده. دخترک می‌گوید: من آنها را داخل دو دست پیامبر اکرم جریختم؛ به گونه‌ای که دست‌های ایشان پُر نشد. آن گاه ایشان قطعه پارچه‌ای خواست و آن را پهن نمود و خرماها را روی آن ریخت و به کسی گفت: اهل خندق را برای صرف غذا دعوت کن؛ چنانکه همۀ کسانی که در حفر کانال شرکت داشتند، آمدند و از آنها خوردند و خرماها به جای اینکه کمتر بشوند، بیشتر می‌شدند، به گونه‌ای که از لبه‌های پارچه به زمین می‌ریختند [۶۶۵].

این دو واقعۀ عینی علاوه بر ‌اینکه بیانگر نقش زن مسلمان و مشارکت او در جهاد حکایت دارند، از معجزات حسی پیامبر اکرم جبه شمار می‌روند.

پیامبر اکرم جو یارانش بر اثر گرفتاری به دلیل حفر کانال، از کار و کسب و تهیۀ خوراک باز مانده بودند. بنابراین، دچار گرسنگی شدیدی شدند تا جایی که سنگ به شکم می‌بستند، لذا زنان مسلمان، مردان را تا جایی که بر ایشان ممکن بود، در تهیۀ غذا، مساعدت می‌نمودند [۶۶۶].

یکی از دیگر از نشانه‌های نبوت که هنگام حفر خندق آشکار شد، خبری است که آن حضرت جخطاب به عماربن یاسر، در حالی که داخل کانال مشغول کار بود، داد؛ چنانکه فرمود: تو را گروهی یاغی خواهند کشت؛ همانگونه که این مسئله اتفاق افتاد و ایشان در جنگ صفین و درمیان لشکریان علی بود که توسط لشکر معاویه کشته شد [۶۶۷].

همچنین هنگامی که پیامبر اکرم جبه تخته سنگ محکمی که مانع پیشرفت کار حفر خندق شده بود، سه ضربۀ محکم زد، بعد از ضربۀ نخست،‌ فرمود: «الله اکبر»! کلید گنجینه‌های شام را به من دادند. به خدا سوگند! من کاخ‌های سرخ آنان را می‌بینم؛ سپس با ضربۀ دوم فرمود: «الله اکبر» کلید گنجینه‌های فارس را به من دادند. به خدا سوگند! قصر سفید مدائن را می‌بینم. و با ضربۀ سوم، فرمود: «الله اکبر» کلید گنجینه‌های یمن را به من دادند. به خدا سوگند! هم اکنون دروازه‌های شهر صنعاء را می‌بیینم [۶۶۸].

تمامی‌ مژده و بشارت‌ها و فتوحاتی که پیامبر اکرم جاز آن در حالی سخن می‌گفت که مسلمانان در مدینه تحت محاصرۀ دشمن قرار داشتند و ترس و گرسنگی بر آنان حاکم بود، بعدها تحقق یافت [۶۶۹].

[۶۶۴] بخاری، کتاب المغازی، باب غزوة الخندق، ج ۵، ص ۵۵، شماره ۴۱۰۱. [۶۶۵] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۱. [۶۶۶] المرأة فی العهد النبوی، ص ۱۷۵. [۶۶۷] السیرة النبویة فی ضوء المصادر الاصیلة، ص ۴۴۸. [۶۶۸] همان، ص ۴۴۹. [۶۶۹] نظرة النعیم، ج ۱، ص ۳۲۵.