تاریخ، انگیزه و علت نامگذاری ذاتالرقاع
سیرهنویسان و مورخان در مورد تاریخ دقیق این غزوه اختلافنظر دارند. امام بخاری معتقد است که این غزوه بعد از غزوۀ خیبر به وقوع پیوست [۵۲۶]. ابن اسحاق تاریخ وقوع این غزوه را بعد از غزوۀ بنی نضیر و یا بعد از غزوۀ خندق در سال چهارم هجری [۵۲۷]و واقدی و ابن سعد، در محرم سال پنجم هجری میدانند [۵۲۸]. اما ابن حجر رأی امام بخاری را ترجیح داده است [۵۲۹]؛ به این دلیل که ابوموسی اشعری که بعد از فتح خیبر از حبشه بازگشته بود و ابوهریره که مصادف با فتح خیبر مسلمان شده بود، در آن شرکت داشتند و نیز رسول خدا جدر غزوۀ ذاتالرقاع نماز خوف برگزار نمود که در عسفان یعنی سال ششم و در ایام حدیبیه مشروع گردیده بود نه در غزوه خندق [۵۳۰].
دکتر بوطی بر این عقیده است که این غزوه، قبل از واقعه خندق افتاق افتاده است [۵۳۱]. به دلیل اینکه در حدیث صحیحی وارد شده است که جابر در غزوۀ خندق از رسول خدا اجازه گرفت و به خانهاش رفت و با همسرش از گرسنگی شدید رسول خدا جسخن گفت و آنها غذای مختصری برای رسول خدا جتدارک دیدند، اما آن حضرت جبا سایر اصحاب و یاران تشریف آورد و دعای برکت نمود و همه سیر خوردند؛ سپس رسول خدا جبه همسر جابر گفت: «از این غذا بخور و به دیگران هدیه بده». و در روایت دیگری که صحیحین آن را روایت کردهاند، آمده است که رسول خدا جدر غزوۀ ذاتالرقاع از جابر پرسید که آیا ازدواج کرده است؟ او پاسخ داد: بلی ازدواج کردهام. این روایت بیانگر آن است که رسول خدا جتا آن لحظه نمیدانست که جابر ازدواج کرده است. دکتر بوطی در ادامۀ این بحث، به ردّ دلایل ابن حجر پرداخته است بنابراین، بوطی میگوید: تاریخ دقیق این غزوه در سال چهارم هـجرت و یک و نیم ماه پس از غزوۀ بنینضیر بوده است و در مورد انگیزۀ غزوۀ فوق مینویسد: علت وقوع این غزوه، خیانت بعضی از قبایل نجد بود که هفتاد نفر از داعیان مسلمان را کشتند. بنابراین، رسول خدا جبه قصد انتقام از قبیلۀ محارب و ثعلبه که تیرهای از غطفان بودند، اقدام به لشکرکشی نمود [۵۳۲].
دکتر ابوفارس میگوید: پیکی به مدینه آمد و به مسلمانان اطلاع داد که بنیمحارب و بنیثعلبه، لشکر بزرگی تدارک دیدهاند و قصد یورش به مدینه را دارند. بنابراین، آن حضرت جبا چهارصد و یا به روایتی دیگر با هفتصد مرد جنگجو، فرصت را از آنان گرفت و در دل شهر و دیارشان بر آنان حمله نمود. دشمن که غافلگیر شده بود، زنان و اموال خود را رها نمودند و به کوهها پناه بردند. هنگامی که وقت نماز فرا رسید، رسول خدا جاز ترس حملۀ ناگهانی دشمن، نماز خوف برگزار نمود. سپس به مدینه بازگشت [۵۳۳].
این غزوه، که بیشتر بسان مانوری نظامی بود، کارساز واقع گردید و در دل دشمنان ترس و وحشت ایجاد نمود و باعث پراکندگی لشکر بزرگی که غطفان تدارک دیده بود، گردید و آنها دانستند که مسلمانان نه تنها قادر به دفع حملات دشمن از مدینه نمیباشند؛ بلکه آنها با دشمنان احتمالی خود آمادۀ نبرد در سرزمین دشمن هستند [۵۳۴].
«الرقاع» یعنی قطعههای کوچک پارچه و علت نامگذاری این غزوه به ذاتالرقاع، به این دلیل بود که آنها از شدت گرما، قطعه پارچههایی به پاهایشان میبستند. بعضی میگویند: به خاطر اینکه قطعه پارچههایی را به عنوان پرچم در دست داشتند و برخی گفتهاند: در آنجا درختانی به همین نام وجود داشته است، اما رأی راجح همین است که آنها از شدت گرما، قطعه پارچههایی را زیر پاهایشان میبستند؛ چنانکه صحیحین این روایت ابوموسی اشعری را روایت نمودهاند که میگوید: ما رهسپار غزوهای شدیم. شش نفر از ما یک شتر را به نوبت سوار میشدیم. پاهای ما مجروح شد و ناخنهای پاهایمان افتاد؛ لذا با قطعه پارچههایی پاهای خود را بستیم بنابراین، آن غزوه را غزوۀ ذاتالرقاع نامیدند [۵۳۵].
[۵۲۶] بخاری، کتاب المغازی، باب غزوة ذاتالرقاع، ج ۵، ص ۶۲، شماره ۴۱۲۸. [۵۲۷] سیرة النبویة، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۲۵. [۵۲۸] مغازی، ج ۱، ص ۳۹۵ – طبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۶۱. [۵۲۹] السیرة النبویة فی ضوء المصادر الاصلیه، د. مهدی رزقالله، ص ۴۲۴. [۵۳۰] همان. [۵۳۱] فقه السیرة، بوطی، ص ۲۱۰. [۵۳۲] همان، ص ۱۹۴-۱۹۵. [۵۳۳] غزوة الاحزاب، ابوفارس، ص ۱۴. [۵۳۴] غزوة الاحزاب، محمد احمد باشمیل، ص ۷۷-۷۸. [۵۳۵] صحیح البخاری، کتاب المغازی، باب غزوة ذات الرقاع، ج ۵، ص ۱۴۵.