احترام پیامبر اکرم جبه اعتراضکنندگان صلح حدیبیه
بعد از انعقاد عهدنامه و قبل از نوشتن آن، گروهی از مسلمانان نسبت به مفاد آن اعتراض نمودند، آیا مسلمانان کسانی را که از قریش، اسلام را بپذیرند، به قریش برگردانند، اما قریش ملزم نیست که مسلمانانی که به قریش روی میآورند، برگردانند. به ویژه نسبت به بندهایی که پیامبر اکرم جرا ملزم میساخت و همچنین نسبت به توافقی که براساس آن مسلمانان باید از همان جا به مدینه بر میگشتند، بدون اینکه به طواف کعبه بپردازند. طبیعی بود که پذیرفتن این بندهای غیرمنصفانه بر مسلمانان دشوار بود و بیش از همه، عمر بن خطاب، اسید بن حضیر و سعد بن عباده شمخالفت خود را ابراز داشتند؛ چنانکه عمر بن خطاب سنزد پیامبر اکرم جآمد و گفت: مگر شما پیامبر اکرم جنیستید؟ آن حضرت جفرمود: بلی. گفت: مگر ما مسلمان نیستیم؟ فرمود: بلی. گفت: مگر آنها مشرک نیستند؟ پیامبر اکرم جفرمود: بلی. عمر سگفت: پس چرا ما این همه ذلت و زبونی را در دین خود بپذیریم؟ پیامبر اکرم جفرمود: من پیامبر خدا هستم و او را نافرمانی نمیکنم [۸۹۶]. و طبق روایتی فرمود: من بنده و فرستادۀ خدا هستم. از دستور او سرپیچی نمیکنم و او هم مرا ضایع نمیکند [۸۹۷].
عمر سگفت: مگر شما به ما وعده ندادید که کعبه را طواف خواهیم نمود؟ پیامبر اکرم جفرمود: آری ولی من نگفتم که حتماً امسال آن را طواف خواهیم کرد.
آن گاه عمر سنزد ابوبکر سرفت و سخنان خود را تکرار کرد. ابوبکر سدر مقام نصیحت به عمر سگفت: من گواهی میدهم که او پیامبر خدا است و قضاوتش نیز حق است و خدا او را ضایع نخواهد کرد [۸۹۸].
اصحاب و یاران پیامبر اکرم جکه تازه آرام گرفته بودند با جریان ابوجندل سو برگردانیدن وی به سوی مشرکان باری دیگر در حالتی بر آشفته و معترض و نزد پیامبر اکرم جمراجعه کردند. آن حضرت جاین بار نیز با حوصله سخنان آنها را شنید و آنان را متقاعد ساخت که این صلح به صلاح آیندۀ اسلام و مسلمانان است و موجب پیروزی آنان را فراهم خواهد ساخت [۸۹۹]انشاء الله به زودی خدا برای ابوجندل سو امثال او راهی به سوی آزادی میگشاید؛ چنان که آن چه پیامبر اکرم جفرموده بود به تحقق پیوست.
نحوۀ رویارویی پیامبر اکرم جبا اعتراضات اصحاب و یارانش، بیانگر آن است که آن حضرت جبه آراء اطرافیان خود احترام قائل بود و به آنها حق اعتراض میداد. تا رهبران کشورهای اسلامی در طول تاریخ با اطرافیان و رعایای خود این گونه برخورد نمایند تا آنها به ابراز رأی و اعتراض خود بپردازند؛ چرا که چنین امری، اسباب رشد جامعه و تکامل آن را فراهم میآورد.
همچنین به میزان آزادی بیان و اندیشه در منطق پیامبر اکرم جپی میبریم. بنابراین در جامعۀ اسلامی بیان نمودن رأی و اندیشۀ امری آزاد تلقی میگردد و افراد جامعه میتوانند به استیضاح حاکم دولت اسلامی بپردازند و از او انتقاد کند و این کار نه کفر و نه کوششی برای براندازی نظام محسوب میشود که کیفر آن سیاه چالهای زندان باشند [۹۰۰].
[۸۹۶] معین السیرة، ص ۳۳۳. [۸۹۷] تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۳۴. [۸۹۸] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۶. [۸۹۹] صلح الحدیبیه، باشمیل، ص ۲۷۰. [۹۰۰] غزوة الحدیبیه، ابی فارس، ص ۱۳۴-۱۳۵.