الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد دوم

فهرست کتاب

اختلاف در مورد اسیران

اختلاف در مورد اسیران

ابن عباس می‌گوید: رسول خدا جدر مورد اسیران خطاب به ابوبکر و عمرسفرمود: نظرتان در مورد اسیران چیست؟

ابوبکرسگفت: آنها عموزادگان و اقوام ما هستنند. به نظر من، اگر فدیه‌ای از آنها بگیریم، شاید این امر موجب تقویت ما علیه کافران بشود و به آنان نیز فرصت می‌یابند تا در آینده اسلام را بپذیرند.

رسول خدا خطاب به عمر فرمود : نظر تو چیست؟

عمرسگفت: به خدا سوگند! با ابوبکر موافق نیستم. من معتقدم که به ما اجازه دهی تا گردنشان را بزنیم. علی گردن عقیل را بزند و من گردن فلانی( یکی از اقوامش) را می‌زنم؛ زیرا این‌ها سران و زمامداران کفر هستند.

رسول خدا جبراساس پیشنهاد ابوبکر عمل نمود و رأی عمر را نادیده گرفت.

عمرسمی‌گوید: فردای آن روز پیامبر اکرم جو ابوبکر را در حالت گریه دیدم. گفتم: ای پیامبر خدا! چه شده است؟

رسول خدا جفرمود: به خاطر پیشنهاد دوستانت، ناراحتم. نزدیک بود عذاب الهی که تا نزدیکی این درخت آمده بود، گریبانگیر ما بشود.

آیاتی که در این باره نازل گردید، این گونه بود:

﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ...[الأنفال: ۶۷].

عبدالله بن مسعود در روایتی می‌گوید: روز بدر، رسول خدا جفرمود: در مورد اسیران نظرتان چیست؟

ابوبکر گفت: ای رسول خدا، آنها اقوام بستگانت هستند؛ آنها را نگهدار و مورد لطف قرار بده؛ امید است به سوی خدا برگردند.

عمر گفت: ای رسول خدا جآنان، تو را از دیارت بیرون کردند و تکذیبت نمودند. بگذار تا گردنشان را بزنم!.

عبدالله بن رواحه گفت: یکی از دره‌هایی که بیشتر هیزم داشته باشد، انتخاب کن و آنها را در آن رها کرده و آن را بر آنها شعله‌ور بگردان.

عباس گفت: صله رحم را قطع کن.

رسول خدا جپاسخی به آنها نداد. مردم می‌گفتند: پیامبر اکرم جنظر به ابوبکر را می‌پذیرد؛ برخی هم می‌گفتند: پیامبر اکرمجنظریه عمر را می‌پذیرد و برخی می‌گفتند: پیامبر اکرم جرأی عبدالله بن رواحه را خواهد پذیرفت.

رسول خدا جفرمود: خدا، دل‌های برخی از افراد را از خشت هم نرم‌تر می‌گرداند؛ همان طور که قلب عده‌ای را از سنگ نیز سخت‌تر می‌گرداند. ای ابوبکر! تو مانند عیسی هستی که فرمود:

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١١٨[المائدة: ۱۱۸].

«بارالها! اگر آنها را عذاب دهی، آنان بندگان تو هستند و اگر آنان را ببخشی، تو غالب و با حکمت هستی».

و مثال تو ای عمر مانند نوح است که قرآن می‌گوید:

«﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا٢٦[نوح: ۲۶].

«نوح گفت: بارالها خانه‌ای از کافران را بر روی زمین باقی نگذار».

و مانند موسی هستی که گفت:

﴿وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَآ إِنَّكَ ءَاتَيۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِينَةٗ وَأَمۡوَٰلٗا فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا يُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ٨٨[یونس: ۸۸].

«موسی گفت: بارالها به فرعون و قومش، زینت و دارایی دنیا را عنایت نمودی تا از این طریق بندگان را گمراه نمایند. بارالها، اموالشان را نابود و قلب‌هایشان را سخت بگردان. پس ایمان نیاورند مگر اینکه عذاب دردناک را مشاهده نمایند».

سپس پیامبر اکرم جفرمود: به دلیل تنگدستی و مشکلاتی که به آن گرفتار هستید، بنابر این آنان را بدون پرداخت فدیه آزاد ننمایید.

عبدالله بن مسعود می‌گوید: من گفتم: غیر از سهیل بن بیضاء که علیه اسلام تبلیغ می‌نمود. رسول خدا جساکت ماند و چیزی نگفت: به اندازه ترس مرا فراگرفت که فکر کردم سنگی از آسمان بر سرم خواهد افتاد تا اینکه پیامبر اکرم جنیز فرمود: غیر از «سهیل بن بیضاء»؛ سپس این آیات نازل گردید:

﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ...[الأنفال: ۶۷] [۴۴].

آیه فوق بیانگر اصل مهمی در بنای دولت نو پای اسلامی است و آن اینکه دولت اسلامی باید صلابت داشته باشد و رعب و وحشتش، در دل دشمنان نفوذ نماید. بنابراین، جهت اجرای چنین اصلی باید به جزئیات اهمیت داد [۴۵].

در آن روز سعد بن معاذسبا مشاهدۀ این وضعیت که اصحاب و یاران پیامبر اکرم جمشغول اسارت گرفتن مشرکان هستند، ناراحت به نظر می‌آمد. رسول خدا جخطاب به وی فرمود: گویا از این عمل(اسیر گرفتن) ناراحت هستی. او گفت: آری، ای رسول خدا! این اولین درگیری با کفار است بنابراین، به نظر من بهتر بود، آنان را به قتل می‌رساندیم [۴۶].

برخورد رسول خدا جبا اسیران بیانگر رحمت، عدالت و رعایت اهداف عالی دعوت بود. به همین علت پیامبر اکرم جبا آنان شیوه‌های مختلفی اعمال نمود، به این ترتیب که دستور قتل برخی را صادر نمود؛ از برخی فدیه پذیرفت و عده‌ای را هم بخشید و آزاد نمود و آزادی برخی را به آموزش دادن ده نفر از فرزندان مسلمانان مشروط گردانید.

[۴۴] مسند امام احمد، تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۲۵. [۴۵] معین السیرة، ص ۲۰۹. [۴۶] التربیة الجهادیة، غضبان، ج ۱، ص ۱۴۱.