حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

پیامبر صو دعوت نمودن مُعَاویه بن حَیدَه س

پیامبر صو دعوت نمودن مُعَاویه بن حَیدَه س

ابن عبدالبر در الاستیعاب از معاویه بن حَیده قُشَیرى روایت نموده، و آن را صحیح دانسته، که وى مى‏گوید: نزد پیامبر خدا صآمده به او گفتم: اى پیامبر خدا، تا این که زیاده از عدد انگشتانم سوگند یاد نکردم - و کف‏هاى دست خود را روى هم گذاشت - تا نزدت نیایم، و به دینت هم داخل نشوم به اینجا نیامدم!! امّا در حالى نزدت آمده‏ام که چیزى جز آنچه خداوند أبه من آموخته است، نمى‏دانم. من تو را به خداوند بزرگ سوگند داده مى‏پرسم که پروردگار ما تو را به چه چیزى نزد ما فرستاده است؟ پیامبر خدا صگفت: «به دین اسلام» معاویه بن حیده پرسید: دین اسلام چیست؟ فرمود: «این که بگویى: من خود را براى خداوند تسلیم نموده و (از بت پرستى و شرک) کناره گرفتم. نماز را برپا دارى، و زکات را بپردازى، و هر چیز مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است. آنها برادر و ناصر یکدیگرند، و خداوند از کسى که بعد از اسلام آوردن خود، مرتکب شرک شود هیچ عملى را تا آن وقت قبول نمى‏کند، که خود را از مشرکین دور ننموده و آنها را ترک نگوید. مى‏دانید که من چرا از کمرتان گرفته و شما را از آتش باز مى‏دارم؟! آرى، آگاه باشید، که پروردگارم مرا خواسته و از من مى‏پرسد که آیا به بندگانم رسانیدى و ابلاغ نمودى؟ به او پاسخ مى‏دهم: آرى اى پروردگارم، من ابلاغ نمودم. شما آگاه باشید، باید حاضرتان این را به غایب‏تان برساند. آگاه باشید بعد از آن شما در حالى فراخوانده مى‏شوید، که دهن‌هایتان با پوزبند بسته مى‏باشد. اوّلین چیزى که درباره یکى شما خبر می‌دهد همانا، ران و کف دستش مى‏باشد» وى مى‏گوید: پرسیدم: اى پیامبر خداصهمین دین ماست؟ گفت: «این دین توست و هر جاى که نیکى کنى همان برایت کفایت مى‏کند» [۹۱].... و تمام حدیث را متذکر شده است.

حدیث فوق، صحیح الاسناد و ثابت شناخته شده است، مربوط به مُعَاویه بن حَیده مى‏باشد، نه به حکیم بن ابى معاویه وحدیث حکیم قبل ازین حدیث روایت شده، و در آن آمده که گفت: اى پیامبر خدا، پروردگارمان تو را براى چه فرستاده است؟ پیامبرصفرمود: «براى این که خداوند را عبادت کنى و به آن چیزى را شریک نیاورى، و نماز را برپا نموده و زکات را بپردازى، و همه چیز یک مسلمان براى مسلمان دیگر حرام کرده شده، و این دین توست و در هر جا که باشى برایت کفایت مى‏کند»، این چنین این را ابن ابى خَیثَمَه به این صورت ذکر کرده است، و بر همین اسناد درین واقعه اعتماد نموده در حالى که آن یک اسناد ضعیف مى‏باشد، این چنین در الاستیعاب (۳۲۳/۱) آمده حافظ در الاصابه (۳۵۰/۱) گفته است: این احتمال وجود دارد، که این واقعه دیگرى باشد، و این دور نیست که دو شخص از یک چیز سئوال نموده باشند و سئوال‏هایشان باهم موافق شده باشد، به ویژه با تباین روایت کننده. این روایت را ابن ابى عاصم در الوُحْدان ذکر نموده و حدیث را از عبدالوهاب بن نجده روایت کرده وى همان حَوْطِى شیخ ابن ابى خَیثَمَه در روایت حدیث است.

[۹۱] ضعیف. ابن عبدالبر در «الإستیعاب» (۱/۳۲۳).