صبر پیامبر صدر دعوت نمودن حَکم بن کیسان به اسلام
ابن سعد (۱۳۷/۴) از مِقداد بن عمرو روایت نموده، که گفت: من حکم بن کیسان را اسیر گرفتم. امیر ما خواست تا گردن وى را بزند، من عرض نمودم: وى را بگذار تا با خود نزد پیامبر صببریم، (امیرمان این درخواست مرا پذیرفت، و ما او را با خود نگه داشتیم) تا این که نزد پیامبر خدا صآمدیم. پیامبر صوى را به اسلام دعوت نمود، و این کار به طول کشید. عمر س(که دیگر از طول کشیدن دعوت و ایمان نیاوردن وى بىقرار شده بود) گفت: اى پیامبر خدا، با این مرد چه صحبتى مىکنى؟ به خدا سوگند این مرد تا ابد اسلام نمىآورد، بگذار تا گردنش را بزنم و راهى جایگاهش جهنّم گردد. پیامبر صدیگر تا این که حکم اسلام نیاورد، به طرف عمر سمتوجه نشد. عمر سمىگوید: بعد دیدم وى اسلام آورده است، و آن عملهاى گذشته و حال به یادم آمد و (با خود) گفتم: چگونه امرى را بر پیامبر صرد مىکنم که او از من به آن عالمتر است؟! بعد گفتم: من به آن جز نصیحت براى خدا و پیامبرش صدیگر کدام هدفى نداشتم. عمر سمىافزاید: وى به خدا سوگند، اسلام آورد، و اسلامش نیکو و مستحکم گشت و در راه خدا جهاد نمود تا این که در بئر معونه [۶۲]به شهادت رسید، و پیامبر خدا صاز وى راضى بود، و او به این صورت وارد بهشت گردید [۶۳].
و نزد وى همچنین (۱۳۸/۴) از زُهرِى روایت است که گفت: حِکم پرسید: اسلام چیست؟ پیامبر صفرمود: «خداوند أرا به وحدانیتش که براى خود شریکى ندارد عبادت کن، و گواهى بده که محمّد بنده و پیامبر اوست». حکم پاسخ داد: اسلام آوردم، پیامبر صبه اصحاب خود ملتفت شده و فرمود: «اگر درباره وى اندکى قبل، از شما اطاعت مىنمودم و او را مىکشتم در آتش داخل مىشد» [۶۴].
[۶۲] بئر معونه مکانى است در نجد که در آنجا هفتاد تن از مسلمانان (چنان که در بخارى آمده) در ماه صفر سال چهارم هجرت در اثر غدر «قبیلههاى رعل و ذکوان و عصیه» به شهادت رسیدند، و آنها را «عامر بن طفیل» به این غدر و خیانت کشانیده بود، و پیامبر صبر مرگ اصحاب خود که در این جا به شهادت رسیده بودند، خیلى ناراحت گردید، و یک ماه بر خاینین دعا مىنمود. [۶۳] ضعیف. ابن سعد در «الطبقات». (۴/۱۳۷). [۶۴] ضعیف. ابن سعد (۴/۱۳۸).