پیامبر صو دعوت نمودن ذى الجوشن ضبابى س
طبرانى از ذى الجوشن ضبابى روایت نموده، که گفت: بعد از این که پیامبر خداصاز اهل بدر فارغ گردید، با یک کرَّه اسبى که داشتم و به مادرش (قَرْحَاء) گفته مىشد، نزد پیامبر صآمدم، به وى گفتم: اى محمد، بچه قرحاء را با خود برایت آوردم تا آن را بگیرى. پیامبر صپاسخ داد: «من به آن نیازى ندارم، اگر خواسته باشى در بدل آن از بهترین زرههاى [۹۹]بدر را به تو مىدهم، و آن را قبول مىکنم». گفتم: امروز من آن را در بدل بهترین اسب هم عوض نخواهم کرد، پیامبر صگفت: «من به آن احتیاجى ندارم»، بعد از آن فرمود: «اى ذى الجوشن، آیا اسلام نمىآورى که از جمله اوّلین کسان این دین باشى؟»، پاسخ دادم: نه، وى پرسید: «چرا»؟، ذى الجوشن مىگوید: گفتم: چون قومت را دیدم که تو را تکذیب (و تضعیف) نمودهاند. پیامبر صفرمود: «چگونه از شکست آنها در بدر به تو خبر رسید؟» گفتم: آن خبر به من رسید، افزود: «ما برایت بیان مىکنیم». گفتم: اگر بر کعبه غالب شده و در آنجا سکونت گزیدى (به تو ایمان مىآورم)، پیامبر صفرمود: «اگر زنده بودى آن را خواهى دید»، بعد از آن گفت: «اى بلال، توشه دان این مرد را بگیر و برایش از خرماهاى عجوه [۱۰۰]توشه را آماده کن» ذى الجوشن مىافزاید: چون برگشتم پیامبر صگفت: «امّا وى از بهترین سوارکاران بنى عامر است» گوید: من در فامیلم در غَوْر بودم که سوار کارى آمد، از وى پرسیدم: مردم چه کارى کردند؟ گفت: به خدا قسم، محمّد بر کعبه غلبه نموده و در آن سکنى گزیده است، آن گاه گفتم: مادرم مرا گم مىکرد، اگر آن روز اسلام مىآوردم، و بعد از آن حیره (اسم جایى است) را از وى مىخواستم او آن را حتماً برایم واگذار مىنمود!! [۱۰۱].
و در روایتى آمده است که: پیامبر صبه او گفت: «تو را چه عاملى از آن باز مىدارد؟» وى پاسخ داد: چون قومت را دیدم که تو را تکذیب نموده، اخراجت کردند و همراهت دست به جنگ و قتال زدند، من منتظرم ببینم که چه مىکنى؟ اگر بر آنها غالب شدى به تو ایمان آورده و از تو پیروى مىکنم، ولى اگر آنها به تو غالب آمدند، تو را پیروى نمىنمایم [۱۰۲]. هیثمى (۱۶۲/۲) گفته است: این را عبدالله بن احمد و پدرش - که متن را به طور کامل ذکر ننموده - و همچنان طبرانى روایت کردهاند و رجال آنها رجال صحیحاند، و ابوداود بعض آن را روایت نموده است.
[۹۹] هدف از زرههاى بدر در اینجا زرههایى است که در غزوه بدر به دست مسلمان افتاده بود. م. [۱۰۰] عجوه: نوعى از خرماهاى مدینه است. [۱۰۱] صحیح. احمد (۳/۴۸۴)، (۱۵۹۰۷)، ابوداود (۲۱/۲۷) در کتاب جهاد، باب «حمل السلاح إلی أرض العدو». [۱۰۲] صحیح. احمد (۴/۶۸) (۱۶۵۸۶)، (۱۶۵۸۷)، (۱۶۵۸۸).