پیامبر صو دعوت نمودن بنى عامر و بنى محارب
ابونعیم در دلائل النبوه (ص ۱۰۱) از عبدالله بن کعب بن مالک بروایت نموده، که گفت: پیامبر صمدّت سه سال بعد از بعثت خود مخفیانه زیست کرد، و در سال چهارم دعوت خود را آشکارا نمود. به مدت ده سال در موسمهاى حج دعوت مىنمود، و به دنبال حجّاج در اقامت گاههاى آنان در عکاظ، مجنه و ذى المجاز [۱۳۳]رفته آنها را فرا مىخواند تا از وى حمایت نمایند، تا باشد پیام پروردگارش را تبلیغ نماید، و براى آنها اذعان مىنمود که پاداش این نصرت براى آنها جنّت است. امّا هیچ کسى را نمىیافت تا وى را مدد و یارى دهد، حتّى از قبایل و جاهاى آنها جداگانه مىپرسید و آنها را دعوت مىکرد، تا این که به بنى عامر بن صعصعه رسید، اذیت و آزارى را که از آنها دید از هیچ کسى ندیده بود، به حدّى که او از نزد آنها بیرون رفته بود، ولى با این همه او را از پشت مىزدند، تا این که به بنى محارب بن خصفه رسید، در میان آنها پیرمردى را یافت که یک صدوبیست سال عمر داشت، پیامبر خدا صبا وى صحبت نموده و او را به اسلام دعوت نمود، و از وى خواست تا از او حمایت نماید، تا پیام و رسالت پروردگارش را تبلیغ نماید. آن پیرمرد پاسخ داد: اى مرد، قومت از احوال تو بهتر آگاهند، به خدا قسم کسى که تو را به خانه خود ببرد، به این معناست که بدترین چیزى را از «موسم» با خود برده است. بنابراین خود را از ما دور کن، ابولهب که در این حالت ایستاده بود و سخن محاربى را مىشنید، نزدش توقف نموده گفت: اگر همه اهل «موسم» چون تو مىبودند، وى این دینى را که بر آن است ترک مىنمود، او یک بىدین و دروغگوست. محاربى پاسخ داد: تو، به خدا سوگند وى را از من خوبتر مىشناسى، چون وى برادر زاده و پاره گوشت توست. بعد از آن محاربى افزود: شاید - اى ابوعبته - وى دیوانه شده باشد؟ و با ما مردى از قریه است که مىتواند او را علاج نماید، ابولهب دیگر به او پاسخى نداد، مگر این که چون پیامبر صرا مىدید بر قبیله و یا اهل قریهاى از عرب ایستاده است، فریاد کشیده مىگفت: وى یک بىدین و دروغگوست [۱۳۴]. در اسناد این روایت واقدى نیز هست.
[۱۳۳] عکاظ، مجنه و ذى المجاز، از مشهورترین بازارهاى مکه بودند، عربها را عادت برین بود که در اوّل ماه ذى القعده الحرام بازار عکاظ را افتتاح مىنمودند، و مدّت بیست روز را در آنجا به سر مىبردند، و پس از آن به بازار مجنه آمده و ده روز را در آنجا سپرى مىکردند و چون ماه ذوالحجه نو مىشد به ذى المجاز مىآمدند و هشت شب را در آن جا مىماندند، و پس از آن به عرفات مىرفتند و مناسک حج را بهجاى مىآوردند، پیامبر خدا صبا استفاده ازین فرصت به هر یک ازین بازارها، در همان وقتهاى معین تشریف مىبرد، و با سر زدن به اقامتگاههاى قبایل، تحفه گرانبهاى دعوت را به آنها عرضه مىنمود. م. [۱۳۴] بسیار ضعیف. اونعیم در «الدلائل» (ص۱۰۱) در اسناد آن واقدی که متروک است وجود دارد.