حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

قول عمر سدرباره عمیربن وهب پس از اسلام آوردنش

قول عمر سدرباره عمیربن وهب پس از اسلام آوردنش

از عروه بن زبیر به شکل مرسل روایت شده، و در آن گفته است: وقتى که خداوند أاو را هدایت نمود، مسلمانان خوشحال شدند، و عمربن الخطاب سفرمود: هنگامى که به نظرم آمد، خوکى از وى برایم محبوبتر بود، ولى او امروز حتى از بعضى پسرانم برایم محبوبتر است. اسناد این حسن است.

این را همچنان طبرانى از انس سبه شکل موصول به معناى روایت قبلى ولى به اختصار روایت کرده است. هیثمى (۲۸۷/۸) مى‏گوید: رجال وى رجال صحیح مى‏باشند. این را همچنین ابن منده به شکل موصول از انس سروایت نموده، و گفته است: غریب مى‏باشد، و ما آن را از ابوعمران غیر ازین وجه نمى‏دانیم، این چنین در الاصابه (۳۶/۳) آمده است.

و واقدى از عبدالله بن عمرو بن امیه و او از پدرش روایت نموده: هنگامى که عمیر بن وهب سپس از اسلام آوردنش به مکه آمد، در میان اهل خودش وارد شد و با صفوان ابن امیه هنوز ملاقات ننموده بود، که اسلام خود را آشکار نمود، و به‌سوى آن دعوت کرد، این خبر به صفوان رسید، وى گفت:

من وقتى که وى قبل از رفتن به منزلش نزدم نیامد، دانستم که سقوط نموده، و بى‌دین گردیده است. من هرگز با وى سخن نمى‏گویم، و نه به او، و نه به عیالش نفعى نمى‏رسانم. عمیر بر او در حالى که در حجر قرار داشت توقّف کرد، و صدایش نمود، اما صفوان از وى روى گردانید. عمیر به او گفت: تو بزرگى از بزرگان ما هستى، آیا همان حالتى که ما بر آن قرار داشتیم سنگ را عبادت مى‏نمودیم و برایش ذبح مى‏کردیم، همان هم دین است؟! شهادت مى‏دهم که معبودى جز خداى واحد نیست، و محمّد بنده و رسول اوست. صفوان پاسخش را حتى به کلمه‏اى هم ‏نداد و هیچ نگفت [۲۹۷]. این چنین در الاستیعاب (۴۸۶/۲) آمده. و سعى و تلاش عمیر در اسلام آوردن صفوان در صفحات قبل گذشت.

[۲۹۷] بسیار ضعیف. ابن عبدالبر در «الإستیعاب» (۲/۴۸۶) در سند آن واقدی متروک الحدیث وجود دارد.