حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

پیامبر خدا صو دعوت نمودن در بازار ذى المجاز

پیامبر خدا صو دعوت نمودن در بازار ذى المجاز

احمد از ربیعه بن عِباد از بنى دیل - که قبلاً مشترک بود و اسلام آورد - روایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صرا در زمان جاهلیت در بازار ذى المجاز [۱۵۶]دیدم که مى‏گفت: «اى مردم بگویید: لا إله إلا إللهکامیاب و رستگار مى‏شوید» و مردم در اطراف وى گرد آمده بودند. از دنبالش مرد خوشچهره و کج چشمى که دو گیسوى بافته شده داشت در حرکت بود، و مى‏گفت: وى بى‌دین و دروغگوست، و هر جایى که پیامبر صمى‏رفت، او وى را دنبال مى‏کرد. پرسیدم: این کیست؟ گفتند: این عمویش ابولهب است [۱۵۷]. بیهقى مانند این راروایت نموده. این چنین در البدایه (۴۱/۳) آمده، و هیثمى (۲۲/۶) مى‏گوید: این را احمد و پسرش و طبرانى در الکبیر همانند این، و در الاوسط به اختصار بسیار به اسنادهایى روایت نموده‏اند، که یکى از اسانید عبدالله بن احمد رجال ثقه دارد. حافظ در الفتح (۱۵۶/۷) این روایت را به بیهقى و احمد نسبت داده، و گفته: این را ابن حبان صحیح دانسته است. و هیثمى (۲۲/۶) مى‏گوید: در یک روایت آمده که: پیامبر صاز وى فرار مى‏نمود، ولى او پیامبر صرا دنبال مى‏کرد. و در روایت دیگرى آمده که: مردم بر وى ازدحام بسیار شدید داشتند، و هیچ کسى را ندیدم که خاموش نشده باشد مگر ابولهب که خاموش نمى‏شد [۱۵۸]. و طریق دیگرى براى این روایت در بخش پیامبر صو دعوت نمودن قبایل در ماقبل گذشت.

طبرانى از طارق بن عبدالله روایت نموده، که گفت: من در بازار ذى المجاز بودم، جوانى که لباس سرخ (یمنى) بر تن داشت عبور مى‏کرد و مى‏گفت: «اى مردم، بگویید: لا إله إلا الله، کامیاب مى‏شوید»، مرد دیگرى به دنبال وى در حرکت بود، و در حالى که پاشنه‏هاى پایش و هر دو ساقش را خون آلود نموده بود می‌گفت: اى مردم، وى دروغگوست، از وى اطاعت و پیروى نکنید. پرسیدم: این کیست؟ جواب شنیدم: وى بچه بنى هاشم، و همان کسى است که ادعاى «پیامبرى خدا را» مى‏کند، و این هم عمویش عبدالعزى است. و حدیث را متذکر شده [۱۵۹]. هیثمى (۲۳/۶) مى‏گوید: دراین روایت ابوحباب [۱۶۰]کلبى آمده، و مدلّس مى‏باشد، ولى ابن حبان وى را ثقه دانسته، امّا بقیه رجال وى رجال صحیح‌اند.

و احمد از مردى از بنى مالک بن کنانه روایت نموده، که گفت: من پیامبر خدا صرا در بازار ذى المجاز در حالى دیدم که در آن گشت زده مى‏گفت: «اى مردم، بگویید: لا إله إلا اللهکامیاب مى‏شوید». مى‏گوید: این در حالى بود که ابوجهل خاک را بر وى پاشیده مى‏گفت: این، شما را از دین‌تان گمراه نکند، خواست وى این است تا شما خدایان خود را ترک کنید، و لات و عزى را کنار بگذارید، ولى پیامبر صبه وى توجّه نمى‏کرد.

گفتم: پیامبر صرا براى مان توصیف کن، گفت: او در میان دو لباس سرخ قرار داشت، نه دراز بود نه کوتاه و قامت میانه داشت، پرگوشت بود، چهره نیکو و خوبى داشت، موهایش بسیار سیاه [۱۶۱]، و خودش بسیار سفید بود، و موى انبوه داشت. هیثمى (۲۱/۶) مى‏گوید: این را احمد روایت نموده و رجال وى رجال صحیح‌اند. بیهقى همچنان این را به این معنى روایت کرده، مگر وى صفت پیامبر صرا، چنان که در البدایه (۱۳۹/۳) آمده ذکر نکرده و افزوده است: در این سیاق (در بدل ابولهب) ابوجهل ذکر شده، و شاید این در اثر وهمى پیش آمده باشد، و این احتمال نیز هست که بارى ابوجهل و بار دیگرى ابولهب بوده باشد، چون آنها اذیت پیامبر صرا با هم به نوبت انجام مى‏دادند. دعوت نمودن پیامبر صدر بازار عکاظ در بخش دعوت نمودن قبایل در ماقبل گذشت.

[۱۵۶] در ارتباط با بازار ذى المجاز، مجنه و عکاظ در پاورقى های قبل توضیحات لازم داده شده است که خوانندگان محترم می‌توانند در صورت لزوم از آن استفاده نمایند. م. [۱۵۷] صحیح. احمد (۳/۴، ۴۹۲) عبدالله بن احمد آن را در زیادات خود بر مسند روایت کرده است. (۳/۴)، و طبرانی در الکبیر (۴۵۸۷) و بیهقی در «الدلائل» (۲/۱۸۶). [۱۵۸] در این عبارت اندک سکتگى وجود دارد، و با در نظر داشت یک احتمال ترجمه شده است. م. [۱۵۹] صحیح لغیره. طبرانی در «الکبیر» (۸۱۷۵)، در اسناد آن ابوجناب کلبی است که مدلس است.اما یزید بن زیاد بن ابی الحق وی را متابعه کرده است چنانکه دارقطنی (۳/۴۴) و حاکم (۲/۶۱) و بیهقی در «الدلائل» (۵/۳۸۱) روایت کرده‌اند. ابوجناب نیز به تحدیث (یعنی لفظ حدثنا) تصریح کرده است. همچنین ابن حبان (۶۵۶۲). [۱۶۰] در بعضى کتب از جمله در تفسیر ابن کثیر (۵۳۲/۳) و شرح حیاة الصحابه (ابوجناب) ثبت شده است. [۱۶۱] صحیح. احمد (۵/۳۷۶) و بیهقی در «الدلائل» (۲/۱۸۷).