حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

تذكّر آنچه در فتح اسكندريه براى اصحاب اتفاق افتاد

تذكّر آنچه در فتح اسكندريه براى اصحاب اتفاق افتاد

راوى مى‏گوید: بعد از آن عمرو سکسى را نزد صاحب اسکندریه فرستاد تا محتواى نامه امیرالمؤمنین را به او برساند. راوى مى‏افزاید: صاحب اسکندریه در پاسخ گفت: من این را قبول دارم. گوید: ما همه اسیران در دست خود را جمع نمودیم، و نصارا هم جمع شدند، و ما مردانى را که در دست داشتیم، یک یک مى‏آوردیم، و او را در میان انتخاب اسلام و نصرانیت اختیار مى‏نمودیم. اگر اسلام را انتخاب مى‏نمود، آن چنان تکبیرى مى‏گفتیم که از تکبیرمان هنگام فتح یک قریه شدید و سخت ترمى بود، مى‏گوید: و او را به طرف خود مى‏کشیدیم. اگر نصرانیت را اختیار مى‏نمود، نصرانى‏ها صدا برآورده و او را به‌سوى خود مى‏کشیدند، و ما بر او جزیه وضع مى‏کردیم، و از آن به شدت ناراحت شده و مى‏رنجیدیم، طورى که گویى مردى از طرف ما به‌سوى آنها خارج شده (و کافر شده) باشد. راوى مى‏گوید: تا اختتام همین طور کار به پیش مى‏رفت، از جمله کسانى که ما آوردیم، یکى هم ابومریم عبدالله بن عبدالرحمن بود، - قاسم مى‏گوید: من وى را دیدم که سردار بنى زبید بود - مى‏گوید: ما او را آماده کردیم، و اسلام و نصرانیت را به وى عرضه داشتیم - پدر، مادر و برادرانش همه مسیحى بودند - وى اسلام را انتخاب نمود، و ما او را به‌سوى خودمان کشیدیم. مادر، پدر و برادرانش قصد جان وى را داشتند و مى‏خواستند او را از دست ما بیرون کنند، تا این که لباس‏هایش را بر وى دریدند. بعد، امروز چنان که مى‏بینى او رئیس ماست... و حدیث را ذکر نموده.