حیات صحابه – جلد اول

فهرست کتاب

پیامبر صو دعوت نمودن بشیربن خَصَاصِیه س

پیامبر صو دعوت نمودن بشیربن خَصَاصِیه س

ابن عساکر از بشیربن خصاصیه روایت نموده، که گفت: نزد پیامبر خدا صآمدم و او مرا به‌سوى اسلام دعوت نمود، بعد از آن به من فرمود: «نام تو چیست؟» گفتم: نذیر (بیم دهنده)، پیامبر صگفت: «بلکه تو بشیر هستى» و مرا در صُفَّه [۱۰۳]نشاند، چون هدیه‏اى برایش مى‏آمد ما را در آن سهیم، و اگر صدقه‏اى [۱۰۴]برایش مى‏آمد، آن را براى ما مى‏فرستاد. پیامبر صشبى بیرون رفت، و من او را تعقیب نمودم، تا این که به بقیع - قبرستان اهل مدینه - آمده و فرمود:

«اَلسَّلامُ عَلَیکمْ دارَ قَوْمٍ مُؤمِنِین وَ اِنَّا بِکمْ لَا حِقُوْن، اِنَّاللهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُوْن، لَقَدْ أَصَبْتُمْ خَیراً بَجِیلاً، وَ سَبَقْتُمْ شَّراً طَوِیلاً». «سلامتى باد بر شما اى منزل و جایگاه قوم مومنین، ما نیز به شما پیوستنى هستیم، و ما براى خداییم، و به طرف وى باز مى‏گردیم، شما نیکویى بزرگ و وسیعى را نصیب شده‏اید، و از شر طولانى و درازى سبقت جسته‏اید». بعد از آن متوجّه من شد، پرسید: «این کیست؟»، در جواب عرض نمودم: بشیر، گفت: «آیا راضى نمى‏شوى که خداوند شنوایى، قلب و بیناییت را از میان ربیعه الفرس - آنانى که مى‏گویند: اگر آنها نباشند زمین با تمام اهلش دگرگون و منقلب مى‏شود - به طرف اسلام آورده است». گفتم: چرا نه، اى پیامبر خدا، گفت: «اینجا چرا آمدى؟»، جواب دادم: ترسیدم که تو را اذیت و آزارى برسد و یا حشرات مؤذى زمین تو را بگزند [۱۰۵]. و همچنین در نزد وى و طبرانى و بیهقى آمده: «اى بشیر، آیا خداوندى را ستایش نمى‏کنى، که تو را از پیشانیت از میان ربیعه - قومى که مى‏پندارند، اگر آنها نباشند زمین توأم با همه کسانى که در روى آن هستند واژگون مى‏گردد - گرفته و به اسلام آورد» [۱۰۶]. این چنین در المنتخب (۱۴۶/۵) آمده است.

[۱۰۳] صفّه اسم جایى است که در مسجد نبوى در مدینه قرار داشت، و فقراى مهاجرین که منزل و جایى براى سکونت نداشتند، و قومى هم از ایشان در آنجا نبود در آن محل زندگى مى‏کردند، اهل صفّه قرآن مى‏آموختند، و در هر غزوه با پیامبر صبیرون مى‏رفتند، رسول خدا صآنها را در وقت طعام شب بر یاران خود تقسیم مى‏نمودو گروهى از ایشان با خود پیامبر خدا صنان شب را صرف مى‏کردند، تا این که خداوند أغنا و ثروتمندى را نصیب مسلمانان نمود. صحابى مشهور حضرت ابوهریره سنیز از جمله همین اصحاب صفّه مى‏باشد. [۱۰۴] چون رسول خدا صصدقه را نمى‏خورد. م. [۱۰۵] صحیح. ابونعیم در «الحلیة» (۲/۲۶)، و ابن عساکر در «تاریخ دمشق» (۳۰۵۸). [۱۰۶] صحیح. طبرانی در «الکبیر» (۱۲۳۶)، و در «الأوسط» (۱۱۶- مجمع البحرین)، و ابن عساکر (۱۰/۳۱۰)، هیثمی در «المجمع» می‌گوید: «رجال آن همه ثقه (قابل اعتماد) هستند».