پیامبر صو دعوت نمودن ابوقحافه س
طبرانى از اسماء بنت ابى بکر بروایت نموده، که گفت: هنگام فتح، پیامر خداصبه ابوقحافه (پدر ابوبکر صدیق سگفت: «اسلام بیاور تا در امان باشى». هیثمى (۳۰۵/۵) گفته: رجال وى رجال صحیحاند.
و در نزد ابن سعد (۴۵۱/۵) از اسماء لروایت است که گفت: هنگامى که پیامبر خدا صوارد مکه شد، و پس از حصول اطمینان در مسجد نشست، ابوبکر سابوقحافه را نزدش آورد، چون پیامبر صوى را دید فرمود: «اى ابوبکر، شیخ را در همانجا چرا نگذاشتى که من نزدش مىرفتم؟، ابوبکر سپاسخ داد او مستحق این است که نزد تو بیاید، از این که تو نزد وى بروى. پیامبر خدا صاو را در پیش روى خود نشانید و دست خود را بر قلبش گذاشت، بعد از آن گفت: «اى ابوقحافه، اسلام بیاور تا در امان باشى» [۱۱۲]وى مىگوید: او اسلام آورد، و به کلمه حق گواهى داد. اسماء مىافزاید: ابوقحافه در حالى نزد پیامبر صآورده شد که سر و ریشش چون ثَغَامه [۱۱۳]سفید گردیده بود، پیامبر صگفت: «موىهاى سفید وى را تغییر دهید امّا به سیاهى تبدیلش نکنید» [۱۱۴].
[۱۱۲] صحیح. طبرانی در «الکبیر» (۲۳۸) همچنین نگا: مجمع الزوائد (۵/۳۰۵). [۱۱۳] گیاهى است داراى گل و میوه سفید. [۱۱۴] صحیح. ابن سعد (۵/۴۵۱) و احمد (۶/۳۴۹- ۳۵۰)، و طبرانی در «الکبیر» (۲۳۶)، و حاکم (۳/۴۶) و نگا: مجمع الزوائد(۶/۱۷۳-۱۷۴).